شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
این جا چغازنبیل است بزرگ ترین زیگورات ایران
محوطهی چغازنبیل (دوراونتاش) در ۴۵ کیلومتری جنوب شرقی شهرستان شوش واقع شده و حدود سال ۱۳۰۰ پیش از میلاد بنا شده است. شهری که در پایان هزارهی دوم پیش از میلاد توسط اونتاش نپیریشا ـ پادشاه ایلامی ـ ساخته شده است.
خبرنگار بخش میراث فرهنگی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در خوزستان چندی پیش، سفری یکروزه به شوش و چغازنبیل (دوراونتاش) داشت و گزارشی را از این سفر ارائه کرد.
شوش شهری در ۱۱۰ کیلومتری اهواز است و به اواخر هزارهی پنجم پیش از میلاد مسیح (ع) تعلق دارد و نقطهی عطفی در تاریخ شهرنشینی دورهی باستان بهشمار میرود. تپههای باستانی شوش به وسعت تقریبی ۴۰۰ هکتار بین رودهای دز و کرخه واقع شدهاند. براساس وضعیت جغرافیایی، این محوطه به چهار بخش تقسیمبندی و نامگذاری شده است. بلندترین بخش تپه و محل قرار گرفتن قلعه «آکروپل»، تپههای شمالی «آپادانا»، تپههای شرقی «شهر شاهی» و تمام تپهها و اراضی شرقی و شمالی این فضای پهناور به نام «شهر صنعتگران» (پیشهوران) نامگذاری شدهاند.
قرار است، علی بویریمنجی ـ عضو انجمن دوستداران میراث فرهنگی شوش ـ راهنمای ما در این سفر باشد. پس از یافتن منجی و آشنایی با او، به سمت چغازنبیل حرکت کردیم.
از شهر خارج شدیم و از شائور گذشتیم. شهری که در آن بقایای کاخ شائور (کاخ اردشیر) بهجا مانده است. کاخی که در زمان اردشیر دوم بنا شد و مدتی بهعنوان محل اسکان و مقرر حکومتی از آن استفاده شد. بقایای این کاخ در کنارهی غربی رودخانهی شائور روبهروی آرامگاه دانیال نبی (ع) واقع شده است.
نخستین تابلوی چغازنبیل بهچشم میخورد؛ زیگورات چغازنبیل ۲۵ کیلومتر.
تپهی کفتار را در مسیر میبینیم. تپهای که آمریکاییها آن را شناسایی کردند و بارها شاهد حفاریهای غیرمجاز روی آن بودهایم. این تپه آخرینبار توسط انجمن دوستداران میراث فرهنگی شوش مطالعه شد.
«زیگورات چغازنبیل ۱۵ کیلومتر». تابلوی «احتیاط مسیر عبور کامیونها» بهچشم میخورد. انگار تنها ما مشتاق دیدن چغازنبیل نیستیم. بهنظر میرسد، کامیونها دوستان همیشگی ملاقات با مسیر چغازنبیل باشند.
در مسیر، حصارکشیهای متعددی دیده میشوند که از یک نقطه آغاز و بیدلیل در نقطهای دیگر قطع میشوند و دوباره آغاز میشوند. گذشتگان چطور اینجا را پیدا کرده و بر چه اساسی در این منطقهی دورافتاده، سازهای را بنا کردهاند؟
«چغازنبیل شش کیلومتر». سمت چپ ما رودخانهی دز و بیشهزار آن و در سمت راست، اردوگاه نظامی دوران جنگ دیده میشود و زمینهای کشاورزی با مالکانی شخصی در اطراف بنا. منجی در توضیحهای خود گفت: حریم چغازنبیل مشخص شده و ما از این نظر خیالمان راحت است که کسی نمیتواند دخل و تصرفی در آن داشته باشد.
به آنجا که باید رسیدیم؛ زیگورات چغازنبیل. نخستین بخشی که از بنا بهچشم میخورد، زیگورات است. منجی تأکید کرد: اینجا چغازنبیل است؛ بزرگترین زیگورات ایران.
با برداشتن نخستین قدمها در فضای زیگورات، با وجود صدای مزاحم دانشجویان نهچندان علاقهمندی که با استاد خود برای بازدید به شوش، مهمترین و بزرگترین شهر باستانشناسی کشور آمدهاند، به دنیای دیگری قدم گذاشتم.
کمی جلوتر رفتم. روی یکی از تابلوهای راهنمای ابتدای زیگورات نوشته شده است: «ذیقورات» کلمهای اکدی است که در بینالنهرین و ایلام برای معابد مطبق استفاده میشده است. زیگورات چغازنبیل دارای طرح مربعشکل بوده که طول هر ضلع آن حدود ۱۰۵ متر است. مصالح اصلی برپاسازی این زیگورات و همچنین سایر بناها این مجموعه خشت و آجر است.
حصار میانی شهر دوراونتاش چهار ورودی داشته است که دو ورودی در ضلع جنوب شرقی و دو ورودی دیگر به ترتیب در اضلاع شمال شرقی و جنوب غربی آن واقع شدهاند. از دو دروازهی ضلع جنوب شرقی، یکی مدتی پس از تأسیس شهر مسدود شد. دروازهی دیگر این ضلع که کنار مجموعهی معابد قرار دارد، احتمالا هنگام اجرای آیینهای مذهبی مورد استفادهی خانوادهی شاهی بوده و در طول زمان، با فرسایش برجهای دروازه، بخشهایی از آن بارها تعمیر و بازسازی شده است.
منجی من را در درک بهتر دنیای تاریخی دوراونتاش چنین یاری کرد: زیگورات متعلق به شاه ایلامی است و از پنج طبقه تشکیل شده است.
درحالیکه به صحن اصلی یا حیاط اصلی زیگورات وارد میشدیم، او ادامه داد: حیاط زیگورات آجرفرش دارد. زیگورات از سه حصار تودرتو تشکیل شده که معبد در حصار نخست است. این سه حصار به محوریت زیگورات، شهر اونتاش را دربرمیگیرند. هستهی اصلی بنا از خشت بوده و نمای آن از آجر است. بیشتر تزیینات بهکار رفته در این زیگورات، شیشههای رنگی و گلهای میخی هستند.
همچنان قدم میزدیم در جهتهای مختلف این زیگورات باستانی که نشاندهندهی عظمت، هوش و پیشرفت علم و معماری در آن روزگاران شوش است. منجی توضیح داد: فقط حدود ۲۲ متر از ارتفاع معبد ۵۲ متری چغازنبیل باقی مانده است، یعنی حدود دو طبقه از آن.
به دروازهی پلکان شمال غربی زیگورات رسیدیم. از میان پلکانهای زیگورات فقط این پلکان امکان دسترسی به طبقهی نخست را فراهم میکرده است.
من، منجی و چند گردشگر که تازه به ما پیوسته بودند، در مقابل در ورودی زیگورات ایستادیم. ناخودآگاه به این معبد و عظمت پنهانشدهی تاریخ درون آن، ادای احترام کردیم با لحظهای سکوت و فقط نگاه کردن.
به سکوهای مدور کنار زیگورات نزدیک شدیم. سکوهایی که در صحنهای شمال غربی و جنوب غربی کنار زیگورات و دروازههای پلکانهای آن قرار گرفتهاند و به احتمال زیاد در مراسم آیینی به کار میرفتند.
منجی مشغول پاسخ دادن به پرسشهای بازدیدکنندگان کنجکاو بود و درحالیکه جای خالی یک راهنما بهخوبی احساس میشد، سنگ بزرگ مستطیلشکلی با حفرهای درون آن، توجه من را جلب کرد. منجی در پاسخ کنجکاویام گفت: جای پاشنهی در است؛ روی زمین قرار میدادند و پاشنه در را روی آن میچرخاندند.
منجی توضیح داد که چطور مردم در دوران جنگ، اطراف آثار تاریخی حلقه میزدند تا از تخریب آنها جلوگیری کنند. این حرفها به دلم نشست.
هنوز تکههای ترکشهای جنگی را میتوان در اینجا دید. چه خطر بزرگی از بیخ گوششان گذشته است. خدا را شکر میگوییم که تاریخ ما همچنان پابرجاست؛ اما ای کاش میشد، آن را درست حفاظت کرد. منجی معتقد است، مدفون ماندن آثار در دل خاک بهتر از بیرون آوردن و خراب شدن آنها بر اثر بیتوجهی و عدم رسیدگی است.
بیآن که بدانیم کجا میرویم، لحظهبهلحظه از زیگورات دور میشدیم. منجی ما را دورتر و به پشت تپههایی کوچک برد. گودالی بزرگ را با دیوارهای در جلوی آن مانند سد که سوراخهایی از انتهای آن به کانالهایی هدایت میشدند، به ما نشان داد و گفت: این سازهی دفع آب است. در جبههی شمال غربی حصار خارجی، مخزن آبی کنار حصار ساخته شده که توسط آبراههایی به درون شهر مرتبط بوده است. آب از رودخانهی کرخه با فاصلهی ۴۵ کیلومتر، با احداث کانال تأمین میشده است.
روی آجرهای این مخزن، کتیبههای آجری بودند. در حال بازگشت از کنار کانال آب و بعد زیگورات بودیم. تلاش کردم، از آخرین فرصتهای باقیمانده نهایت استفاده را برای دیدن محیط ببرم. تابلوی دروازهی پلکان جنوب غربی و نحوهی صعود به معبد اعلا بهچشم میخورد. چهارده سکوی هرمیشکل، سکوهایی بهشکل حرم ناقص در دو ردیف هفتتایی در مقابل پلکان جنوب شرقی زیگورات.
از حصار دوم گذشتیم. کمکم از راههای ورودی و دسترسی شهر عبور کردیم. در پیچ و خم گذشتن از دیوارهها انگار در حال یافتن دوبارهی دنیای خود بودم. در راه خروج از زیگورات از روستای خمات عبور کردیم. منجی در توضیح این روستا گفت: روستای خمات بافت مردمی چغازنبیل را تشکیل میداده است. حدود یکماه است که جادهاش عریضتر شده، قبلا خیلی باریک بود.
با وابستگی بیش از پیش و دلتنگی ناشی از خداحافظی بعد از آشنایی کوتاه با چغازنبیل و دنیای پادشاهها و مردمی که روزگاری رونقدهندهی این شهر بودند و اکنون به خاکستری از آن روزگار تبدیل شدهاند، از محوطه دور شدیم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست