چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

زنده‌باد مخالف من


زنده‌باد مخالف من

فرانسوا-ماری آروئه که بعدها نام ولتر را بر خود نهاد در سال ۱۶۹۴ در پاریس دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را در مدرسه لوئی کبیر به اتمام رسانید و بعد به انجمنی به نام تمپل پیوست و …

فرانسوا-ماری آروئه که بعدها نام ولتر را بر خود نهاد در سال ۱۶۹۴ در پاریس دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را در مدرسه لوئی کبیر به اتمام رسانید و بعد به انجمنی به نام تمپل پیوست و سپس به شاگردی یکی از قضات دادگستری فرانسه درآمد و پس از چندی جایزه آکادمی فرانسه را دریافت کرد. در سال ۱۷۱۵ بود که سرودن اشعاری بر ضد فیلیپ دوم از خاندان اورلئان باعث تبعید او از فرانسه شد. پس از چندی مورد عفو قرار گرفت و آزاد شد ولی دوباره مورد اتهام قرار گرفت و به زندان باستیل فرستاده شد. ولتر نویسنده، مقاله‌نویس، فیلسوف و روشنفکر فرانسوی، بیشتر به دلیل حدت ذهن و دفاع از آزادی‌های مدنی و حق محاکمه عادلانه، اشتهار یافته است. ولتر به‌رغم سانسور فراوان و بیداد قوانین ناعادلانه در فرانسه، پشتیبان آشکار اصلاحات اجتماعی بود. ولتر، فیلسوفی جدلی و انتقادی بود که بیشتر به انتقاد کوبنده از دگماتیسم حاکم بر کلیسای مسیحی و نهادهای فرانسوی زمان خویش می‌پرداخت. ولتر از روشنفکران دوران رنسانس و از جمله کوشندگان در مسیر اصلاح دینی کلیسای کاتولیک بود که با مطالعه اندیشه‌های جان لاک فیلسوف انگلیسی، دکترینی را یافت که به‌گونه‌ای کامل با ایده‌آل‌های مبتنی بر پوزیتیویسم و منفعت‌گرایی وی، منطبق بود. ولتر از این دکترین، به استنتاج مبادی بنیادین اخلاق خویش، مبادرت می‌ورزد. وظیفه آدمی، آن است که سرنوشت خویش را در دست گیرد، شرایط خویش را بهبود بخشد، استوار و مطمئن گردد و به واسطه علم، صنعت، هنر و با یاری پلیس خوب اجتماعات، راه خویش را بیاراید. بدین‌ترتیب، طریق مشترک، بدون پیمانی که هرکدام از آدمیان، مقصود خویش را در آن یابند، میسر نخواهد گشت؛ هرچند که به‌رغم وجود قوانین ویژه هر کشور، عدالت که تضمین‌کننده عهدنامه مزبور است، امری جهانی است. از سوی دیگر، ولتر از مدافعان سرسخت آزادی سیاسی است. او نظیر مونتسکیو، با دفاع از شرایط آزادی معمول در انگلستان زمان خویش، همچون لاک، بر آن است که دولت باید حقوق انسان‌ها را محترم شمارد؛ هرچند که مقصود لاک از آزادی سیاسی، پیش از هر چیز، تامین آزادی اندیشه و بیان مورد نظر وی، به معنای فراهم ساختن آزادی برای فیلسوفان بود. بدگمانی ولتر به آرمانخواهان و تمسخر اندیشه‌های روسو، مبتنی بر برابری انسان‌ها با یکدیگر، چنان بود که وی را بر آن داشت تا در مکاتبات خویش، بنویسد که طبقات پست، در همه حال پست خواهند ماند. ولتر معتقد بود که حکومت سلطنتی قادر است تا شرایط بهتر آزادی و رواداری را فراهم کند؛ مشروط بر آنکه قدرت کلیسا از بین برود و روشن‌اندیشی به جای تعصب و جمود و خرافات، پای به عرصه وجود نهد. ولتر هرگز بر آن نبود که رستگاری از قیام مردمی یا انقلابی توام با زور و خشونت حاصل می‌گردد و اگرچه نوشته‌های ولتر، موجبات انقلاب در فرانسه قرن هجده را فراهم ساخت، تصور جانبداری وی، از یک قیام خشونت‌بار و یا فراهم‌سازی زمینه‌های آن، خطایی بزرگ است. او به سازگار ساختن قانون اساسی با اندیشه‌های لیبرالیستی، بدان‌سان که منتسکیو باور داشت، علاقه‌ای نداشت. حتی می‌توان گفت که او بیشتر، علاقه‌مند به افزایش قدرت سلطنت، به دور از نفوذ روحانیون مسیحی بود. بدین‌ترتیب، بی‌اعتقادی ولتر به دموکراسی و تلقی آن به عنوان اشاعه‌دهنده حماقت توده‌ها، از نکات بارز اندیشه‌هایش به شمار می‌رود. ولتر بر آن بود که تنها یک پادشاه روشنفکر یا یک طرفدار حکومت مطلقه روشنفکر که دارای مشاوران فیلسوفی نظیر خویش باشد، می‌تواند به‌گونه‌ای که به منفعت عقلایی پادشاه برای پیشبرد قدرت خویش و خیر پادشاهی و اتباع آن گردد، سبب تغییر شود. ولتر به‌گونه‌ای ذاتی بر آن است که حکومت پادشاهی، کلید پیشرفت، تغییر و دگرگونیست. با این همه تاکیدش بر آزادی فرد تا بدانجا بود که می‌گفت: «شرط آزادمردی آن است که آدمی، حتی برای تبیین آزادانه اندیشه‌های مخالف خویش، جان خویش را فدا سازد، تاجایی که به یک مخالف باید گفت من مخالف گفته‌های شما هستم؛اما از حقتان برای بیان گفته‌های مزبور، تا سرحد مرگ، دفاع خواهم کرد.»هرچند بسیاری مفسران، اندیشه‌های ولتر را فی‌نفسه، فاقد نوآوری ویژه، در عرصه فلسفه دانسته، وی را بیشتر متاثر از آرا اندیشمندانی نظیر لاک و نیوتون دانسته‌اند، اما با توجه به اندیشه‌های ولتر، که ویژگی بارز آن، بیان نظرات و اعتقادات از طریق عبارات و جملات طنزآمیز است و نیز نقش اندیشه‌های وی در تکوین انقلاب کبیر فرانسه، او را باید متفکری حائز اثر به شمار آورد. چراکه مخالفت‌های وی با اقتدار کلیسا، در عامه مردم، تاثیراتی فراوان به جای نهاد. ولتر در ۳۰ مه ۱۷۷۸ به علت کار و خستگی زیاد بدرود زندگی گفت.