چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
پند گنجشک
روزی مردی گنجشکی را در قفس کرد و به بازار آورد تا مشتری خوبی پیدا کند و آن را بفروشد. چند مشتری آمدند، اما هیچ کدام آن را نخریدند؛ چون یا قیمتی را که پیشنهاد می دادند کم بود و مرد قبول نمی کرد و یا بهانه ای می آوردند که گنجشک به این قیمت نمی ارزد.
ساعت ها گذشت و مرد خسته شد. قفس را برداشت و راه افتاد تا به خانه اش برگردد. به دهانه بازار که رسید، ایستاد و کمی این طرف و آن طرف بازار را برانداز کرد. سر ظهر بود و شهر نسبتا خلوت. حاکم به همراه عده ای از اطرافیانش در حال عبور از جلوی بازار بودند. ناگهان نگاه حاکم به گنجشک افتاد و ایستاد.
حاکم، مرد را فراخواند و گفت: «آیا قصد فروش این پرنده را داری؟»
مرد گفت: «قابل شما را ندارد قربان! اگر چشم تان را گرفته است به عنوان هدیه از من بپذیرید!»
حاکم گفت: «خوشم آمد. پرنده زیبا و چاقی است. قیمتش را بگو تا به تو بپردازم و آن را ببرم.»
حاکم، گنجشک را خرید و به قصرش برد. بعد او را توی قفس گذاشت و به باغ برد و مشغول تماشا کردن او شد. ناگاه گنجشک به سخن درآمد و گفت: «از زندانی کردن و کشتن من چه چیزی نصیب تو می شود؟ بگذار تا سه سخن به تو یاد دهم که سودی به تو برسد؛ اما برای گفتن هر سخن شرطی دارم. سخن اول را درون قفس می گویم. سخن دوم را هنگامی می گویم که روی دستان تو باشم. سخن سوم را هم روی شاخه درخت». حاکم گفت: «بگو ببینم چه سخنی است که بیشتر از خوردن تو برای من منفعت دارد؟»
گنجشک گفت: «اول بگو که شرط های مرا پذیرفته ای؟»
حاکم گفت: «قبول است، حرفت را بزن!»
گنجشک شروع کرد و سخن اول را گفت: «هر چه را که از دست دادی دیگر از بابت رفتن آن غم مخور که دوباره برنمی گردد.»
وقت گفتن سخن دوم رسید. حاکم او را از قفس بیرون آورد، بر دست گرفت و گفت: «حالا سخن دومت را بگو!»
گنجشک گفت: «هر حرفی را باور مکن که شاید حرفی بیهوده باشد و محال.»
حاکم گفت: «قبول دارم، پندی نیکوست و مفید.»
ناگهان گنجشک روی شاخه درخت پرید و گفت: «اشتباه کردی که مرا رها کردی. در درون شکم من گوهری است به وزن بیست مثقال که ارزش زیادی دارد. حال تو آن را از دست دادی.»
حاکم چون این سخن را شنید بسیار ناراحت شد و تاسف خورد. سعی کرد که گنجشک را بگیرد؛ اما تلاش او بی فایده بود.
گنجشک که از این شاخه به آن شاخه می پرید و ناراحتی و عصبانیت حاکم را میدید، گفت: «چند دقیقه ای بیشتر نیست که به تو گفتم اگر چیزی را از دست دادی دیگر بر رفتن آن تاسف نخور. حال که من از دست تو پریده ام و دیگر باز نخواهم گشت، پس دیگر غم از دست دادن مرا مخور که فایده ای ندارد. سخن دومم را هم که فراموش کردی. مگر نگفتم که هر حرفی را باور مکن. شاید آن حرف، حرفی بیهوده و محال باشد. تمام بدن من بیش از ده مثقال نیست و حال چگونه ممکن است گوهری به وزن بیست مثقال درون شکم من باشد؟»
حاکم وقتی حرفهای گنجشک را شنید کمی آرام شد و گفت: «گفتی که سه سخن به من می آموزی، حال آخرین سخنت را نیز بگو!»
گنجشک گفت: «تو در حق من لطف کردی و آزادی را به من هدیه دادی. حال من هم آدرس گنجی پر ارزش را به تو می دهم.»
حاکم بسیار خوشحال و هیجان زده شد.
گنجشک ادامه داد: «تا چند روز دیگر تو از حکومت برکنار خواهی شد و حاکمی دیگر بر این سرزمین حکومت خواهد کرد. حال به خاطر اینکه درمانده و بیچاره نشوی و بتوانی تا آخر عمر به راحتی و در آسایش زندگی کنی، آدرس گنجی را به تو می دهم.»
حاکم متعجب شد و در فکر فرو رفت. مانده بود که حرف گنجشک را باور کند یا نه؟ سپس گنجشک سخن خود را ادامه داد: «در زیر این درختی که ایستاده ای، کوزه ای است پر از طلا و جواهرات ارزشمند که با آن می توانی تا آخر عمر زندگی خوبی داشته باشی». حاکم فوری بیل را برداشت و دست به کار شد. ساعتی گذشت. یک متر از زمین را کنده بود اما هر چه جستجو می کرد چیزی نمی یافت. ناگهان چشمش به چند سکه طلا افتاد و خوشحال شد. بیل را کنار گذاشت و با دست مشغول کنار زدن خاک و برگ ها شد. گنجشک هم از روی درخت به او زل زده بود و راهنمایی اش می کرد. ناگهان صدای داد و فریاد حاکم بلند شد که می گفت: «یافتم، یافتم. کوزه را یافتم». حاکم، کوزه را برداشت و با خوشحالی از درون چاله بیرون آمد و زیر سایه درخت نشست. جواهرات را از درون کوزه بیرون ریخت و مشغول تماشای آنها شد. گنجشک هم خوشحال و شادمان پر کشید و از آنجا دور شد.
منبع : سلام بچه ها
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست