یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
امید
شب سیاه خزان رخنه کرد بید به بید
نمیرسید به رغم چراغ، دید به دید
دری گشوده نشد، قفل روزگار شکست
دل تمامی این شهر را کلید کلید
زمان راستی و دوستی سرآمده بود
و بار کج که به منزل نمیرسید رسید
چه جای شکوه هزاران بهار در پیش است
از این میانه خزان یک دو غنچه چید که چید
بهار میرسد از دوردست و میریزد
دوباره درشب دلهای ناامید امید
محمدحسین نعمتی
برای بال زدن آسمان ملاکی نیست
اگر نیامدی ای بیقرار باکی نیست
شب از نیامدن آفتاب شاکی نیست!
کسی که از دل تاریکی ام خبر میبُرد
نگفت با نفسم جز غم اصطکاکی نیست
جلوی غیرت پیچک به بر نگیر مرا
تو هرزه گردی و آغوشم اشتراکی نیست
به سر نبردهایم تا مرا ورق بزنی
به نخل طبعی من دست سینه چاکی نیست
چقدر سبزی و پاییز میکنی بر تن
مگر (هلاکوی) طبع تو را هلاکی نیست؟
اگر تو مستی مرگی خماریام تا کی؟
مگر بجز تو در این شورهزار، تاکی نیست؟
عطش تمامی دار و ندار پرواز است
برای بال زدن آسمان ملاکی نیست.
مرتضی حیدریآلکثیر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست