چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

برد و باخت مهم نیست


برد و باخت مهم نیست

ورزش هایی مثل بیسبال یا راگبی در آمریکا آنقدر طرفدار دارند که هالیوود بی اعتنا از کنارشان رد نشود و هر از چند گاهی فیلمی ورزشی روانه پرده سینماها کند

ورزش‌هایی مثل بیسبال یا راگبی در آمریکا آنقدر طرفدار دارند که هالیوود بی‌اعتنا از کنارشان رد نشود و هر از چند گاهی فیلمی ورزشی روانه پرده سینماها کند. در درام‌های ورزشی هالیوود معمولا با داستان‌هایی مواجه می‌شویم که در آنها ارزش ایمان و اراده به پیروز شدن و تلاش فردی تاکید می‌شود و قهرمان فیلم در نهایت بر مشکلات مختلف فایق می‌شود و پیروزی را در آغوش می‌کشد. «مانی‌بال» هم درامی ورزشی است که براساس داستانی واقعی ساخته شده است: بیلی بین (برد پیت) مدیری ورزشی است که در لیگ دسته یک بیسبال ایالت اوکلند فعالیت می‌کند و قصد دارد با کمک یک آنالیزور جوان (جونا هیل) و سیستم آنالیز کامپیوتری تیمی درب و داغان را به رده‌های بالای لیگ برساند. داستان فیلم بر اساس کتاب «هنر بردن یک بازی ناجوانمردانه» نوشته مایکل لوییس شکل گرفته است. داستان فیلم ممکن است تکراری به نظر برسد، اما ظاهرا بنت میلر کارگردان فیلم با کمک بازیگرانی چون برد پیت و جونا هیل و فیلیپ سیمور هافمن کاری کرده که حتی کسانی که به ورزش علاقه ندارند هم به تماشای فیلم بروند. مانی‌بال را از نظر عوامل تولید و مضمون می‌شود با «شبکه اجتماعی» مقایسه کرد: تهیه‌کننده‌ها یکی هستند، نویسندگان استیون زیلیان و ارون سورکین هستند و همچنین فیلم مثل شبکه اجتماعی از روی کتابی اقتباس شده که مضمونی انقلابی دارد. بیلی بین هم مثل مخترع فیس‌بوک کاری می‌کند کارستان و لیگ بیسبال را با حرکتی مبتکرانه تکان می‌دهد. احتمالا «مانی‌بال» در ژاپن که سرزمین بیسبال است و همچنین کشورهای آمریکای لاتین فروش خیره‌کننده‌ای داشته باشد. جالب اینجاست که در ابتدا قرار بود استیون سودربرگ کارگردانی فیلم را برعهده بگیرد، اما با تغییراتی که کمپانی کلمبیا در بودجه و فیلمنامه داد سودربرگ کنار رفت. فیلم با بودجه ۴۷میلیون دلاری ساخته شده است و با درجه PG۱۳ به نمایش درمی‌آید. نکته اینجاست که اگر سودربرگ فیلم را ساخته بود، احتمالا با فیلم دیگری روبه‌رو بودیم که قواعد ژانر ورزشی را به هم می‌ریخت.

از بنت میلر کارگردان مانی‌بال قبلا فیلم «کاپوتی» را دیده‌ایم که آن هم درامی زندگینامه‌ای بود درباره ترومن کاپوتی نویسنده مهم آمریکایی در دهه ۵۰ میلادی. «کاپوتی» فیلم قابل توجهی بود و فیلیپ سیمور هافمن بازی خیره‌کننده‌ای در آن فیلم داشت. او در «مانی‌بال» نقش پیرمردی به نام آرت هو را بازی می‌کند که مدیر‌عامل باشگاه است و دنبال علایق شخصی خود است. زمان فیلم «مانی‌بال» بیش از دو ساعت است که شاید برای فیلمی ورزشی زیاد باشد. اما فیلم ویژگی‌هایی دارد که احتمالا بتواند به کمک آنها به فیلمی موفق تبدیل شود. برد پیت یکی از ویژگی‌های فیلم است که می‌تواند به تنهایی گلیم یک فیلم را از آب بکشد. برد پیت و جونا هیل زوج کمدی تشکیل داده‌اند که خوب از کار درآمده‌اند و تقابل آنها فیلم را به پیش می‌برد. آنها قهرمانان فیلم هستند که باعث می‌شوند انقلابی در فضای باشگاهی بیسبال اتفاق بیفتد. «مانی‌بال» در جشنواره تورنتو نمایش داده شده است و چنان که از نظرات منتقدان و تماشاگران برمی‌آید، می‌تواند از فیلم‌های موفق اکران پاییز باشد. فیلم در نظرسنجی سایت IMDb از ۱۰ امتیاز ۹/۷ را کسب کرده است و در متاکریتیک هم ۷۶ از صد را دارد.

کرک هانیکات منتقد هالیوود ریپورتر که فیلم را در جشنواره تورنتو دیده است، نظر مثبتی به فیلم دارد. به عقیده او نویسندگان فیلمنامه عناصر این داستان واقعی را از کتاب گرفته‌اند و طوری از آنها استفاده کرده‌اند که بتوانند به سادگی داستان خودشان را تعریف کنند. در کتاب فرمول‌های ریاضی پیچیده‌ای هست که بیلی بین و پیتر برند (جونا هیل) از آنها برای تحلیل بازی تیم‌ها و قدرت بازیکنان استفاده می‌کنند. اما در فیلمنامه خبری از چیزهای پیچیده نیست. فیلمنامه زیلیان و سورکین درباره این است که چطور مردی که هیچ شانسی ندارد، موفق می‌شود سلاحی مخفی برای خودش به وجود بیاورد. پیتر برند تحلیل‌گری است که به بیسبال جوری نگاه می‌کند که متفاوت از دیگر مربیان یا تحلیل‌گران است. برای مثال وقتی بازیکنی را می‌بیند که با دختر زشتی به تفریح آمده، به این نتیجه می‌رسد که این بازیکن اعتماد به نفس کافی ندارد. بیلی و پیتر با روش خودشان تیمی تشکیل می‌دهند که موفق می‌شود به جنگ تیم‌های گردن‌‌کلفت و پولدار لیگ برود و شکست‌شان دهد؛ تیم‌هایی که هرچه بازیکن خوب بوده را با پول خریده‌اند. هانیکات در ادامه مطلب روی شخصیت‌های اصلی فیلم متمرکز می‌شود. او می‌نویسد «بیلی از ابتدا به شکل یک مدیر باشگاه غیرعادی تصور می‌شود. او برخلاف دیگر مدیران قبلا خودش بازیکن بیسبال بوده، آدم خیلی مستقل و تنهایی است، طلاق گرفته و الان فقط به عشق بیسبال زندگی می‌کند، تنباکو می‌جود و به عقاید دیگران اهمیتی نمی‌دهد مگر اینکه با عقیده خودش یکی باشد» هانیکات معتقد است فیلم برای تماشاگرانی که دوست ندارند زیاد بیسبال ببینند هم فیلم خوبی است، چرا در فیلم نیز همین اتفاق می‌افتد: بیلی هرگز مسابقه بیسبال را از نزدیک تماشا نمی‌کند بلکه در باشگاه می‌ماند و لحظه‌هایی را از تلویزیون می‌بیند یا گزارش رادیو را گوش می‌دهد. صحنه‌های دونفره بردپیت و جونا هیل از نظر این منتقد از نقاط قوت فیلم هستند.

پیتر دی‌برگ، منتقد ورایتی هم نقدی بر فیلم نوشته است. او معتقد است «مانی‌بال» فیلمی است که فرمول سنتی فیلم‌های ورزشی را دچار دگرگونی می‌کند و منطقی را که تماشاگران به آن نیاز دارند تا به چنین فیلم‌هایی علاقه‌مند شوند تعریف می‌کند. او می‌نویسد فیلمنامه‌نویسان «مینی‌بال» این مثل قدیمی که «مهم نیست که ببری یا ببازی، مهم این است که چطور بازی می‌کنی» را احیا می‌کنند. فیلم با تمرکز روی ورزشکاران اوکلند نشان می‌دهد چطور بیلی بین موفق می‌شود بیسبال را بر اساس آمار و ارقام تحلیل کند، نه بر طبق فکر خرافی. به عقیده پیتر دی‌برگ فیلم موفق می‌شود جنبه‌های تکنیکی بیسبال را از کتاب پرفروش مایکل لوییس بگیرد و چیزی نشان دهد که علاقه‌مندان بازی را راضی کند.

ریچارد کورلیس هم فیلم را در جشنواره تورنتو دیده و در مجله تایم نقدی بر آن قلمی کرده است. او «مانی‌بال» را کمدی اجتماعی می‌خواند که برای سطح آی‌کیو۱۳۰ ساخته شده است. او می‌نویسد اگر فیلم تماشاگرانش را پیدا کند و اعضای آکادمی هم به آن توجه کنند همه توجه‌ها به سمت برد پیت خواهد رفت، چراکه نه‌تنها نقش مدیرعامل باشگاه اوکلند را بازی کرده است، بلکه فیلم را هم او ساخته است. برد پیت از زیر دست سه کارگردان گذشته است تا به این نقش رسیده است: دیوید فرانکل کارگردان «شیطان پرادا می‌پوشد»، استیون سودربرگ و در نهایت بنت میلر (کاپوتی). به نوشته ریچارد کورلیس فیلم به هیچ‌وجه شبیه به جلسه هیات‌مدیره باشگاه نیست بلکه درخشان و سریع است. شباهت‌های فیلم با «شبکه اجتماعی» نکته دیگری است که کورلیس به آن اشاره می‌کند. یکی از شباهت‌ها این است که این فیلم هم مثل شبکه اجتماعی بیش از حد داستانی است و زیاد در قید و بند شخصیت‌های واقعی‌اش نمی‌ماند. البته کورلیس معتقد است داستان احتمالا ظرفیت تبدیل شدن به فیلمی بزرگ را نداشته یا برای برد پیت طعمه دندانگیری نبوده. اما برد پیت با بازی در این فیلم کاری احساسی انجام داده است.

سیدحسام فروزان