جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مثل یک دونده استقامت
به نظرم پرسونا و شخصیت فردی خود بازیگر میتواند در نقشهای مختلف شکل بگیرد و چون آن نقشها به شخصیت او نزدیک است یک روحیه و شمایل خاص را به تماشا میگذارد که مجموعه اینها را میتوان به پرسونای درونی، فکری و روانی آن بازیگر نسبت داد
ما وقتی افسانه سلطان و شبان را کار میکردیم آنقدر رفتارهای مدیران تلویزیون با ما توام با بیاعتنایی و خشونت بود که تصمیم گرفتیم روال کار خود را تغییر دهیم. من بعد از آن بلافاصله در نقش جدی دکتر حشمت در کوچک جنگلی بازی کردم تا نشان دهم که تواناییهای دیگری هم دارم؛ نقشی که هیچ اثری از طنازی نقشم در افسانه سلطان و شبان نداشت
اگر در دوره آقای احمدینژاد این پیشنهاد بزرگداشت به من میشد به هیچوجه نمیپذیرفتم. در این دوره هم خواهش کردم که آدمهای شایستهتر از من را انتخاب کنند که بالاخره قانعم کردند. فکر میکنم که دوره آقای ایوبی دوره جدیدی است که باید از هرگونه یأس و ناامیدی دوری و کمک کنیم تا سینما نقش موثرتری داشته باشد
هر انسانی درزندگی بسیار دیده، مردم را دیده، زندگیهای مختلف را دیده و شخصیتها و موقعیتهای مختلفی را به حافظه سپرده، من بازیگر باید از همه تجربیات انسانیام به شکل درستی در راستای ایفای نقش استفاده کنم. من وقتی به قول شما با نقش یکی میشوم، سعی میکنم که نقش را بازی نکنم. آن تصاویری که در ذهنم هست، آن مردمانی که در ذهنم هست را به یاد بیاورم و از جنبههای مختلف وجود خودم استفاده کنم
محسن جعفریراد/ باید از نزدیک مهدی هاشمی را ببینید یا صدایش را از پشت تلفن بشنوید تا درک کنید که چه انسان اصیل، فرهیخته، فروتن و صمیمی میتواند باشد؛ کسی که از حدود ۲۰ سالگی در تئاتر و سینما و تلویزیون حضور داشته و با آدمهای معتبری مثل بهرام بیضایی، رخشان بنی اعتماد، کیانوش عیاری، علی رفیعی، خسرو سینایی، بهروز افخمی، حسن فتحی، عبدالرضا کاهانی و... همکاریهای درخشان داشته است. در چند روز مانده به آغاز جشنواره فجر و مراسم بزرگداشتش و در بحبوحه حضورش سر فیلمبرداری و ساخته شدن مستند از زندگیاش، مزاحم ایشان شدم. امیدوارم توانسته باشم ذرهیی هرچند اندک از تواناییها و مهربانیهایش را لابهلای این کلمات سربی قرار داده باشم.
در کارنامه پر بار شما هم حضور موفق در آثار کمدی به چشم میخورد و هم در نقشهای جدی توانایی فراوانی ارائه کردهاید. در نزدیک به پنج دهه در سطح اول سینما، تئاتر و تلویزیون حضور داشتهاید و در سالهای اخیر نیز به عنوان بازیگر به نتایج درخشانی دست پیدا کردهاید. رمز این ماندگاری را در چه میدانید؟
سختکوشی و پوستکلفتی. به این ترکیب پوستکلفتی تاکید میکنم. مثل یک دونده استقامت سعی کردهام که حرکت کنم. در کشورهای بزرگی مثل امریکا که مرکز سینمای جهان هستند، به ندرت پیش میآید که بازیگری از ژانری که در آن موفق بوده به بازی در ژانرهای دیگر حرکت کند چرا که هر ژانری، بازیگر مخصوص به خود را دارد. در ایران ما چون انواع ژانرها را نداریم یک بازیگر برای ادامه کار مجبور است که در ژانرهای مختلف کار کند. من هم این نیاز را میدیدم که خودم را برای بازی در ژانرهای کمدی، درام، تراژدی و تاریخی آماده نگه دارم چون در ایران نمیشود صرفا در یک ژانر فعالیت کرد چرا که موانع مختلفی سر راهت شکل میگیرد. به عنوان مثال ما وقتی افسانه سلطان و شبان را کار میکردیم آنقدر رفتارهای مدیران تلویزیون با ما توام با بیاعتنایی و خشونت بود که تصمیم گرفتیم روال کار خود را تغییر دهیم. من بعد از آن بلافاصله در نقش جدی دکتر حشمت در کوچک جنگلی بازی کردم تا نشان دهم که تواناییهای دیگری هم دارم؛ نقشی که هیچ اثری از طنازی نقشم در افسانه سلطان و شبان نداشت. این ماندگاری که از آن حرف میزنید خب طبیعی است که زمانی که یک بازیگر تجربههای فراوانی را طی میکند و به سن بالا میرسد به نوعی پختگی ممکن است دست پیدا کند. ژرفاندیشتر و عمیقتر نقشها را بازی کند و در واقع روحیهیی حساستر داشته باشد. البته این باعث نمیشود که فکر کنیم نقشهای دوره اول کار من مثل همسر یا زرد قناری و... کماثر بودهاند. آنها هم به مقتضیات زمانه باید شکل میگرفتند. حتی الان هم که در این سن و سال هستم هنوز آمادگی بازی در ژانر و نقشهای کمدی را دارم.
یکی از مهمترین مشخصههای بازی شما، یگانگی شما با نقشهایی است که بازی میکنید. به عنوان مثال از دکتر قریب روزگاران قریب گرفته تا نقشهای شما در همسر و دوفیلم و با یک بلیط و هیچ و... تفکیک شما از کاراکتر داستانی، سخت به نظر میرسد. آیا این توانایی باورپذیری در نقشهای متنوع و متمایز به تجربیات و کشف شهودهای شما در زندگی شخصی برمیگردد یا حاصل مقولات دیگری است؟
هر انسانی درزندگی بسیار دیده، مردم را دیده، زندگیهای مختلف را دیده، و شخصیتها و موقعیتهای مختلفی را به حافظه سپرده، من بازیگر باید از همه تجربیات انسانیام به شکل درستی در راستای ایفای نقش استفاده کنم. من وقتی به قول شما با نقش یکی میشوم، سعی میکنم که نقش را بازی نکنم. آن تصاویری که در ذهنم هست، آن مردمانی که در ذهنم هست را به یاد بیاورم و از جنبههای مختلف وجود خودم استفاده کنم. از طرف دیگر هیچ کارگردانی نقشی که از من دور باشد را پیشنهاد نمیکند. کارگردانها همیشه بازیگری را انتخاب میکنند که به نقش نزدیک باشد و چون نزدیک است آن بازیگر میتواند فاصلهاش را از کاراکتر کم و کمتر کند.
چقدر به تعریف بازیگر مولف معتقد هستید؟
به این شکل به آن فکر نمیکنم. به نظرم پرسونا و شخصیت فردی خود بازیگر میتواند در نقشهای مختلف شکل بگیرد و چون آن نقشها به شخصیت او نزدیک است یک روحیه و شمایل خاص را به تماشا میگذارد که مجموعه اینها را میتوان به پرسونای درونی، فکری و روانی آن بازیگر نسبت داد. مثالهای متنوعی میتوان در این باره زد. چارلی چاپلین، وودی آلن یا جری لوییس آنقدر خودشان را بازی کردهاند که همواره به یک صورت در ذهن مخاطب ماندگار شدهاند. اما بازیگران نقشهای درام کمتر به این شمایل دست پیدا میکنند. به عنوان مثال مارلون براندو که بایک روحیه بسیار قدرتمند و پر رنگ نقشهایی که به آن نزدیک است را بازی میکند و بخصوص نقشهای منفی را بسیار باورپذیر کار میکند، بازیگرانی که به نوعی سلیقه قوام یافته دست پیدا میکنند و این تصور را به وجود میآورند که بازیگر مولف به نظر برسند. مولف برای من هنوز معنی ندارد. میتوانیم از واژگانی مثل پرسونا و شمایل ثابت یک بازیگر استفاده کنیم.
شما از معدود بازیگرانی هستید در سه مدیوم سینما، تئاتر و تلویزیون نقشهای به یادماندنی ایفا کردهاید. آیا میان بازی در این سه مدیوم تفاوتی قایل هستید یا فکر میکنید یک بازیگر خلاق میتواند خودش را با هر رسانهیی وفق دهد؟
بازیگر به شرطی که به نقش خودش را نزدیک حس کند میتواند موفق باشد. تفاوت اساسی میان این سه مدیوم وجود دارد. در تئاتر صوت و بیان حرف اول را میزند، یعنی پرتاب بیانی و نمایشگرانه بازی کردن. در تئاتر باید به طور همهجانبه بر تماشاگر مسلط باشد و او را تحت تاثیر قرار دهد. در سینما نه پرتاب بیانی داریم و نه هیچ نوع نمایشگری در ارائه نقش، فقط یک دوربین ما را نظاره میکند. ما در یک بستر و جریان واقعی قرار میگیریم. در سریالهای تلویزیونی مانند داستانها و رمانها، ما میتوانیم بدون ایجاز بازی کنیم ولی در سینما جدا از اینکه ما باید واقعی بازی کنیم بلکه ایجاز هم نقش مهمی در اثرگذاری ایفا میکند یعنی کمترین حرکت، کمترین خودنمایی، چون لنزها و دوربینها چندین برابر بهتر و جزییتر از چشم انسان ما را ثبت میکنند، درست بر عکس تئاتر. بنابراین بازی در تئاتر و سینما بسیار فاصله دارد. بازیگری که از تئاتر به سینما میآید باید قواعد و ابزار سینما را به خوبی بشناسد. در زمان قدیم مثالی میزدند که شاید به این بحث کمک کند؛ یک تصویر از شخصی را در نظر بگیرید که به جایی نگاه میکند. این تصویر کات میشود به عروسی، سپس کات میشود به عزا، همان تصویر به ظاهر بیمعنی معناهای گوناگونی پیدا میکند و تغییر کارکرد میدهد. یعنی آن تصویر اول در تداوم قرار میگیرد و معنی جدیدی میدهد. کسی که از تئاتر به سینما میآید باید این نکتهها را دریابد. فکر نکندکه مثل تئاتر در سینما همه وظایف بیان افکار و عقاید یک متن روی دوش او است. در سینما همه عوامل میتوانند اثرگذار ظاهر شوند از تصویر و موسیقی بگیرید تا نورپردازی و... بازیگر یک عضو شبیه دیگر اعضاست و آن مسوولیتی که در تئاتر با خود دارد در سینما کمتر اثری از آن است. به خاطر همین است که پیتر بروک و دیگران با تحقیقاتی که انجام دادند به این نتیجه رسیدند که همه اجزای تئاتر را میتوان حذف کرد غیر از بازیگر. بازیگر اصلیترین عنصر در تئاتر است اما در سینما مطابق با دیگر عوامل باید عمل کند.
در نقشهایی که در تئاتر بازی کردهاید کدامها برای شما لذت بخشتر بوده است؟
نمایش آدم آدم است، نوشته برتولت برشت و کارگردانی داریوش فرهنگ در سال ۵۵، نمایش خاطرات و کابوسهای یک جامهدار از زندگی امیرکبیر، نوشته و کار دکتر علی رفیعی در سال ۵۶. دایره گچی قفقازی نوشته برشت و کارگردانی فرهنگ در سال ۵۸. نمایش مرگ یزدگرد نوشته و کار بهرام بیضایی در سال ۵۸.
در تلویزیون چطور؟
سریال افسانه سلطان شبان، هزار چشم و روزگار قریب.
در سینما چه نقشهایی بیشتر به دلتان نشسته است؟
این فیلمها فکر میکنم برجستهتر از بقیه هستند: مرگ یزد گرد، ناصرالدین شاه آکتور سینما، خانه پدری، هیچ، دو فیلم با یک بلیط، همسر و آلزایمر، زرد قناری، آقا یوسف و...
آیا نقشی بوده که فکر میکردهاید به خاطر بازی در آن مستحق جایزه بودهاید اما نگرفتهاید؟
هیچ نقشی به یاد ندارم که این طور بوده باشد. همین دوباری که از جشنواره فجر سیمرغ گرفتم، خیلی منتظر نبودم چون همه فیلمها را نگاه نکرده بودم و فکر میکردم که شاید دیگران شایستهتر از من بودهاند. خیلی فکر نمیکنم که باید به من میدادند چون از اول هم در پی این چیزها نبودم.
کدام نقش بوده که جای خالیاش را درکارنامه تان حس میکنید و دوست دارید بالاخره روزی آن را ایفا کنید؟
به این شکل به آن فکر نکردم ولی دوست دارم نقش یک معلم آواز را بازی کنم. شبیه شخصیتی مثل نورعلی برومند که شنیده بودم که به آقای شجریان در زمان جوانیشان، آواز یاد میدادند و نوع راهنماییهای ایشان برایم جذاب بود. نقش معلم آوازی که به یک خواننده جوان زیر و بم آواز را میآموزد.
چه نظری درباره بزرگداشتی دارید که قراراست برای شما در جشنواره برگزار کنند؟
مهمترین نکته دیده شدن و تشویق شدن است. اینکه بالاخره نزدیک به پنج دهه کار دیده شدهام. این دیده شدن باعث میشود که مردم هم دوباره در ذهنشان کارهایم را مرور کنند. ضمن اینکه برای نسل بعد هم میتواند اثر گذار باشد که درک کنند چه آدمهای سختکوشی در نسل قبلشان بودند.
اینکه در نخستین جشنواره دولت آقای روحانی این تشویق صورت میگیرد چه تفاوتی برای شما دارد؟
اگر در دوره آقای احمدینژاد این پیشنهاد میشد به هیچوجه نمیپذیرفتم. در این دوره هم تا حدی خواهش کردم که آدمهای شایستهتر از من را انتخاب کنند که بالاخره قانعم کردند. فکر میکنم که دوره آقای ایوبی دوره جدیدی است که باید از هرگونه یأس و ناامیدی دوری و کمک کنیم تا سینما نقش موثرتری داشته باشد. به خاطر همین با رضایت کامل در خدمتشان هستم.
شما در جشنواره امسال، در دو فیلم مهم و کنجکاوبرانگیز حضور دارید، قصهها ساخته رخشان بنی اعتماد و خانه پدری ساخته کیانوش عیاری، درباره این آثار چه نظری دارید؟
هر دوی این فیلمها ساخته دو کارگردان بزرگ هستند. هنرمندانی که با شجاعت تمام وظیفه هنرمندی و روشنفکری خود را انجام دادهاند. روی نابسامانیها دست گذاشتهاند. هنر سینما هنر گرانی است و طبیعی است که نمیتوان و نباید جلویش را گرفت. سینما کار سختی است. بنیاعتماد و عیاری حساسترین مسائل موجود در جامعه را نشان دادهاند یکی از جنایتهای پنهان پرده برداشته و دیگری یک جامعهیی را به تصویر کشیده که انواع و اقسام مشکلات، حق نداشتنها و حق نشناسیها در آن وجود دارد. برای من بسیار احترامانگیز است و افتخار میکنم که در آثار ایشان حضور دارم.
و حرف آخر:
ما در کشوری زندگی میکنیم که بالا و پایین زیاد دیدهایم. زندگی پرفراز و نشیبی داشتهایم. گاهی سدها زیاد شدهاند و گاهی درها بسته بودهاند. هر بار که در و مسیری باز میشود و آدمهای بهتری مثل آقای ایوبی میآیند من یکی فکر میکنم که باید سعی کنیم از این فضا استفاده کنیم و یک گام بلند در جهت تعالی و پیشرفت سینما و فرهنگ و در نتیجه انسانیت برداریم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست