دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

تأملی بر تاریخ عقاید اقتصاد مذهبی


تأملی بر تاریخ عقاید اقتصاد مذهبی

هرچند که فضای بحث"اقتصاد مذهبی ۱" فضایی بدیعی است، اما نگاه اقتصاد به مذهب امر جدیدی نیست و محدود به دانشمندان قرن ۲۱ میلادی نمی باشد.
در اوایل ۱۹۰۴ میلادی ابتدا در آلمان (وسپس …

هرچند که فضای بحث"اقتصاد مذهبی ۱" فضایی بدیعی است، اما نگاه اقتصاد به مذهب امر جدیدی نیست و محدود به دانشمندان قرن ۲۱ میلادی نمی باشد.

در اوایل ۱۹۰۴ میلادی ابتدا در آلمان (وسپس به انگلیسی و توسط تالکوت پارسونس۲ در سال ۱۹۳۰ ترجمه شد) ماکس وبر۳نظریه خود را که امروزه به اخلاق پروتستانی و روح کاپیتالیسم مشهور گشته، ارائه نمود که در آن بیان داشت که توسعه اقتصادی در اروپای شمالی را می توان با توسعه ای که در ارتباط با مذهب پروتستان به وجود آمده بود ربط داد.

که شامل مسائلی در باب پس انداز، فعالیت بنگاهداری، میانه روی مطلوب در مذهب پروتستان و سواد برای خواندن کتاب مقدس بود. جوهر تئوری وبر این بود که سرمایه داری نوپای ظهور یافته در قرن ۱۶ میلادی اروپا بر مبنای اخلاق پروتستانی برآمده از اصلاحات وهنجارهای فرهنگی برجسته شده بوده است.

اگرچه آدام اسمیت اولین بار به موضوع کلیسا در کتاب ثروت ملل اشاره کرد اما تحقیقات اخیر اقتصاددانان نظیر بکر۴ و یاناکن۵ در مورد بسط این موضوع اهمیت فراوانی داشته است. همچنین نگاه گسترده تر حوزه اقتصاد اجتماعی به مسئله مذهب که به تشریح رویکرد انتخاب عاقلانه پرداخته است در آثار ازی۶ و ارنبرگ۷(۱۹۷۵)، استارک۸ و فینک۹ (۲۰۰۰) مشاهده می شود.

با همه این وجود جالب آنکه به جز استثنائاتی از قبیل آدام اسمیت، رابرت بارو و... ، قاطبه نظریه اقتصادی چیز چندانی برای گفتن در باب مسائل دینی ـ اعتقادی در چنته ندارد.

اغلب اقتصاددانان به این سمت گرایش دارند که نظریه های غیر مذهبی ای که به وسیله ماکس وبر در کتاب"اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری" بسط داده شد را بپذیرند. از نظر این گروه، خصوصاً با پیشرفته تر شدن اقتصاد و پیشرفت تکنولوژیک، نقش دین به عنوان یک نیروی مؤثر کاهش می یابد.

ولی باید گفت که در دیواری که میان دین و اقتصاد جدایی می افکند هم اکنون رخنه ایجاد شده است.

طی دو دهه گذشته، تعداد بیشتر و بیشتری از نخبگان از روشهای اقتصادی متداول استفاده کرده اند تا طرقی که دین با جامعه و به طور اخص با اقتصاد ارتباط پیدا می کند را شناسایی کنند.

داگلاس نورث (۱۹۹۱ـ۱۹۷۱) این مسئله را مطرح کرده است که نهادها، بیش از سایر عوامل، تعیین کننده عملکرد اقتصادی اند؛ و این مدعا به وسیله حجم در حال رشدی از تحقیقات تجربی به اثبات رسیده است.

کارهای داگلاس نورث و بسیاری دیگر از اقتصاددانان از سلک او به دنبال شکست بیشتر مدلهای متداول علم اقتصاد در توضیح عملکرد اقتصادی در طول زمان صورت گرفت و آنها را تشویق کرد تا توجه بیشتری به تبیین های غیر مرسوم از عملکرد اقتصادی معطوف دارند.

انباشت سرمایه فیزیکی، انباشت سرمایه انسانی وپیشرفت تکنولوژیک صرفاً بخشی از رشد اقتصادی در طول زمان را توضیح می دهند و از توضیح حجم عمده ای از آن بازی می مانند از این رو لاجرم برای توضیح کامل چنین پدیدارهای اقتصادی، اقتصاددانانی از جمله نورث به نهادها شامل قواعد رسمی، نورم های غیر رسمی، ومکانیسم های اجرایی که شکل دهنده "قواعد بازی" هستند و تعیین کننده انگیزنده‌‌هایی هستند که افراد را تحریک می کنند.

مجموعه نهادی یک کشور ریشه در اعتقادات و ایدئولوژی های نظام حاکم دارد عقاید و عملکردهای آن شکل دهنده عملکرد اقتصادها در طول زمان اند.

ادیان حجمی از گزاره های اخلاقی متداول را که خود شکل دهنده رفتار آدمی هستند تشکیل می دهند. ایوجین لوفل، اقتصاددان اهل چکسلواکی که تحصیلات خود را در هاروارد به پایان رسانده، با تألیف کتابی به نام اقتصاد انسانی نماینده این گرایش شمرده می‌شود. ‏

لذا همواره برای علم اقتصاد چارچوبی وجود دارد که دارای صبغه دینی و اخلاقی و انسانی است و باید این چارچوب در آن ماده و مطالعه علمی، دوباره داخل شود.

انکار علاقه بین علم اقتصاد و ارزش‌های دینی و اخلاقی از سوی نسل پیشین اقتصاددانان اروپا مردود و خطا بود.

اکنون درک می‌کنیم، چنان‌که میردال و دیگران نیز تأکید می‌کنند، طرح امکان جدایی علم اقتصاد از احکام ارزشی مخصوص بشر، چه در جایگاه اعضای اجتماع، چه در جایگاه افراد یا عالمان اقتصاد، محال است؛ از این‌رو در سال‌های اخیر شاهد بازگشت گسترده به گرایش انسانی‌تر بودیم. ایوجین لوفل، اقتصاددان اهل چکسلواکی که تحصیلات خود را در هاروارد به پایان رسانده، با تألیف کتابی به نام اقتصاد انسانی نماینده این گرایش شمرده می‌شود.

وی اقتصاد انسانی را ‌" اقتصاد به‌وسیله بشر و برای بشر" معرفی می‌کند؛ بنابراین، وقتی اقتصاد‌دانان مسلمان اعلان می‌کنند که دین پیشینه اساسی علم اقتصاد را تشکیل می‌دهد، نباید تعجب کرد؛ زیرا این سخن از رابطه علم اقتصاد با نفس انسانی خبر می‌دهد.

وحید دارابی

پی نوشتها:

۱‏) ‏Economics of Religion

۲)‎ Talcott Parsons ‎

۳) Max Weber

۴) Becker‎

۵) Iannacone‎

۶) Azzi‎

۷) Ehrenberg‎

۸) Stark‎

۹) Finke‎