دوشنبه, ۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 24 February, 2025
فمینیسم و تناقض در راهبردها

مروری بر كارنامه جنبش فمینیسم یا نهضت دفاع از حقوق زنان پس از چندین دهه و بلكه پس از دوقرن تلاش نظری و فعالیت سیاسی و فرهنگی نشان میدهد این جنبش علی رغم دستاوردهای مثبتی كه برای زنان به ارمغان آورده، به نتایج موردانتظار نرسیده است. اگر افزایش آگاهیها، ارتقای سطح تحصیلات و بالا رفتن میزان مشاركت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زنان را جزء دستاوردهای مثبت فمینیسم بدانیم، دركنار اینها باید بر تداوم انواع نابرابریها و ستمهای جنسی كه در قالبهای گوناگون و گاه با ظواهر فریبنده بر ضد زنان اعمال میشود به عنوان ناكامیهای فمینیسم انگشت نهاد. براستی چرا جنبش فمینیسم با وجود آنكه هدف نهایی خود را تحقق آرمانهای والایی مانند عدالت و برابری جنسی قرار داده، در رسیدن به این هدف، موفقیت لازم را كسب نكرده است؟ به نظر میرسد پاسخ این سؤال را باید در ناسازگاریها و بلكه تناقضات راهبردهای فمینیستی جستجو كرد؛ موضوعی كه این نوشتار میكوشد بخشی از ابعاد آن را به نمایش گذارد. در سطور آتی چندین مورد از مهمترین تناقضات راهبردهای فمینیستی در ضمن دو محور یعنی راهبردهای معتدل و راهبردهای رادیكال مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
●● راهبردهای معتدل
● كوشش در جهت كسب حقوق برابر
تلاش در جهت تحقق برابری حقوق زن ومرد یكی از نخستین و اصلیترین سیاستهای راهبردی طرفداران حقوق زن بوده است كه تقریبا از سوی تمامی نحلههای فمینیست و بویژه فمینیستهای لیبرال مورد تایید قرار گرفته است. پیشگامان فمینیسم در قرن ۱۸و ۱۹ میلادی در واكنش به تبعیضات گوناگون و ستمهای فراوانی كه در غرب بر ضد زنان اعمال میشد، برابری حقوق زن و مرد را درخواست كردند و نهضتی را به بارآوردند و از حیث جهانی و بین المللی نیز اعلام صریح تساوی حقوق زن و مرد در اعلامیه جهانی حقوق بشر كه درسال ۱۹۴۸ از سوی سازمان ملل متحد منتشر شد و نیز بیانیه كنوانسیون رفع تبعیض از زنان درهمین سالهای اخیر، نشانه تداوم و پویایی نهضت مزبور است.
نكتهای كه در اینجا میخواهیم موردتاكید قرار دهیم آن است كه چگونه برخی از پیامدهای منفی تساوی حقوق برای زنان، اعتراض طرفداران حقوق زن را موجب گردیده و به این ترتیب، تناقضی در راهبردهای فمینیست رقم خورده است. یكی از موارد درخور توجه، نارضایتی زنان از نابرابری شغلی در شكل خام آن است كه بویژه در دهههای میانی قرن بیستم به یكی از دل مشغولیهای مهم فعالان فمینیست تبدیل شده بود.
یكی دیگر از مصادیق این موضوع زمانی بروز میكند كه رابطه زناشویی به واسطه طلاق خاتمه مییابد. اینك بسیاری از زنان غربی از تقسیم برابراموال و داراییهای خانوادگی پس از طلاق توسط دادگاهها گلایه دارند و سهم بیشتری را برای حل مشكلات خود و فرزندان تحت حضانت خود مطالبه میكنند.
این موارد و موارد مشابه كه اندك هم نیستند، باعث گردیدند درخواست پارهای ازامتیازات ویژه به نفع زنان به دلیل ضعف جسمانی آنان درمقایسه با مردان و نیزدرخواست تسهیلات و حمایتهای ویژه دوره بارداری و زایمان واموری از این قبیل در ردیف راهبردهایی قرار بگیرند كه طرفداران حقوق زن دردهههای اخیر با جدیت دنبال كردهاند. خلاصه اینكه عدم توجه كافی به مسأله تفاوتهای جنسی بین زن و مرد از سوی طرفداران فمینیسم آنان را به اتخاذ راهبردی پارادوكسیكال سوق داده است، به این معنی كه تحقق برابری حقوق زن و مرد واقعا مستلزم نابرابری است، زیرا به دلیل نادیده گرفتن یا انكار تفاوتهای طبیعی دو جنس، وضعیتی را بر زنان تحمیل میكند كه خود ازآن گریزانند. استاد شهید مطهری عبارت گویایی در این خصوص دارند. به گفته ایشان:
«عدم توجه به وضع طبیعی و فطری زن بیشتر موجب پایمال شدن حقوق او میگردد. اگر مرد در برابر زن جبهه ببندد وبگوید: تو یكی و من یكی، كارها، مسئولیتها، بهرهها، پاداشها و كیفرها همه باید متشابه و همشكل باشد، در كارهای سخت و سنگین باید با من شریك باشی، به فراخور نیروی كارت مزد بگیری، توقع احترام و حمایت از من نداشته باشی، تمام هزینه زندگیات را خودت بر عهده بگیری، در هزینه فرزندان با من شركت كنی، در مقابل خطرها خودت از خودت دفاع كنی، به همان اندازه كه من برای تو خوج میكنم تو باید برای من خرج كنی و... دراین وقت است كه كلاه زن، سخت پس معركه است. زیرا زن بالطبع نیروی كار و تولیدش از مرد كمتر است و استهلاك ثروتش بیشتر، به علاوه بیماری ماهانه، ناراحتی ایام بارداری، سختیهای وضع حمل و حضانت كودك شیرخوار، زن را دروضعی قرار میدهد كه به حمایت مرد و تعهداتی كمتر و حقوقی بیشتر نیازمند است.»
● اشتغال زنان
تلاش برای دستیابی زنان به فرصتهای برابر با مردان درهمه زمینههای حیات اجتماعی، از دیگر راهبردهای طرفداران فمینیسم بوده است. در اینجا به طور خاص بر فرصتاشتغال در خارج از منرل تأكید داریم كه بسیاری از صاحبنظران فمینیسم آن را به عنوان پیش شرط برابری و آزادی زنان مطرح كردهاند. به عنوان نمونه، هریت تیلور* از پیشگامان فمینیسم درقرن نوزدهم، كار زنان در خارج از منزل را ركن اصلی استراتژی خود قرار داد.
وی در مخالفت با نظر استوارت میل كه معتقد بود زنان حتی اگر از آموزش و فرصتهای اقتصادی و آزادی مدنی مساوی با مردان بهرهمند گردند، همچنان ازدواج و مادر شدن را بر دیگراشتغالات ترجیح خواهند داد، چنین اظهار عقیده میكرد كه اگر زن حقیقتا آزادی انتخاب داشته باشد، به آسانی میتوان او را تشویق كرد كه حرفهای هنری، تجاری یا سیاسی را به جای حرفه ازدواج و مادری انتخاب كند.
استراتژی یاد شده درآثار فمینیستهای متأخر نیز مورد توجه و تأیید قرار گرفت از جمله، بتی فریدن *از فعالان فمینیست دركتاب رمز وراز مؤنث (۱۹۶۳) زنان را تشویق كرد كه به تحصبل واشتغال رو آورند تا از قفس خانه كه بر خلاف تأكیدات فرهنگی چندان هم طلایی نیست، رها شوند.
البته بسیاری از فمینیستها اذعان دارند كه ورود زنان به بازار كار به تنهایی آزادی آنان را تضمین نمیكند و به همین دلیل، عمومی كردن كار خانگی و خارج كردن آنان از حوزه مسئولیتهای خاص زنان را درخواست كردهاند.اما نكتهای كه در این قسمت میخواهیم بر آن تأكید كنیم، جنبه تناقض آمیز راهبرد یاد شده است كه درسخن سیمون دوبوار*به آناشارت رفته است. به اعتقاد وی هر چند همسری و مادری دو نقش زنانهاند كه مانع از دستیابی زنان به آزادی میشوند، اما نباید تصور كرد كه پذیرش نقشهای شغلی و حرفهای، زنان را از دام زنانگی نجات خواهد داد. از جهاتی زن شاغل وضعیت بدتری نسبت به همسر و مادر خانهنشین دارد، زیرا از او درهمه اوقات و در همه جاها انتظار میرود كه مثل یك زن باشد و عمل كند، یعنی ناگزیر است علاوه بر وظایف شغلی، وظایفی را نیز كه زنانگی مستلزم آنها است (به طور خاص، ارائه ظاهری دلپذیر)در دستور كار خود قراردهد. در نتیجه، تعارضی درونی بین علقههای خود احساس خواهد كرد. به میزانی كه به علقههای شغلی خود اهتمام میورزد، احساس میكند كه از نمونههای زنانگی (زنانی كه روزهای خود را درسالنهای زیبایی میگذرانند)عقب افتاده و به میزانی كه به آراستگی ظاهری خود توجه میكند، احساس میكند كارش نسبت به كار مرد شاغل در ردیف پایینتری قرار دارد.
به نظر میرسد در اینجا نیز همچون بحث قبل، منشأ تناقض راهبرد فمینیستی را باید دربیتوجهی به تفاوتهای طبیعی بین زن و مرد جستجو كرد.
● عمومی كردن كار خانگی
ناخرسندی از الگوی سنتی تقسیم كارخانگی، بسیاری از طرفداران فمینیسم را به موضعگیری بر ضد آن سوق داده است. فمینیسهای سوسیالیست با تكیه بر مبانی ماركسیستی، كار خانگی زنان را در راستای اهداف سرمایهداریارزیابیكرده اندزیلا ایزنشتاین * درتحلیل كار خانگی میگوید:
«تمامی فرایندهایی كه كار خانگی مشتمل بر آنها است، به تداوم جامعه موجود ]سرمایه داری] كمك میرسانند:
۱-زنان با انجام این نقشها، ساختارهای پدر سالارانه(خانواده، زن خانهدار، مادر و غیره) را تثبیت میكنند.
۲-همزمان، زنان به باز تولید كارگران جدید برای نیروی كار مزد بگیر و غیر مزد بگیراشتغال دارند
۳-آنها همچنین درزمره نیروی كار در ازای مزد كمتر كار میكنند.
۴-آنها از طریق نقشی كه به عنوان مصرف كننده ایفا می كند، اقتصاد را تثبیت مینمایند.»
دربرخورد با مسأله كار خانگی چند راهبرد عمده از سوی صاحبنظران فمینیسم ارائه شده است. گذشته ازراهبرد افراطی نسخ خانواده كه درضمن راهبردهای رادیكال به آناشاره خوهد شد، استراتژی غالب در بین فمینیستها، تشویق زنان به ورودبه بازار كا ربوده است.دراینجا نیز نمیخواهیم ایناستراتژیرا به طور كلی مورد ارزیابی قرار دهیم، بلكه صرفا اشاره به جنبه تناقضآمیز این رهیافت ماركسیستی مد نظر است كه از یك سو كار زنان خانه دار درراستای اهداف سرمابه داری ارزیابی كردهاند و از سوی دیگر، خودفمینیستها ناچار از اعتراف به این مطلب مشدهاند كه كار زنان درخارج از منزل نیز درجهت منافع و اهداف سرمایهداری است.
سیاست راهبردی دیگری كه از سوی برخی از فمینیستهای ماركسیست پیشنهاد شده، درخواست مزد درقبال كار خانگی است. ماریا روزا دالاكوستا*و سلما جیمز * مدعی شدهاند كارخانگی زنان كار تولیدی است، نه به معنی مفید بودن، بلكه به معنی دقیق ماركسیستی كلمه كه متضمن ایجاد ارزش اضافی است. زنان نه تنها با تهیه غذا و لباس، بلكه با تأمین آسایش عاطفی برای كارگران حال وآینده، چرخهای ماشین سرمایهداری را در حال حركت نگاه میدارند. زنانی كه وارد كار صنعتی عمومی میشوند، درحقیقت دو شغل دارند: شغل مزدی شناختهشده دركنار خط تولید وشغل غیر مزدی ناشناخته درخانه.راه پایان دادن به ایننابرابری آناست زنان برای كار خانگی درخواستمزد كنند و پرداخت این مزد نیز باید توسط حكومت (دولت وكارفرمایان)و نهاشخاص (شوهران وپدران)صورت گیرد، زیرا آنانكه در نهایت سودمیبرندصاحبان سرمایه هستند.
با این همه، سیاست مزبور نیز مشتمل بر جنبه ای تناقضآمیز است كه از سوی خودفمینیستهای ماركسیست موردتوجه قرار گرفته است.آنان كثرا این استراتژی را در جهت آزادی زنان، ناممكن و نامطلوب دانستهاند. نخست به این دلیل كه مزد گرفتن د رمقابل كار خانگی این اثر را دارد كه زن را در خانه خودش منزوی نگه میداردو فرصتهای فعالیت اجتماعی او را محدودمیسازد.دوم به دلیل اینكه زن خانهدار با در خواست مزد برای كا رخانگی به تنایل سرمابهداری به تبدیل همهامور از جمله رابطه شوهر همسر و رابطه مادر فرزند به كالا كمك میكند. سوم آنكه اخذ مزد در قبال كار خانگی باعث میشود زن مشوق چندانی برای كار بیرون منزل نداشته باشد.نتیجه نهایی این سیاست آن است كه تقسیم جنسی كار عملا استحكام نخواهد یافت. مردان هیچ فشاری رای انجام «كار زنان» احساس نخواهند كرد و زنان شوقی برای انجام «كار مردان» نخواهند داشت.
پی نوشت:
دراین ارتباط، ر.ك:مطهری، مرتضی؛ نظام حقوق زن در اسلام؛۱۳۶۹ ؛ص۲۴.
منبع:نشریه حورا، شماره ۱۷
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست