شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

از دخالت ناشیانه در تربیت بازایستیم


از دخالت ناشیانه در تربیت بازایستیم

در شرایطی كه راه و روش تربیت را نمی دانیم اگر هیچ اقدامی نكنیم , به تربیت فرزندان كمك بیشتری می كنیم اگر بتوانیم از تربیت ناشیانه خودداری ورزیم , به تربیت شدن كودكان یاری مؤثرتری می رسانیم

در شرایطی كه راه و روش تربیت را نمی دانیم اگر هیچ اقدامی نكنیم ، به تربیت فرزندان كمك بیشتری می كنیم . اگر بتوانیم از تربیت ناشیانه خودداری ورزیم ، به تربیت شدن كودكان یاری مؤثرتری می رسانیم . اگر می دانستیم كه رها كردن مشكلات موقت كودك به جای دستكاری های ناشیانه چه قدر به بهبود و كاهش آنها كمك می كند دست از درمان آسیب زا برمی داشتیم . اگر می دانستیم كه چگونه، چه حرف هایی نزنیم و چگونه ، چه اندرزهایی ندهیم به رسایی پیام تربیت قدرت بیشتری می بخشیدیم . اگر می دانستیم كه چگونه تربیت نكنیم و چگونه تعلیم ندهیم و چگونه تشویق و تنبیه نكنیم ، به خودیابی ، خودآموزی و خود رهبری كودك یاری بیشتری می رساندیم . اگر قدری تأخیر در تربیت كودكان داشتیم به پختگی آن ها كمك بیشتری می كردیم . اگر از تبِ حرف باز می ایستادیم ، اگر از هجوم طرح ها و برنامه های تربیت عاریه ای دست بر می داشتیم ، قوه كشف و ابداع در افراد را فزونی می بخشیدیم . اگر می توانستیم حكیمانه خاموش باشیم ، در تأثیر گذاری بر وجود فرزندانمان گویاتر بودیم . اگر می توانستیم به موقع كنار بكشیم تا كودك ، خود را نه در ما بلكه در خود باز یابد دخالت فعال تری در تربیت او داشتیم . اگر می توانستیم اندكی نسبت به مسئولیت و رفع بی تفاوتی آنها كمك كنیم و اگر می توانستیم به جای آن ها ارزش گذاری نكنیم ؛ به استقلال ، اعتماد به نفس ، پشتكار و اراده آنها عظمت بیشتری می بخشیدیم و اگر می توانستیم در محبت كردن معتدل باشیم ، به جدیت و اعتدال فرزندانمان در زندگی كمك بیشتری می كردیم . اگر می توانستیم اراده كودكان را در مقابله با دشواری ها و چالش های زندگی تقویت كنیم به خود سازی ، خودكفایتی و خود اتكایی آنها كمك بیشتری می كردیم . اگر می توانستیم و تحمل آن را داشتیم تا فرزندانمان را اندكی ناكام كنیم آنها را به درك لذت كامیابی ارتقا می بخشیدیم . اگر می توانستیم طعم آزادگی و قناعت را در نداری و محرومیت مصلحتی به آنان بچشانیم فضیلتِ سیری و مناعت طبع را در آنها درونی می كردیم .

اگر می دانستیم كه نصیحت كردن ، آموزش دادن نیست ؛ ارائه مطالب دینی ، تربیت دینی نیست ؛ عادت دادن ، ایجاد اخلاق درونی شده نیست ؛ یاد دادن ، تعلیم دادن نیست ؛ پاسخ دادن ، قانع كردن نیست ؛ نوازش كردن ، محبت كردن نیست ؛ ترحم كردن ، احترام گذاشتن نیست؛

تعظیم كردن ، تكریم كردن نیست و .... به فهم راه و روش تربیت ، نزدیك تر می شدیم .

اگر می دانستیم زینت دوستی ، زیبایی دوستی نیست ؛ آراسته شدن ، لباس به رسم روز پوشیدن نیست ؛ دانش آموختن ، دریافت گواهی نامه نیست ؛ پرهیزگار بودن ، گریز از صحنه نیست ؛ منعم بودن ، پولدار بودن نیست ؛ دلبسته بودن ، برده بودن نیست ؛ پای بندی به وظیفه ، تسلیم بودن به فرمان دیگری نیست ؛ مردم خواه بودن ، مردم داری نیست ؛ مصمم بودن ، لجوج بودن نیست ؛ موقر بودن ، تكبر كردن نیست ؛ احترام گذاشتن به خود ، افاده نمودن به دیگران نیست ؛ به عدالت رفتار كردن ، تلافی نمودن نیست ؛ شنیدن ، گوش فرا دادن نیست ؛ دیدن ، بصیرت یافتن نیست ؛ ایمن بودن ، محفوظ ماندن نیست ؛ آسودگی ، لمیدگی نیست ؛ هم نوایی ، هم اندیشی نیست ؛ محجوب بودن ، مستور بودن نیست ؛ مشاركت دادن ، واگذار كردن نیست؛ حفظ كردن صرف قرآن ، قرآنی شدن نیست ؛ امنیت روانی ، روان آسایی نیست ؛ اعانه دادن ، عدالت ورزی نیست ؛ دل خوشی ، تن پروری نیست ؛ خردورزی ، دانش اندوزی نیست ؛ پیشتاز بودن ، پس راندن دیگران نیست ؛ انضباط داشتن ، افسار به گردن كردن نیست و .... به فهم حقیقت " تربیت " و زیستن با " حقیقت " نزدیك تر می شدیم .

اگر می دانستیم قانون تربیت در درون طبیعت كودك به ودیعه نهاده شده است ، از قانون تراشی و نقش بازی در تربیت خودداری می كردیم . اگر می دانستیم تربیت واقعی ، امری درونی ، شخصی و خودانگیخته است ، از تربیت بیرونی ، تحمیلی و دگر انگیخته پرهیز می كردیم .

اگر می دانستیم كه تبلیغ بدون ترغیب ، ضد تبلیغ است ، از تبلیغات صوری دست برمی داشتیم . اگر می دانستیم كه تكرار كردن پیام ، تحكیم بخشیدن به آن نیست ، با كودكان به گونه ای دیگر رفتار می كردیم . اگر می دانستیم كه درصد عظیمی از ناهنجاری ها ، كجروی ها ، لجاجت ها ، نافرمانی ها ، بزهكاری ها و اختلالات عاطفی كودكان و نوجوانان ، ناشی از اقدامات تربیتی ما بزرگسالان است ، دست از این گونه اصلاحات و روش ها برمی داشتیم . اگر می دانستیم تربیت كردن وابسته كردن ، مطیع كردن ، بارآوردن ، دست پرورده سازی كردن و رام نمودن نیست ؛ بلكه برعكس ، فتح مداوم موانع رشد ، خودیابی دائمی ، خود رهبری ، خودگردانی و خویشتن گستری مستمر است ، آن گاه از آسیب رسانی به شخصیت كودك پرهیز می كردیم . اگر می دانستیم تربیت عاریه ای و تصنعی ، مانع تربیت اصولی ، ریشه ای و طبیعی است از قالب ریزی و قالب سازی های كلیشه ای در تربیت كودكان خودداری می كردیم .

اگر می دانستیم دینی كردن ، دینی شدن نیست ؛ نقش دادن ، نقش پذیری و الگو پذیری نیست ؛ آموزش دادن ، باوراندن نیست ؛ اطلاعات دادن ، ایجاد معرفت نیست ؛ لولیدن ، فعال بودن نیست و معتقد كردن ، تبلیغ كردن نیست ؛ بدون تردید از قیم بودن در جریان تربیت باز می ایستادیم .

اگر می دانستیم كه یاد دادن ، مانع یاد گرفتن است ، هر چه سریع تر به آموزش و پرورش یك سویه و حافظه محور پایان می دادیم . اگر می دانستیم كه جستجو برای كشف نادانسته ها چه قدر از دانسته ها برای كودك مفیدتر است ، هیچ گاه ذهن دانش آموزان را انبار دانش و معلومات ذهنی نمی كردیم . اگر می دانستیم كه دستیابی به مجهول مهم تر از دست یافتن به معلوم است به پرورش فكر كودك كمك بیشتری می كردیم .

اگر می دانستیم كه تشنه كردن ذهن یادگیرنده از سیراب كردن ذهن وی ، به رشد و خلاقیت او كمك بیشتری می كند از پاسخ مداری و نمره گرایی در آموزش خودداری می كردیم .

اگر می دانستیم كه هدف تربیت ، ایجاد نیاز و تشنگی به حقیقت است تا كودك ، خود به كشف آن دست یابد از ارائه مستقیم حقایق به كودك خودداری می كردیم .

اگر می دانستیم كه كودك از چیزی تبعیت می كند كه در تراز رغبت فطری اوست ، آن گاه هر پیامی را بر كانون رغبت او سوار می كردیم و نه بر كانون رغبت و خواسته خود .

اگر می دانستیم كه كودك تنها از كسانی تبعیت می كند كه مورد احترام اوست ، آن گاه آموزش قوانین و ارزش ها را در قالب محبت و احترام یاد می دادیم .

اگر می دانستیم كه اثر یك نما و یك نگاهِ معنی دار و نافذ در تربیت ، گویاتر از هزاران برنامه ، پیام ، كتاب و ... است تربیت نمادین را با تربیت كلامی همراه می كردیم .

اگر می دانستیم كه تغییر رفتار و تحول در ساختار روان آدمی تنها در هنگام پذیرش درونی حاصل می شود ، قبل از پاشیدن بذر به حاصل خیز كردن زمین می پرداختیم .

و بالاخره اگر می دانستیم كه تربیت متربی در آینه كردار و سیرت مربی عملی می شود از اقدامات ، برنامه ها ، نصیحت ها و قالب ریزی های گفتاری و صوری پرهیز می كردیم و به این عبارت آشنا اما مهجور اقتدا می كردیم كه " دو صد گفته چو نیم كردار نیست " و به این تأویل وتعبیر " هولوسیوس " ایمان می آوردیم كه : " كودكان ، نادان به دنیا می آیند نه ابله ، آنان به واسطه تربیت ما بزرگسالان به بلاهت كشانیده می شوند " .

اگر با بصیرتی عمیق و اعجابی شورانگیز ، دگر باره به این حدیث زیبا و تكان دهنده می نگریستیم كه : (كسی كه بدون بصیرت اقدام به عملی نماید مانند پوینده ای است كه هر قدر سریع تر حركت كند از هدف دورتر می شود.) و از معنی بلند آن الهام می گرفتیم قطعاً از دخالت ناشیانه در تربیت باز می ایستادیم.



همچنین مشاهده کنید