چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
مجله ویستا

آفتابی, با احتمال وقوع رنگین کمان


آفتابی, با احتمال وقوع رنگین کمان

درباره شکوه دیرپا و مجدد فیلم های کارتونی

توفیق هنری و فروش زیاد «ابری با احتمال ریزش کوفته قلقلی» جدیدترین فیلم کارتونی استودیوهای هالیوودی که از آخرین روزهای شهریورماه در امریکا و کانادا و از ۱۰ مهر در اروپا اکران شده، بحث موفقیت فیلم‌های انیمیشن را که بعد از رکودی طولانی از ۱۹۸۹ به بعد مجدداً تبدیل به صنعتی پولساز شده‌اند، از نو باب کرده و یافتن دلایل این توفیق دیرپا و استمرار در درخشش کارهای کارتونی را الزامی‌تر جلوه داده است.

سینمای انیمیشن و کارهای کارتونی که در اواخر دهه ۱۹۳۰ ناگهان اوج گرفتند و در دهه ۱۹۵۰ انتقال موفقی به تلویزیون هم داشتند، در غوغای فیلم‌های اکشن و کامپیوتری دو دهه ۱۹۷۰ و ۸۰ از بین رفتند و به نظر می‌رسید که دیگر سر بر نخواهند آورد تا این که با موفقیت «پری دریایی کوچک» کارتون بسیار موفق تابستان سال ۱۹۸۹، رویکرد والت‌دیسنی قدیمی‌ترین و موفق‌ترین کمپانی تولید کارتون جهان به این گونه آثار و سپس تأسی سایر استودیوها از این کمپانی برای ساخت کارهایی از همین قبیل وارد مرحله‌ای تازه‌تر و جدی‌تر شد و این ژانر از نو احیا گشت و میزان این توفیق به حدی بود که از آن زمان به بعد دیگر فروکش نکرده است. هر سال حداقل یک فیلم کارتونی موفق و پرفروش از جانب والت‌دیسنی و از ۱۹۹۳ به بعد توسط دو رقیب اصلی‌اش فاکس و کلمبیا سپس رقیبی همچون پیکسار که در قدم‌های بعدی تبدیل به زیرمجموعه‌ای از خود دیسنی شد به نمایش درآمده و اکثر قریب به اتفاق آنها بسیار زیاد فروخته و در گیشه‌ها عالی عمل کرده‌اند که آوردن نام «شیرشاه»، «پوکا هونتاس»، «زیبا و هیولا»، «داستان عروسک یک و دو»، «شرکت هیولا»، «عصر یخ یک و دو» و «شرک یک و دو» در این ارتباط الزامی است.

● کامپیوتر به جای دست

در این حدفاصل کارتون‌های دستی (براساس نقاشی با دست هنرمندان دیسنی) جای خود را ابتدا به تصاویری قطعه قطعه و عروسک مانند و سپس پیشرفته‌ترین گرافیک‌های کامپیوتری داده‌اند و اینک کار به جایی کشیده که کارهای کارتونی بدل به عمده‌ترین محصول فرآیندهای کامپیوتری و وامدار اصلی رایانه‌هایی شده‌اند که به لطف طراحی معجزه‌گران دیسنی و پیکسار کولاک می‌کنند و محصول کارشان چیزی در حد اعجاز است. اما دلایل این توفیق چیست؟

با این که روند و ابزارهای تولید کارتون در ۲۰ سال اخیر دچار یک تحول شگرف شده و کامپیوترها دنیای کارتونی را بسیار توانمندتر و پرشکوه‌تر ساخته‌اند اما آنجا که اصل قضیه مطرح است و ریشه ماجراها مورد توجه قرار می‌گیرد، باید گفت که کارتون‌ها دنیای شیرین خود را حفظ کرده‌اند و همان قدر دلچسب و دوستانه و شیرین مانده‌اند که در گذشته بودند. دنیای انیمیشن‌ها در گذر زمانه تغییری نکرده‌اند و آدم‌ها و موجودات آن، به جز در مواردی معدود همان‌قدر کم‌مشکل و درست‌کردار هستند که در روز نخست و سال‌های بعد از آن بوده‌اند. موجوداتی که حتی وقتی از بالای کوه به ته دره می‌افتند، نمی‌میرند و فقط سیاه‌رنگ و گردآلود می‌شوند!

● یک قصه ساده و دلچسب

اولین پایه هر کارتونی چه در دوره نخست رونق این‌گونه کارها که با «سیندرلا» در اواخر دهه ۱۹۳۰ به اوج خود رسید تا دوران تجدید حیات آن در اواخر دهه ۱۹۸۰، یک قصه ساده و دلچسب مبتنی بر آدم‌های اغلب پاک و جذاب است. «ابری با احتمال ریزش کوفته قلقلی» جدیدترین نمونه در این خصوص است و اگر هیولای فیلم «شرک» واقعاً هیولا بوده باشد، موجودات این قصه تازه هم می‌توانند ناامن کننده اوضاع باشند. این فیلم کاری است از شرکت سونی پیکچرز به طول مدت یک ساعت و ۲۱ دقیقه که توسط کریستوفر میلر و فیل لرد کارگردانی شده و بر روی کاراکترهای اصلی هنرمندانی مثل بیل هادر، لوری الن، شین بومل، رابرت برگن و کودی کامه‌رون صحبت کرده‌اند.

داستان این کارتون به طور بسیار خلاصه از این قرار است: یک دانشمند می‌کوشد مشکل گرسنگی و قحطی غذا را در جهان حل کند اما کار از دستش خارج می‌شود و محاسباتش غلط از آب درمی‌آید، به طوری که به ناگاه از دل آسمان غذا به سمت پائین باریدن می‌گیرد و تو گویی تگرگ غذا می‌بارد! این قصه جالب و جذاب براساس یک کتاب کودکان نوشته جودی و ران بارت ساخته شده و همان طور که پیشتر گفتیم در دنیای تفکرات و اقدامات یک دانشمند نیک‌اندیش سیر می‌کند. وقتی او گرسنگی حاکم بر برخی نقاط شهر خویش را از نزدیک می‌بیند، به این نتیجه می‌رسد که بهترین کار بارور کردن ابرها و ریزش باران غذا از طریق آن بر نقاط مختلف شهر و خوشبخت کردن مردم نیازمند از این طریق است، با این حال نقشه او دچار خدشه می‌شود و ناگهان دریای نعمت بر روی زمین می‌ریزد و غذاهای مختلف و بخصوص تکه‌های گوشت و کوفته قلقلی‌ها همه جا را برمی‌دارد.

کار به جایی می‌کشد که حتی بستنی و شکلات‌های عالی هم از داخل ابرها به سطح زمین می‌بارد زیرا این دانشمند که نام فلینت را بر او گذاشته‌اند کنترل بر اوضاع را از دست داده است. حتی ارتباط کاری با یک گزارشگر اخبار آب و هوا و تحلیلگر شرایط جوی به نام سم اسپارکز (با صدای آنا فاریس) نیز او را به سر منزل مقصود نمی‌رساند.

● همذات‌پنداری

سازندگان این فیلم می‌گویند هدف‌شان این بوده که بزرگسالان با رودررو شدن با یک قصه رده سنی خردسالان و با فرو رفتن در یک رؤیای غریب (افتادن مداوم غذا از دل آسمان) با شرایط موجود همنوایی و با پروفسور و کاشف دردسرساز فیلم همذات‌پنداری کنند. طرح و هدف فیلمسازان هر چه بوده باشد و چنان طرحی چه به دست آمده باشد و چه خیر، نمی‌توان کتمان کرد که «ابری با احتمال ریزش کوفته قلقلی» فیلمی پرشتاب و دلنشین و دارای بداعت‌های تازه است و این چیزی است که طی دو دهه اخیر در اکثر آثار انیمیشن رؤیت و پیدا شده است.

«بالا» (UP) دیگر کارتون موفق امسال که اول بار در ۱۰ خرداد ماه در امریکا و بخشی از اروپای غربی اکران شد، مشخصه‌های فوق را دارد و ادغام فاکتورهای پیری و کودکی و تقابل آنها با یکدیگر را به خوبی به نمایش می‌گذارد. در این فیلم که کارگردان آن پیت داکتر است و از صدای امثال کریستوفر پلامر، دلروی لیندو، اد اسنر، جان راتزن برگر و پل ایدینگ بر روی کاراکترهای اصلی‌اش بهره می‌گیرد، با کاراکتر مرکزی کارل فردریکسن روبه‌رو می‌شویم. او تمامی دنیا را گشته و تجربیات زیادی آموخته اما در ۷۸ سالگی احساس می‌کند که به پایان خط رسیده است و باید توقف و استراحت کند تا اینکه چرخش روزگار و آشنا شدن با یک پسر ۸ ساله ماجراجو به نام راسل، او را به تحرکی تازه وامی‌دارد و همچون بارقه‌ای جدید از سرعت و تحرک در زندگی وی ظهور می‌کند. در این فیلم بالن و بالن‌سواری از وجوه غالب است اما فیلمسازان توانسته‌اند با ایجاد کنجکاوی و جذابیت درباره عناصر متفاوت زندگی و خدمتی که «جوانی» به «پیری» و بالعکس می‌توانند صورت دهند، تماشاگران را به تعقیب خط داستانی خویش دلگرم کنند. «بالا» همین کار بلند و برجسته کارتونی پیکسار در دهه اخیر است و انتخاب آن به عنوان فیلم افتتاحیه جشنواره کن امسال که معمولاً کارهای کارتونی را در چنین جایگاهی ننشانده، حاکی از ارزش‌های ویژه آن است.

● در دنیای روبوت‌ها

«وال – ای» که ابتدا در اوایل تابستان سال پیش اکران شد و برابر با پیش‌بینی‌ها بهترین فیلم انیمیشن سال ۲۰۰۸ لقب گرفت و کارگردانی آن با اندرو استانتون بوده است، همین مشخصه‌ها را دارد. اینجا با ماجرای ظهور عاطفه و عشق بین روبوت‌ها مواجه هستیم و کاراکتر مرکزی که همان وال‌ای نام دارد بعد از سال‌ها خدمت صادقانه و انجام آنچه برای آن برنامه‌ریزی شده است، درمی‌یابد که به روبوت دیگری به نام ایو علاقه‌مند شده است. مهم نیست که این علاقه به کجا می‌انجامد و آنچه اهمیت دارد بلندپروازی‌های جدید ذهن کارتون‌سازان در دوران جدید است و انگار از دید آنها، هوا آفتابی و روشن و با احتمال وقوع زیباترین و بدیع‌ترین رنگین‌کمان‌ها است. با این دیدگاه، کارتون‌های ۳بعدی جدید و انیمیشن‌های متکی بر تروکاژهای کامپیوتری در سال‌های پیش رو بیش از پیش اوج خواهند گرفت و عصر طلایی دو دهه ۱۹۳۰ و ۴۰ برای این ژانر تکرار خواهد شد و حتی دستاوردهایی بهتر هم حاصل خواهد آمد. این اولین برداشتی است که می‌توان بعد از دیدن این کارتون‌های جدید پیدا کرد.