دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
ما در دوران بسیار خطرناكی زندگی می كنیم
جهان و كشور ما وارد دوران بسیار خطرناكی می شود. به نظر من تصور دورانی خطرناك تر دشوار است. در عرض شش ماه در گیر دو جنگ، و به دنبال آن دو اشغال خونین, پرهزینه, و تجاوزكارانه شده ایم. و هیچ راهبردی برای خروج نیرو های نظامی نه در افغانستان و نه در عراق در دستور كارمان نیست.
خاورمیانه در آتش می سوزد و ما گوشی شنوای برای شنیدن فریاد اعرابی كه با استیلای بی دلیل بر عراق, اشغال بی رحمانه كرانه غربی و نوار غزه، و سركوب رژیم های خود تحقیر می شوند و خشمگین اند، نداریم. درگیری بین اسرائیل و فلسطین وارد مرحله جدیدی شده, و تا زمانی كه اشغال ادامه دارد, مشكل همچنان باقیست. آسیای شرقی و جزیره كره به واسطه تحریكات هیئت حاكمه بوش به بشكه باروت تبدیل شده است.
مسابقه تسلیحات هسته أی با توسعه جدیدی روبروست, و گفته می شود كه ما باید نگران كشورهایی باشیم كه برای دستیابی به چنین سلاح هایی تلاش می كنند, نه هیئت حاكمه بوش كه دارای بزرگترین انبار این نوع سلاح ها و آماده استفاده از آن است. پایگاههای نظامی آمریكا در كشورها و مناطق جدید - سمبل گسترش قدرت امپراطوری _ با سرعتی زیاد گسترش می یابد.
جنگ در كنگو ادامه دارد و سه میلیون نفر تاكنون ناپدیدشده اند. و این پدیده ایست كه می توان آن را در استعمار, تقسیم جدید بین المللی كار كه قاره آفریقا را هر چه بیشتر به حاشیه می راند, و در بی تفاوتی كشورهای توسعه یافته به بحران انسانی وحشتناك موجود ردیابی كرد كه در آنجا و سایر مناطق درحال توسعه جهان گسترش می یابد.
واژه های " پیشگیرانه" و " تغییر رژیم" دوباره وارد فرهنگ لغات هیئت حاكمه بوش شده اند, و این بار ایران و كره شمالی را هدف قرارداده اند. ماموریت آمریكا در هاوانا به سازمان دادن مركز تحریك و اقدام های غیرقانونی علیه دولت قانونی و مورد حمایت مردم تغییر یافته است.
از نگرانی به حق درمورد تروریست های دارای حامیان غیردولتی مانند القاعده, برای تعمیم اصول سیاست امپریالیستی هجوم تجاوزكارانه آمریكا علیه كشورهای مستقلی بهره برداری می شود كه هیچ خطری برای امنیت كشور ما ندارند.
●در جبهه داخلی
در كشور نیز جنگ برای كاهش سطح زندگی مردم و حقوق دمكراتیك آن ها شتاب گرفته است. تجاوز در خارج و سركوب در داخل دو روی سكه سیاست امپریالیستی دولت آمریكاست.
تلاشهایی در جریان است تا حقوقی را كه نو محافظه كاران آن را "انقلاب برای كسب حقوق" در سال های ۱۹۶۵-۱۹۷۵ نامیده اند, یعنی دهه أی كه طی آن رنگین پوستان و زنان برخی از حقوق اجتماعی خود را كسب كردند, انكار كنند و پس بگیرند.
سیاست مالیاتی دولت, یعنی آنچه زیركانه ترین و بزرگترین سرقت قرن بیست و یكم نامیده شده, دارای مكانیزمی است كه بوسیله آن درآمد طبقه كارگر و تمامی بخش ها و لایه های اجتماعی را جمع آوری كرده و بین ثروتمندان و شركت ها باز توزیع می كند.
كسری بودجه عظیم دولت كه به دهه بعد هم منتقل می شود، به شكلی دردناك تمامی امنیت اجتماعی را كه اركان اصلی آن تامین اجتماعی, بیمه بیكاری, مراقبت های پزشكی و بهداشتی , قوانین ضد نژادپرستی, و كمك به خانواده های فقیر است نابود می كند.
رفاه اجتماعی كه هیچگاه هم در حد انتظار نبوده, به شكلی سیستماتیك از بین می رود, و هزینه بازتولید اجتماعی نیروی كار به دوش خود كارگران انداخته شده و بخش عمومی به كیسه أی برای انباشت سرمایه و سودجویی تبدیل می شود.
نهاد های قانونگذار به ابزار محروم كردن مردم از حقوق اجتماعی شان و تخریب محیط زیست تبدیل می شوند. اصطلاحاتی نظیر نژادپرستی معكوس همچون اوراد مقدس تكرار می شوند تا یورش همه جانبه ملی و نژادی به مردم ستمدیده را توجیه كنند. قوانین تازه و احكام قضایی به اجرا گذاشته شده فرایند كسب حقوق مهاجرت را زیر پا گذاشته و یورش به حقوق دمكراتیك شهروندان و مهاجرین را نهادینه می كند.
با تعیین قضاتی با نظراتی متمایل با كج اندیشی های اسكالیا[۲], توماس[۳], و رنكوئیست[۴], حركتی ضدانقلابی بی سروصدا اما بسیار عمیق در سیستم قضایی فدرال در حال پیشروی است.
و در نهایت, اختلاف نظر با برچسب عدم وفاداری به میهن روبروست و سربلندی برحق مردم ما با دستكاری به ملی گرایی زشت و كینه توزانه تبدیل می شود. اگر بخش های مختلف سیاست هیئت حاكمه بوش را در كنار هم قرار دهید بدین معنی است كه همه چیز تنها برای خودمان، و بی توجهی صرف به جهان.
ویلیام گریدر[۵] به تازگی در مجله نیشن گفته است:" كاخ سفید تلاش دارد تا قرن بیستم را بدزدد". من این جمله را می پسندم, هرچند كه فكر نمی كنم به اندازه كافی خطر تازه أی را بیان كند كه صلح و دمكراسی در كشور ما و جهان را تهدید می كند.
من هم بیان بهتری را نیافتم، اما می گویم : " اگركشور به این روال اداره شود, آینده نوع بشر بطور جدی در خطر خواهد بود. باید به یاد داشته باشیم كه عقب گرد اجتماعی پدیده ناآشنایی برای ماركسیسم نیست.
در مانیفست كمونیست, ماركس و انگلس نوشتند: " آزادگان و بردگان, نجبا و عامیان, اربابان و سرف ها, كارفرمایان و كارگران, در یك كلمه ستمگران و ستمدیدگان, پیوسته در تقابل با یكدیگر قراردارند, و به جنگی مداوم كه گاهی عیان و گاهی پنهان است ادامه می دهند, جنگی كه یا به نفع بازسازی انقلابی جامعه أی بزرگ, و یا نابودی هر دو طبقه متخاصم به پایان می رسد".
ماركس و انگلس به طبقه كارگر و امكان حاكم شدن سوسیالیسم در جامعه خیلی خوشبین بودند. ما نیز از صمیم قلب به این اطمینان داریم, اما برای تامین آینده أی بهتر برای میلیون ها آمریكایی, همراه با مردم سایر دنیا, باید خیابان ها را فتح كرد, و سازماندهی و متحد نمود. قطعا حزب و شاخه جوانان آن ( وای سی ال )[۶] بخشی جدایی ناپذیر از این فرایند خواهند بود.
●رشد جناح راست
برخی عقیده دارند كه خطر جدیدی كه بشر با آن مواجه است به واسطه مرحله جدید و تناقض های جهانی سازی سرمایه داری و منطق كلی امپریالیسم پدیدآمده است, و برخی دلیل آن را عواقب یكدست شدن قدرت بعد از فروپاشی شوروی می دانند. بدون شك, هم جهانی شدن سرمایه داری و هم شكل جدید قدرت در جهان به نوعی ریشه های خطر جدید را توضیح می دهند - اما تعیین كننده آن نیستند.
این چرخش بوسیله راست ترین جناح سرمایه جهانی و نمایندگان سیاسی سلطه جوی آن از دو دهه پیش و بویژه با ربودن كرسی ریاست كاخ سفید در سال ۲۰۰۰ آغاز شد. اگر جناح راست افراطی آن كودتای سیاسی را طراحی نمی كرد, به احتمال قوی دولت ما این سیاست داخلی و خارجی افراطی و وقیحانه را پیش نمی گرفت. به عبارتی دیگر خطر جدید نتیجه مبارزه سیاسی در طبقه حاكم و همچنین بین ارتجاعی ترین جناح سرمایه داری فراشركتی از یك طرف و طبقه كارگر و نیروی های مردمی از طرف دیگر است.
این تجزیه و تحلیل به این معنی است كه بین طبقه حاكم شكاف افتاده است. برای مثال طبقه حاكم دیگر اتحاد و وابستگی داخلی أی را ندارد كه در زمان جنگ سرد داشت. شكاف بین آنان بعد از جنگ عراق آشكارتر شده است.
زمانی لنین نوشت " برای پیشبرد جنگی كه بورژوازی جهانی را براندازد, جنگی كه صدها بار مشكل تر, پیچیده تر و طولانی تر از جنگ بین كشورهاست, نمی توان از پیش امكان هر تغییر جهت گیری, یا استفاده از تضاد منافع حتی موقت در میان دشمنان, یا حتی آشتی و مصالحه موقت با دشمنان احتمالی - دشمنان دودل و بی ثبات _ را منكر شد. چنین عملی كاملا مضحك است". و این هنوز هم نصیحت مفیدی است.
با توجه به یورش وحشیانه هیئت حاكمه بوش به صلح و دمكراسی, بهره نبردن از این شكاف در طبقه حاكم, درست آنطور كه با رقابت بین امپریالیست ها در سطح جهان می كنیم, برای جبهه مردم اشتباهی نابخشودنی ست.
آنان خود این شكاف را به تغییری در سیاست ها تبدیل نخواهند كرد, اما می توان برای فعال كردن بخش بیشتری از مردم و حتی گسترش مبارزات, فضایی را ایجاد كرد و به ارتجاعی ترین بخش سرمایه فراملی و بدین طریق امپریالیسم آمریكا ضربه هایی وارد كرد.
این موضوع كم اهمیتی نیست و باید در استراتژی, تاكتیك و اقدامات ما در نظرگرفته شود. باید این دوران را درك كرد. این درك بار زیادی را به برخورد ما در انتخابات ۲۰۰۴ تحمیل می كند و بر اقدامات ما اثر می گذارد.
●در این لحظات
هیئت حاكمه بوش تلاش دارد دوران كوتاه تك قطبی را به دورانی طولانی تبدیل كند كه طی آن امپریالیسم آمریكا سلطنت سیاسی و اقتصادی خود را بدون چون و چرا بر رقبای خود و جهان تحمیل می كند. در چشم انداز او, اشكال جدید قدرت در جهان, فتح كاخ سفید, و فضای دوران پس از ۱۱ سپتامبر فرصتی برای ساختن این امپراطوری جهانی است. البته كسب هژمونی جهانی فقط مخصوص هیئت حاكمه بوش و حامیان جناح راست وی نیست. از زمان جنگ جهانی دوم, هیئت حاكمه های آمریكا چه جمهوریخواهان و چه دمكرات ها به دنبال این هدف بوده اند.
اما آن ها درك متفاوتی از هژمونی داشتند و برای رسیدن به این هدف امپریالیستی خود از روش های دیگری استفاده می كردند. این تفاوت ها - بین بوش و هیئت حاكمه های پیشین- بیش از یك تفاوت كمی ست.
كمونیست ایتالیایی آنتونیو گرامیشی می گوید كه هژمونی، عناصر قدرت و رضایت را تركیب می كند. نظریه پردازان روابط بین الملل می گویند كه هم" سخت قدرت " یعنی قدرت نظامی، و هم " نرم قدرت" یعنی جذابیت آرمان ها, مشی ها، و روش های سیاسی در كشور برای دست یابی به هژمونی ضروریست.
چیزی كه هیئت حاكمه بوش را از پیشینیانش متمایز می كند این نیست كه وی به زور و "سخت قدرت" اتكای ویژه أی دارد, بلكه آن است كه وی "نرم قدرت", و سیاست مبتنی بر تامین رضایت طرفین و یا اتحادهای چند جانبه را به شدت حقیر میشمارد.
سه ركن اصلی دكترین بوش پیشدستی در حمله, تغییر رژیم و تسلط بدون چالش بر جهان است. روش سیاستگذاران بوش نیز تكروی است. و آنها بیش از آن كه راهنمایی كنند, دیكته می كنند, و قدرت را با روش های زورگویانه اعمال می كنند . برخلاف كلینتون, هیئت حاكمه بوش نقش میانجی گرانه قوانین و میثاق های بین المللی را به حد بسیار زیادی مورد تحقیر قرار داده و تنها حق حاكمیتی كه قابل قبول می شمارد, حق حاكمیت آمریكاست. بر همین اساس, تنها سازمان های بین المللی أی مورد توجه قرار می گیرند كه آمریكا بر آن سلطه دارد. رفتار آنها با سازمان ملل را تنها می توان كینه توزانه خواند.
ما در عین حال كه نباید پیوستگی بین این هیئت حاكمه و بقیه را نادیده بگیریم, باید به خطوط جدایی و محل های انشقاق آنها دست بیندازیم. زیرا دقیقا همین تفاوت هاست كه كشور ما و جهان را به طرف گردابی خطرناكی می راند و در سطح جهان جبهه أی را متشكل از طبقات مختلف علیه امپریالیسم آمریكا و هژمونی آن عیان می سازد.
نوشته:سام وب[۱]
برگردان: احمدجواهریان
[۱] این مقاله چكیده گزارش سام وب به نشست افتتاحیه كمیته ملی حزب كمونیست آمریكا در نیویورك به تاریخ ۸-۷ تیر ماه ۱۳۸۲ است.
[۲] Escalia
[۳] Thomas
[۴] Rhenquist
[۵] William Greide
[۶] Young Communist League (YCL)
[۷] Greenspa Federal Reserve Board
[۸] Non - Profilation Treaty NPT
[۹] AFL-CIO
[۱۰] Campaign for America Future
[۱۱] Rainbow/PUSH
[۱۲] Coalation of Black Trade Unionists
[۱۳] Jobs with Justice
[۱۴] United for Peace and Justice
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست