جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

هنر در جمهوری اسلامی


هنر در جمهوری اسلامی

گذشته از آنکه عده ای در ابتدا با طرح چنین عنوانی چالش خواهند کرد و آن را محصول ذهن های ایدئولوژی زده , سیاسی , ایده آلیست , امنیتی یا ارزیابی خواهند کرد گروه های دیگری هم که از هنر یا جمهوری اسلامی دریافت ها و تلقی های خاص خود را دارند بسته به قرائت خود از هر کدام از این مفاهیم و تصویری که از جمع اینها در ذهن دارند حرفهایی را تحویل خواهند داد

گذشته از آنکه عده‌ای در ابتدا با طرح چنین عنوانی چالش خواهند کرد و آن را محصول ذهن‌های ایدئولوژی‌زده ، سیاسی ، ایده‌آلیست ، امنیتی یا ... ارزیابی خواهند کرد گروه‌های دیگری هم که از هنر یا جمهوری اسلامی دریافت‌‌ها و تلقی‌های خاص خود را دارند بسته به قرائت خود از هر کدام از این مفاهیم و تصویری که از جمع اینها در ذهن دارند حرفهایی را تحویل خواهند داد .

حرفهایی که چه‌بسا از ذهنیت و تجربۀ تاریخی جامعۀ ما در مقولۀ هنر فراتر نمی‌رود و در بهترین شکل فقط بخشی از حق مطلب را ادا می‌کند. اینهمه البته در صورتی است که بتوان چنین پرسشی را در چنین فضایی مطرح کرد ‌آنچه تا قبل از این در ایران هنر نامیده می‌شد یا راجع بود به آنچه در طی قرنهای متمادی تسلط بزرگانی همچون حافظ و مولانا و سعدی و فردوسی و نظامی و بیدل و بهار و شهریار که به فرهنگ مردم اضافه شده بود.

و یا آنچه در گنبدها و ستاره‌های کاخ‌ها و مسجدهای سلجوقی و غزنوی و سامانی و صفوی و قاجاری و ... از زیباسازی‌های معماران و کاشیکاران ایرانی بر جای مانده بود و یا آنچه به تبع آثار غربی در حوزۀ فیلم و تئاتر و داستان‌نویسی و... به زبان فارسی ترجمه یا تقلید شده بود. و یا آنچه بر کتیبه‌ها و کتاب‌ها به ثلث و نسخ و نستعلیق و شکسته نوشته شده بود و یا آنچه از تارها و تنبورها و تنبک‌ها در طی سالیان و قرون سینه به سینه به امروز رسیده بود و آنچه به سفارش جشنواره‌های سینمایی اروپایی یا یادواره‌های ادبی و ستادهای مناسبتی بر هنرمندان و آفرینشگران الهام گشته بود.

این در حالیست که هنر در جمهوری اسلامی ایران، مقوله ای است محترم، معتبر و دارای جایگاه خاص. همانطور که همگان دیدند پس از انقلاب اسلامی ، ابتذال از هنرهای مردمی همچون سینما و تئاتر رخت بر بست و در زمینه ی هنرهای عرفانی هم مانند مینیاتور و خطاطی ، رشد چشم گیری شاهد بودیم. این را می توان این گونه توجیح کرد که آیا می‌شود نسبت ما با سیاست و حکومت و جهان‌داران و جهان‌مداران تغییر کند و نسبتمان با هنر ثابت بماند؟

این اتفاق فقط در عرصۀ تفکر سیاسی و اجتماعی انقلاب نماند و ‌رفت تا تعریف هر آنچه را به انقلاب و دین منسوب است و از جمله هنر دینی؛ تغییر دهد تا اینکه امام خمینی (ره) پای می‌فشرد که تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل‌دهندۀ اسلام ناب محمدی صلی‌الله‌علیه و‌آله اسلام هدی علیهم‌السلام، اسلام فقرای دردمند، اسلام دردکشیدگان، اسلام محرومان باشد.

اگرچه بر بسیاری از مدعیان گران آمد تا آن را با توهمات مارکسیسم و کمونیسم برابر کنند و بدین بهانه از تأمّل در عمق سخن بنیان گذار انقلاب بگریزند. و از اندیشیدن به «هنر دیگر» پرهیز دهند و با شعار «مرگ بر کلیشه و شعار و ایدئولوژی» به پذیرش کلیشه‌های موجود فرمان دهند اما چگونه می‌توان پنبه در گوش کرد و صدای آسمانی آن بزرگ را نشنید که: «هنر در مدرسۀ عشق نشان‌دهندۀ نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی است»

و «هنر در عرفان اسلامی ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسم تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است»

هنر دین در جمع آوردن عدالت و معنویت، عرفان و حماسه، اخلاص و جهاد و فرد و جامعه است.

موقعیت فرد در جامعه از جایگاهی در هستی و کائنات جدا نیست و اگر معنویت سلوکی برای یافتن خود و برقرار کردن نسبت درست با مجموعۀ هستی و عالم باشد عدالت خواهی جزء لاینفک معنویت‌گرایی است. چشم‌هایی که بر نشانه‌های آشکار ربوبی روشن شده است و ذهن‌هایی که در آفاق توجه تو به توی «کتاب» به گشایشی پس از گشایش دیگر رسیده است و قلب‌هایی که به «میزان» و ترازو ایمان‌آورده است لاجرم به چرخۀ بالارونده خیزش برای عدالت در خواهد افتاد و به قیامی برای اقامۀ قسط برخواهد خاست.«لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم‌الکتاب و المیزان لیقوم‌ الناس بالقسط»

و وای به روزی که «هنر دینی» ملازمه‌ای با هنر دین نداشته باشد و با پرسه‌زدن در کوچه‌های وهم و کنار آمدن با ظلمات ظلم به تاراندن عدالتخواهی و آرمانگرایی از فرهنگ دینی و ترویج «اسلام» آمریکایی مشغول شود.

انقلاب اسلامی خط سرخی است در میانه دو اسلام. و چه بسیاراند کسانی که در کار پاک کردن این خط اند با قیافه های حق به جانب و چهره های موجّه می گویند: باید دین را به دین پیش از انقلاب اسلامی فروکاهید و در فردیت و معنویت غرق کرد و از شوریدن بر ساختار ظالمانه طبقاتی و شکوفاندن استعدادهای پرپر شده دور کرد.

در همین راستا و برای جلوگیری از این سبک نظرها و علایق ، فرهنگستان هنر با مصوبه جلسه ۴۳۹ شورای عالی انقلاب فرهنگی در اسفند ماه سال ۱۳۷۷ تشکیل گردید. هدف فرهنگستان هنر پاسداری از میراث و هنر اسلامی و ملی و پیشنهاد سیاست‌ها ، راهبردها و دستیابی به آخرین یافته‌ها و نوآوری‌ها و نیز ارتقاء فرهنگ اسلامی برای مقابله با تهدیدات تهاجم فرهنگی می‏باشد.

تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در اکثر عرصه‌های هنری بین دین و هنر تقابل و تباین وجود داشت. با وقوع انقلاب ۲ اتفاق مهم در این زمینه رخ داد:

۱) هنر به مجموعه معارف و مفاهیم دینی متوجه و مشغول شد.

۲) درهای جامعه متدینین به روی هنر باز شد و مرزهای ممتدی که جامعه دینی را از آفات هنر در امان نگه می‌داشت برداشته شد و هنر مشروعیت پیدا کرد.

این اتفاق حاصل ظهور دینی در انقلاب بود که با دین پیش از خود تفاوت داشت و با ویژگی های آرمانخواهی، عملگرایی، جامعه‌سازی و جهانی‌اندیشی شناخته می‌شد. دینی که مهم‌ترین حاملان آن امام خمینی(ره) و شاگردان و مریدان او همچون مطهری، بهشتی، خامنه‌ای، چمران، آوینی و... بودند . این حوزه مشترک دین و هنر از یک سو موجب تلفیق معارف دینی و رویکردهای هنری گردید و از دیگرسو با باز شدن مرزهای جامعه دینی به روی هنر رونق جدیدی در بازار هم در نرم‌افزار و هم در سخت‌افزار؛ هم در تولید و هم در توزیع و مصرف هنر و آثار هنری اتفاقات مهمی روی داد.

برای در نظر آوردن اهمیت این اتفاق ، خوب است نگاهی به وضع هنر در حکومت دینی طالبان یا جوامعی چون عربستان و... بیندازیم و از آن سو فسادی را که در هنر غرب و شرق رخ نموده در نظر آوریم. چالش بین هنر و دین جدا از پیشینه‌ای تاریخی در روند جامعه بشری نیز به روشنی و کمال قابل ملاحظه است. و انقلاب اسلامی یکی از معجزات و برکات خود را در این عرصه به رخ کشیده است. توقع آن بود که فصل مشترک پدید آمده گسترش یابد و به وجه غالب جامعه هنری تبدیل شود، یعنی هم عرصه هنر و هنرمندان با شاخص های دین‌ِ انقلاب اسلامی تطبیق یابند و هم متدینان روز به روز احساس قرابت و ضرورت بیشتری نسبت به هنر و تولید و مصرف آثار هنری پیدا نمایند. که البته در سال های اخیر نتایج این مهم را به کرات مشاهده نموده ایم. افزایش تولیدات سینمایی ، برپایی گالری ها و نمایشگاه ها و مسابقات هنری که هر روز بر کمیت و کیفیتشان افزوده می شود و استقبال روزافزون مردم از این مسایل خود نوید این مدعا است .

● انقلاب اسلامی ایران چه تاثیری به هنرهای تجسمی داشت؟

هنر انقلابی، هنر خاص خودش را همراه خودش می‌آورد. در هرکدام از انقلاب‌های بزرگ دنیا این موقعیت به وجود آمده، یعنی انقلاب فرانسه، انقلاب شوروی، انقلاب چین، انقلاب مکزیک، هر کدام ازاین انقلاب‌ها هنرخاص خودشان را به وجود آوردند. بدیهی است هر انقلابی هدفمندی مشخص را تعقیب می‌کند و هر چیزی را در اختیار آن هدفمندی می‌خواهد. انقلاب ایران هم ازاین جریان دور نبود.این انقلاب، نوعی از دیدگاه را تقویت کرد که البته پیش از آن هم وجود داشت.

هنری که عامه مردم را نشانه بگذارد و مخاطبین خودش را در جمع وسیعتری جست وجو کند. هنری که تاثیرگذار باشد و در انقلاب اسلامی ایران هنری که به مفهوم دقیق کلمه انقلابی باشد. به این معنی که ارزش‌های سنتی گذشته را دوباره مطرح کند.

به عنوان مثال آثار حماسی در شهر و نگارگری های هنری با ظهور انقلاب و همچنین تولیدات مختلف هنری از جمله فیلم ها ، داستان ها و مستنداتی که از دفاع مقدس ساخته شدند نشان دهنده ی موفقیت انقلاب در پیمودن راه خویش است.

● این ارزش‌های سنتی بعد از انقلاب چه قدر پررنگ تر شدند؟

قبل از انقلاب هم در هنرهای تجسمی این جست‌وجوی هویت وجود داشت. مکتب‌هایی مثل مکتب سقاخانه یا نقاشی، خط در امتداد همین جست وجو بود. هنرمند ایرانی مخصوصا از آغاز مدرنیسم در ایران یعنی در حدود سال‌های ۱۳۲۵ شمسی به بعد این قصد را داشت که قومیتش ، مذهبش، هنرهای گذشته‌اش را بازنگری کند و آن را با زبانی جدید که مناسب این دوران باشد شکل دهد اما بیشتر به شکل یک جست‌وجوی گروهی بود تا یک پیشنهاد جامع و کلی که فقط برای هنر باشد. بعد از انقلاب این پیشنهاد جامع و کلی مطرح شد. سرفصل‌هایش هم مشخص شد و حتی مراکزی هم برای تاسیسش به وجود آمد. مراکزی مثل حوزه اندیشه و هنراسلامی. در این مرکز هنرمندانی گردآمدند که زمینه‌های انقلابی و مذهبی داشتند. البته هنر چپی انقلابی هم ۵ سال بعد از پیروزی انقلاب حضور پیدا کرد. این هنر هم با دیدگاهی منحصرا و مطلقا انقلابی و غیر مذهبی، آثار قابل توجهی را به وجود آورد، آثاری که فقط انقلابی بود. اما این جریان چندان نپایید و حداقل بعد از سال ۶۰ هنر انقلابی به صورت هنر انقلابی - مذهبی ترجمه شد و هنوز هم به همان معنا برداشت می‌شود. از این نظر، حوزه اندیشه و هنر اسلامی مرکز مهمی بود و زمینه ساز جریان‌های فرعی بود. این مرکز فقط در زمینه هنرهای تجسمی فعالیت نمی‌کرد. در زمینه تئاتر ، سینما و ادبیات گروه‌هایی بودند که کار می‌کردند. بعضی از هنرمندان معتبر دوران بعد از انقلاب از همین مرکز رشد کردند. به عنوان مثال در سینما، محسن مخملباف در هنرهای تجسمی حسین خسروجردی، حبیب صادقی، کاظم چلیپا، ناصر پلنگی، ایرج اسکندری ... همه به یک اندازه مهم بودند. در همه این زمینه‌ها آن مرکز بسیار کارساز و تعیین کننده بود.

مهمترین مرکز پرورش ایده های هنری ، حوزه اندیشه و هنر اسلامی بود. با تاسیس وزارت ارشاد مرکز دیگری به وجود آمد که در زمینه گرافیک وهنرهای تجسمی فعال بود. البته نه به اندازه حوزه اندیشه و هنر اسلامی ، چون دایره وسیع تری را در بر می‌گرفت. وزارت ارشاد در قبال کل هنر بعد از انقلاب مسئول بود نه فقط در زمینه هنر انقلابی. درحالی که حوزه خودش را در قبال هنر انقلابی متعهد کرده بود و هنوز هم همین تعهد را حفظ کرده است. با این حال وزارت ارشاد تمام سعی وتوانش را برای معرفی و عرضه این هنر به کار گرفته است.

مراکز دیگری هم هستند که به طور غیر مستقیم به این کار می‌پردازند. مثلا بنیاد فارابی در مورد سینما. دانشگاه‌ها را هم نباید از یاد ببریم. استادان دانشگاه هنر آرام ، آرام از میان هنرمندان حوزه انتخاب شدند واین نوع تفکر را در دانشگاه‌‌ها رواج دادند و ارزش گذاری کردند. به عنوان مثال استادان دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران اغلب کسانی هستند که از حوزه اندیشه و هنر اسلامی رشد کرده‌اند. در تمام این سال‌ها و به وسایل مختلف این آمران از طریق نهادهای گوناگون دنبال شده است.

● بعد از انقلاب در زمینه هنرهای تجسمی شاهد چه پشرفت‌هایی بودیم؟

- برای این منظر اول باید ببینیم شاخه‌های هنر تجسمی و زمینه‌های فنی و اندیشگی این هنر چگونه عمل کرد. بعد از انقلاب طبیعتا گالری‌ها تعطیل شدند، مسئله خرید و فروش نقاشی‌ها مسکوت گذاشته شد. نسلی که خریدار بودند مهاجرت کردند تا نسل جدید جایشان را بگیرد، برای این منظور یک دوره تقریبا ۵ ساله لازم بود.

مسئله تقابل سنت و تجدد در همه زمینه‌ها چه پیش از انقلاب و چه بعد از آن وجود داشت و هنوز هم وجود دارد. در زمینه هنرهای تجمسی هم شاهد این مسئله بودیم نقاشانی که به زبان جهانی نقاشی می‌کردند، پیش از انقلاب نه به معنای هنرمدرن اهمیتی می‌دادند و نه به این که آثارشان به عنوان اثر یک ایرانی در جهان مطرح باشد. خودشان را به این رودخانه عظیم هنرجهانی سپرده بودند. در این میان هنرمندانی هم بودندکه هنرهای سنتی کارمی‌کردند، مثل نگارگری، خوشنویسی، آنها شاخه عمده‌ای بودند با هنرمندان بسیار زیاد که اتفاقا مخاطب عام داشتند برخلاف مدرنیسم‌ها که سعی داشتند مخاطبانشان را خودشان تربیت کنند. در مورد هنر تجمسی - سنتی این مشکل وجود نداشت. آنها مخاطبانشان را از خیلی قدیم داشتند. گروه سوم نقاشان مستقلی بودند که در مکتب کمال الملک فعالیت می‌کردند و هنوز هم کار می‌کنند یا نقاشی‌های واقع گرا با موضوعات معاصر به وجود می‌آوردند. شاخه عمده‌ای که در حقیقت ادامه مکتب کمال الملک بودند و تابلوهای رئالیستی یا واقع گرا نقاشی می‌کردند.

بعد از انقلاب سعی شد هنرهای سنتی به علت این که به هویت ایرانی و هویت انقلاب اسلامی ارتباط پیدا می‌کرد، (مهم تر از همه خوشنویسی) برکشیده شوند وحتی موسیقی سنتی هم شامل همین امر شد. در دوره‌های مختلف سعی شد که هنرهای سنتی بیشتر عرضه شوند تا امکان تقویتش به وجود بیاید که این تقویت هم شد. بیشترین سعی در بخش هنر انقلابی شد. در ۵ سال اول انقلاب نه به این علت که هنرمندان مدرنیسم کار نمی‌کردند، کار می‌کردند اما امکان عرضه کار خود را نداشتند، هنر غربی (هنرمندان) و این احتیاط را هم می‌کردند که مبادا این هنر منع بشود، در واقع این اتفاق نیفتاد و انقلاب اجازه داد که این نوع هنر هم در هر حدی که توان دارد خودش را عرضه کند.

گالری‌های پیاپی باز شدند، در حال حاضر تعداد گالری‌ها بسیار بیشتر از تعداد گالری‌های پیش از انقلاب است. نسل جدیدی از خریدارها پیدا شدند که یا تحصیل کرده خارج بودند و یا با این زبان جهانی آشنا بودند و یا سلیقه‌شان دراین زمینه پاسخ مطلوب می‌گرفت. بنابراین گروه نقاشان مدرنیسم نه تنها بعد از انقلاب کم رنگ نشدند بلکه اهمیتی فزون تر از قبل هم پیدا کردند. بعضی از آنها مثل سهراب سپهری به شدت مورد توجه قرار گرفت و به عنوان یکی از هنرمندان مهم شناخته شد. نقاشان انقلابی در حقیقت بازار فروش گسترده ای ندارند به این علت که اصلا نیازی به بازار ندارند. هم حوزه اندیشه و هنر اسلامی، هم موزه ها، هم نهادها، هم فرهنگسراهای مختلف و هم فرهنگستان هنرحداکثر سعی و توانشان را برای عرضه آثار این هنرمندان به کار می‌برند.

به این ترتیب این آثار در وسعت بسیار زیادی در معرض نمایش عموم قرار می‌گیرد. و همین ویژگی مزیت نقاشان انقلابی است نسبت به دیگرهنرمندان. در طول ۱۰ سال گذشته، نقاشی ایرانی از طریق موزه هنرهای معاصر در وسعت بسیار بیشتر از پیش از انقلاب ( که مبادله فرهنگی وجود نداشت) به دنیا عرضه شد.

در نهایت انقلاب هنر خودش را با خودش آورد و بخشی را به هنر قبل از انقلاب اضافه کرد، چیزی را حذف نکرد و این مسئله ای مهم است. اگر به شدت انقلابی باشیم ممکن است فکر کنیم آن هنر غربی به شکل زائد و نالازم عمل کرده اما اگر با خرد به این قضیه نگاه کنیم به این نتیجه می‌رسیم هنر خاص انقلابی با انقلاب به وجود آمد. نقاشی صورت شهدا یک ژانر است که قبل از انقلاب وجود نداشت این دستاورد انقلاب است، فن شناسی جدیدی را عرضه کرد. هر چند برخی به ناشیانه بودن این آثار خرده گرفتند که در ناشیانه بودن این ها نکاتی گفته می‌شد اما ناشیانه بودن این آثار را عیب نمیدانم. چون از میان همین مردمی که جنگ را ۸ سال تحمل کردند نقاشانی آمدند و سبکی را به وجود آوردند. دایره‌ای که در خودش تعریف شده و عمل کرده است.

اگر نقاشی غیر از این جماعت می‌آمد نوعی بیگانگی با خودش می‌آورد، حتی اگر بهتر کار می‌کرد. وقتی در مورد انقلاب حرف می‌زنیم یک نکته بدیهی را نباید فراموش کنیم انقلاب قرار بر مسالمت ندارد، در ۵ سال اول انقلاب هنرهای تجسمی ( در مجموع هنر) دچار ایست و توقف پیاپی شد، این ذات انقلاب است.

بنابراین همان طور که نکات سازنده‌اش را برشمردیم باید به این نکته هم اشاره کنیم که دوره‌های توقفی هم به وجود آمد که در بعضی از دو دهه جبران شد بهترین نمونه هم فعالیت موزه هنرهای معاصر است.

هنر انقلابی سعی کرد هنر را از هنر نخبه گرا به هنر مردم گرا منتقل کند. توفیق‌ها و شکست‌هایی داشت، اما هنر به معنای دقیق کلمه هم چنان به وسیله نخبه‌ها به وجود می‌آید. این که چه طور می‌شود هنر، مردمی شود مسئله ای است که هنوز توجهی به آن نشده است. می‌توان هنر مردمی را با برنامه‌ریزی به هنر دولتی تبدیل کرد. هنر دولتی صرفا هنر مردمی نیست.

البته انقلاب اسلامی در تاثیر زنان در هنر نقش بسیار مهم و موثری داشت. تعداد زن‌های هنرمند در این چند سال به تعداد قابل توجهی زیاد شد. این تعداد در ایران امروز قطعا ۵۰ برابر هنرمندان زن قبل از انقلاب است.

انقلاب اسلامی ایران بر فرهنگ و هنر در کشور تاثیری شگرف داشت و این تاثیر را در حوزه سینما می‌توان به حق مثبت ارزیابی کرد. هنر هفتم یا همان سینما در پرتو خورشید انقلاب ، جلوه‌ای نو در ایران اسلامی ما یافته است. در حالی که قبل از انقلاب اسلامی اغلب فیلم‌های ساخته شده در کشور از محتوای ارزشمند تهی بود و معدود اثر سینمایی از کشورمان در عرصه سینمای جوان مطرح می‌شد، بعد از انقلاب شاهد درخشش آثار فیلمسازان ایرانی هستیم.

فیلمسازانی چون مهرجویی ، کیارستمی ، مخملباف، مجیدی ، حاتمی کیا و دیگران با فیلمهایشان ، نگاه علاقه‌مندان به فیلم و سینما را به سوی ایران متوجه کردند. بعد از انقلاب ، تفکر انقلابی و ضد طاغوتی بر سینمای ایران حاکم گشت و سوژه‌ها در جهت نشان دادن چهره‌ی پلید طاغوت و یا مظلومیت و فقر روستاییان بود.

موسیقی هم پس از انقلاب به سمت تعالی پیش رفت و هدفمند و جهت دار شد و رنگ و بوی الهی و عرفانی به خود گرفت و به طور کلی از ابتذال فاصله گرفت و در یک کلام موسیقی فاخر ، متعالی ، الهی و هدفمند ، حاصل تلاش هنرمندان پس از پیروزی انقلاب است . نقش موسیقی حماسی در دوران انقلاب و دفاع مقدس نقشی ارزنده و مهم بود و همچنین نغمات موسیقیایی آئینی و مذهبی در دوران پس از انقلاب اوج گرفت که نمونه بارز آن مثنوی نوا و ربنای استاد شجریان است که به افطارهای ماه مبارک رمضان حال و هوای خاصی می دهد .

نوید خزدوز

منابع :

۱- ادب و هنر در قلمرو اسلام قطب، سید - ترجمه‏ی : نژاد سلیم، رحیم

۲- فرهنگ انقلاب و هنر: سخنرانی مهندس میرحسین موسوی در دانشکده هنر دانشگاه صنعتی سهند موسوی، میرحسین

۳- گفتگوی قدس (روزنامه صبح ایران) با استاد آیدین آغداشلو