سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

تأثیر دعا در قضا و قدر انسان


تأثیر دعا در قضا و قدر انسان

در آستانه شب قدر, شب تقدیر مقدرات

مساله «قضا و قدر» یکی از مباحث برجسته و حائز اهمیت کلامی و فلسفی است که منشاء اختلاف بسیاری میان متکلمین و فلاسفه مسلمان شده است. این مساله هم ریشه در رابطه علم الهی با افعال بندگان دارد و هم به چگونگی ارتباط اراده الهی با افعال آنان پیوند می‌خورد. خاستگاه ظهور فرقه‌هایی چون مفوضه و قدریه، نوع نگاه آنان به این مسئله است.

آنچه این نوشتار درصدد تبیین آن است، «رابطه دعا با قضا و قدر الهی» است، بدین معنا که آیا دعا می‌تواند در تعیین و یا تغییر مقدرات انسان نقش داشته باشد؟ اصل شبهه چنین تقریر شده است: «چون قضا و قدر الهی حق است و خدای سبحان هم از ازل به جمیع امور آگاهی دارد، مطلب مورد درخواست یا در قضای ازل مقرر شده که عملی شود یا نه. اگر بنا شد عملی گردد، دعا تاثیری ندارد؛ چون همان یافت خواهد شد چه با دعا و چه بدون دعا، و اگر در قضای ازل مقرر شد که فلان امر حاصل نشود، دعا سودی ندارد، چون چیزی که حتمی العدم است با دعا کردن بدست نمی‌آید». پیش از پرداختن به این موضوع لازم است نکاتی به عنوان مقدمه بیان شود.

۱) تعریف لغوی قضا و قدر

«قضا» در لغت در معانی گوناگونی بکار رفته است. ابن منظور در لسان العرب می‌گوید: «القضاء الحکم، القطع و الفصل، و قضاء الشیء احکامه و امضاؤه». در تاج العروس زبیدی نیز آمده است: «القضاء الحکم و الفصل فی الحکم و یکون القضاء بمعنی الحتم و الامر و البیان». بنابراین قضا در لغت به این معانی استعمال می‌شود: ضرورت و قطعی، اتمام، بیان و اعلام، حکم کردن، فیصله دادن.

«قدر» در لغت، تشتت معانی کمتری دارد. مهمترین و شایع‌ترین معنای آن، تعیین مقدار و اندازه و نهایت شیء است، همچنانکه راغب در «المفردات» می‌نویسد: «القدر و التقدیر تبیین کمیه الشیء». جوهری نیز در «الصحاح» می‌گوید: «قدر الشیء مبلغه».

۲) قضا و قدر علمی و عینی

الف) قضا و قدر علمی

منظور از «قدر یا تقدیر علمی» آن است که خداوند پیش از آفرینش هر شی‌ به خصوصیات و حدود و اوصاف آن علم دارد. این خصوصیات در موجودات مادی علاوه بر ویژگی‌های ذاتی، شامل مختصات زمانی، مکانی، ابعاد و مقادیر و … می‌گردد. بنابراین خدا از ازل می‌داند که هر یک از مخلوقات او دارای چه ویژگی‌ها و اوصافی هستند. به عبارت دیگر، «قدر علمی» تعیین اندازه و مشخصات وجودات امکانی بوسیله علم و اراده ذاتی خداوند است. مقصود از «قضای علمی» نیز آن است که خداوند از ضرورت وجود اشیاء در ظرف تحقق علل آنها آگاه است. یعنی خدا از ازل می‌داند که هر یک از اشیاء در شرایط خاصی و تحت تاثیر اسباب و علل خاصی موجود می‌شوند. بنابراین می‌توان گفت که علم پیشین خداوند به خصوصیات اشیاء و ضرورت وجود آنها، همان قدر و قضای علمی است(۱).

ب) قضا و قدر عینی

مقصود از «قدر عینی» تعیین و تحدید خصوصیات و اوصاف ذاتی و عرضی موجودات از سوی خداوند است. به بیان دیگر، قدر عینی نسبت مقادیر و حدود وجودات امکانی به علل گوناگون خود است که بر حسب استعداد و کمیت و کیفیت، مختلف و متفاوت خواهد بود. منظور از «قضای عینی» ضرورت و قطعیت یافتن وجود امکانی در خارج در مقایسه با علت تامه خود یعنی خداوند است. معنای این سخن آن است که خداوند ضرورت وجود را به مخلوقات خویش اعطا می‌کند و از طریق نظام اسباب و علل، وجود آنها را تعین می‌بخشد. به تقریر دیگر، هر موجود ممکنی دارای دو جنبه است: ۱- اصل وجود آن موجود که در نظام علّی، ضرورت و قطعیت یافته است. ۲- خصوصیات و ویژگی‌ها و اوصاف آن. مفاد قضا و قدر عینی آن است که این دو جنبه از سوی خدا و به اراده و مشیت اوست(۲).

۳) تعلق قضا و قدر به نظام سببیت

یکی از اصول و سنت‌های الهی در تدبیر جهان ممکن و از جمله عالم طبیعت و انسان، جریان و اتکای آن بر نظام سببیت و علیت است بدین معنا که اراده و مشیت الهی بر این تعلق گرفته که تحقق هر پدیده و اثری از کانال سبب و علت مناسب و خاص آن انجام گیرد، به این صورت که تحقق حوادث و انفعالات در جهان نه به صورت صدفه و گزاف، بلکه نیازمند علت یا علل گوناگون است که وجود آن علت یا علل تحقق فعلی را ضروری می‌کند؛ برای مثال، ساختار هندسی نظام جهان طبیعت مقتضی است که از بذر گندم، گندم و از بذر جو، جو روید، آن هم با فرض تحقق سایر علل و شرایط از قبیل آب و خاک و نور. آیات و روایات گوناگون بر جریان و حاکمیت اصل علیت در عالم طبیعت دلالت می‌کنند که روایت معروف آن عبارت است از: «خداوند امتناع می‌کند از جریان و تدبیر امور، مگر از طریق نظام اسباب آن، پس خدا برای هر شیء سبب خاصی قرار داده است»(۳). انسان در جهان طبیعت نیز مشمول نظام علیت و به تبع آن متعلق قضا و قدر الهی است. چنانکه قضا و قدر الهی بر رشد دانه گندم در فرض حصول شرایط آن تعلق گرفته، بر انسان و اعمال آن با شرایط خاص آن نیز تعلق گرفته است با این تفاوت که در انسان نیروی اراده و اختیار وجود دارد در حالی که در نباتات و جمادات چنین نیرویی موجود نیست. بنابراین متعلق قضا و قدر الهی در ناحیه افعال انسان، صدور فعل از اسباب و علل خاص خود است که یکی از آن علل، اراده و انتخاب آزاد انسان است به این صورت که ضرورت صدور فعل معلق به اراده انسان است و در صورت عدم اراده، فعل تحقق نخواهد یافت، اما خداوند از ازل می‌داند که انسان در زمان خاص به اختیار خود مرتکب فعل مشخصی خواهد شد و آن هم متعلق قضای الهی است، پس وجود اصل اختیار با علم و قضا و قدر پیشین ناسازگار نیست، چرا که خود اختیار هم یکی از اجزا و متعلقات قضا و قدر است.

● رابطه دعا با قضا و قدر

دانستیم که «قدر» به معنای اندازه و «تقدیر» به معنای اندازه‌گیری است و قضا نیز به معنای حکم راندن و امضا کردن است. خداوند به استناد تقدیر خود برای تمام کارها حد و اندازه‌ای قرار داده؛ چنانکه خود فرموده است: «و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم؛ گنجینه‌های همه چیز نزد ما است و ما جز به اندازه‌ای معلوم فرو نمی‌فرستیم»(حجر/۲۱). رساترین تعبیر در تفسیر قدر «هندسه» است که در روایات نیز آمده است (۴). یعنی خداوند برای تمام اشیاء هستی و ارتباط آنها با یکدیگر هندسه و نظامی طراحی کرده است.

بر اساس همین هندسه است که میان علت‌ها و معلول‌ها رابطه برقرار است و نظام هستی بر اساس نظمی هدفمند در گردش است. قضا در حقیقت امضا و حتمیت بخشیدن به این هندسه است، مثلا اگر در هندسه الهی آتش با سوزاندن تعریف شده باشد، قضا به معنای امضا و تحقق این هندسه است. برخی معتقدند که خداوند در آغاز آفرینش قضا و قدر هستی را تنظیم کرد و نگاشت و دیگر پس از آن قلم الهی نمی‌جنبد. بر اساس چنین پنداری، اموری مانند دعا بیهوده می‌نماید، زیرا وقتی پیروزی و شکست، سلامت و بیماری، حیات و مرگ، فقر و غنا و بهشت و جهنم و … از قبل تنظیم شده باشد، دیگر دعا و درخواست بی‌فایده است، زیرا دعا یا با قضا و قدر الهی هماهنگ است که در اینصورت تحصیل حاصل است و یا نیست که در این صورت دست نایافتنی است.

در پاسخ به این پندار می‌توان گفت که هندسه و نظام هستی و اجزا و ارکان آن و ارتباط آنها با یکدیگر بر اساس نظام احسن، عدالت، حکمت و مصلحت تنظیم شده و قطعیت یافته است، اما حتمیت قضای الهی با تفسیر فوق مردود است، زیرا قضای الهی زمانی حتمی می‌شود که در بخش مربوط به قدر و هندسه، رابطه علت و معلول با تمام وجوه و شرایط آن تکمیل شده باشد. در حوزه افعال انسان، افزون بر اراده خداوند، اراده انسان نیز نقش آفرین است، چه اینکه به دلیل وجود همین اراده انسانی، که در طول اراده خداوند قرار دارد، اختیار و مسئولیت او در اعمالش و نیز مفهوم «امر بین الامرین» تبیین می‌شود(۵).

بر این اساس و با توجه به اینکه دعا یک علت تکوینی است، انسان با عمل ارادی دعا، رابطه علتها و معلول‌های طبیعی را به هم می‌ریزد، مثلا اگر در نتیجه تحلیلهای دقیق علمی و فقدان عوامل طبیعی، نزول باران امری غیر محتمل تلقی و برای مدتی سرزمینی دچار خشکسالی شود، دعا که علتی غیر طبیعی است دخالت می‌کند و زمینه‌های طبیعی نزول باران همچون جریان باد و … را فراهم می‌آورد. همچنین اگر بر اساس برآوردهای علل طبیعی، قرار باشد مصیبتی به فردی روی آورد، رابطه این علت‌ها با معلول آنها که مصیبت است، در قدر الهی تبیین می‌شود و تاثیرگذاری آن، محصول قضای الهی است. وقتی می‌گوییم دعا بلا را دور می‌کند و در قضای الهی تاثیر می‌گذارد، به این معناست که حتمیت تاثیرگذاری آن علل طبیعی از میان رفته است، زیرا دعا به مثابه علت غیر طبیعی، در زنجیره ارتباط میان آنها دخالت کرده و این رابطه را بر هم زده است. دعا گاه تاثیر علت طبیعی را به تاخیر می‌اندازد و گاه آن را از بین می‌برد(۶).

اگر قدر، ترابط بین علت و معلول است، قضا تاثیرگذاری و حتمیت یافتن این تاثیر در حوزه همین ترابط است، یعنی قضا حکم می‌کند که آن علت طبیعی در معلول خود، بدون تخلف تاثیر گذارد، اما دیگر نمی‌تواند دخالت و تاثیر علت یا علل غیر طبیعی را که وارد چرخه این ترابط می‌شود، نفی و انکار کند؛ بنابراین تاثیر اموری چون دعا، صله رحم و صدقه در اموری که طبق قضای الهی حتمیت یافته‌اند، منافات ندارد. به بیان دیگر، در محدوده عالم طبیعت، تحول و دگرگونی راه دارد و خدای سبحان این چنین مقدر کرده که صدقه یا صله رحم یا دعا انجام گیرد تا فلان کار عملی گردد و اگر چنانچه این امور صورت نگرفت فلان امر هم حاصل نشود.

و از سوی دیگر خدای سبحان هم می‌داند که فلان شخص دعا می‌کند و بهره می‌گیرد و دیگری دعا نمی‌کند و بهره نمی‌برد. پس در علم خدا جهلی نبوده و در جهان هستی ابهامی نیست. بنابراین هرچند در ازل همه امور تنظیم شده، لکن هر امری با علل و اسباب آن تنظیم شده است و یکی از علل و اسباب در محدوده حرکت و عالم تحول، همان صدقه و صله رحم و دعا و مانند آن است. لذا نباید گفت: «قضا و قدر حق است، چرا دعا کنیم؟» زیرا که خود دعا جزء قدر است یعنی خداوند مقدر کرده که در صورت دعا فلان حادثه که حادثه خیر است واقع شود، و فلان حادثه شر پیش نیاید. از این جهت دعا اثر دارد و جزء قضا و قدر عالم است(۷).

با توجه به مطالب فوق می‌توان گفت: اینکه گفته می‌شود در شب قدر همه مقدرات انسان تقدیر می‌شود، بدین معناست که قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، به طور روشن اندازه‌گیری می‌شود. البته این اندازه‌گیری بر اساس شرایط و موانعی است که پیش می‌آید و با ملاحظه اختیار و قابلیت انسان شکل می‌گیرد. قدر یعنی پیوند و شکل گرفتن هر پدیده و هر حادثه با سلسله علل خود و در شب قدر، این پیوند به دقت اندازه‌گیری می‌شود، یعنی اولا برای امام هر زمان این پیوند معلوم و تفسیر می‌شود، ثانیا: رابطه این پدیده‌ها با علل خود روشن می‌گردد. همانگونه که بیان شد، خداوند متعال بر اساس نظام حکیمانه جهان، چنان مقدر کرده است که بین اشیاء رابطه‌ای خاص برقرار باشد(۸). در شب قدر معین می‌شود که هر انسانی، بر اساس انتخاب و اختیار خود کدام راه را انتخاب خواهد کرد، راه هدایت یا راه ضلالت؟ و با توجه به دعاها، راز و نیازها و تصمیم‌ها، قابلیت چه نعمتها و یا چه حوادثی را خواهد داشت.

پس بین تقدیر الهی و اختیار آدمی منافاتی وجود ندارد؛ زیرا در سلسله علل و شرایط به ثمر رسیدن کار و ایجاد حادثه، اراده آدمی یکی از علل و اسباب است آنکه با حسن اختیار خود، کردار نیک انجام می‌دهد یا مخلصانه دعایی می‌خواند، نتیجه آن را در این جهان می‌بیند و آنکه بر اثر سوء اختیار گناهی مرتکب می‌شود، نتیجه تلخ آن را می‌چشد. پس اینکه در شب قدر امور بندگان تقدیر می‌شود، همگی با حفظ علل و شرایط و عدم موانع است و اختیار و اراده انسان یکی از علت‌ها و شرایط به شمار می‌آید. بدین جهت سفارش شده در شب قدر، به عبادت و دعا و شب‌زنده‌داری بپردازید، تا این عمل در آن شب خاص، که از هزار شب برتر است، شرایط نزول فیض الهی را فراهم آورد.

پی‌نوشتها در دفتر روزنامه موجود است.

علی خانی