یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

فکر و اندیشه در تئاتر دفاع مقدس


فکر و اندیشه در تئاتر دفاع مقدس

هنر بستر روایت همه جزئیات و واقعیت های جزء به جزء زندگی نیست یک نمایش نیاز ندارد که تنها زندگی را با تمام جنبه ها و حواشی آن به اجرا بگذارد و مسلما وظیفه نمایش اجرا و القاء همه مفاهیم و معناهای موجود در زندگی نیست

هنر بستر روایت همه جزئیات و واقعیت های جزء به جزء زندگی نیست. یک نمایش نیاز ندارد که تنها زندگی را با تمام جنبه ها و حواشی آن به اجرا بگذارد و مسلما وظیفه نمایش اجرا و القاء همه مفاهیم و معناهای موجود در زندگی نیست.

نمایش به عنوان یک ابزار و سیستم هنری تنها قصد دارد تا بخشی از حقیقت مورد علاقه اش را از میان حقایق بسیار انتخاب کند و مورد پرداخت قرار داده و سپس در ارتباط و انتقال با مخاطبانش بگذارد.

برخی از نمایشنامه نویسان این حقیقت که پیام و اندیشه در داستان نامیده می شود را محمل اصلی پرداخت داستان اثرشان قرار می دهند. به این معنا که ابتدا فکر و اندیشه موردعلاقه یا هدف شان را انتخاب می کنند و سپس داستان و ساختار داستانی مناسبی را بر اساس محوریت و اهمیت این اندیشه به وجود می آورند. در واقع این دست از هنرمندان نمایش را به عنوان ابزاری برای ارائه فکر و اندیشه مورد نظرشان انتخاب کرده اند و پیش از شروع کار می دانند که قصد بیان چه تفکر و اندیشه ای را دارند.

اما برخی از هنرمندان که بیشتر به ساختار و داستان نمایش اهمیت می دهند به گونه ای دیگر با این موضوع مواجه می شوند. این دست هنرمندان ابتدا داستان و ساختار منسجم و محکمی را طراحی و پرداخت می کنند و در مرحله بعد به تناسب شاکله و مقتضیات ساختاری داستان اندیشه و تفکرشان را در آن قرار می دهند.

نمی توان گفت که کدام یک از این دو شیوه می تواند بهتر و مفیدتر بیانگر خواست ها و توقعات ما از نمایش دفاع مقدس باشد، این که اندیشه مقاومت و دفاع بستر ساخت یک داستان قرار بگیرد یا آنکه از دل یک داستان و اتفاق با موضوعیت دفاع مقدس به اندیشه و تفکر خاصی برسیم.

پیش از بحث پیرامون چگونگی و ماهیت اندیشه در تئاتر، نخست می خواهیم ضرورت وجود آن را در نمایش مورد اشاره قرار دهیم. آیا ضرورتی برای وجود اندیشه در نمایش وجوددارد؟

جواب می تواند این باشد که : ساختار، ژانر و شکل و هدف اثر نمایشی است که این ضرورت را تعیین می کند. اگر هدف نمایش تنها سرگرم سازی و تفریح باشد مثل بسیاری از نمونه های موجود در تاریخ تئاتر این هدفمندی و وجود اندیشه و پیام و ارزش آن می تواند به حداقل برسد.

اما آنچه مشخص است اینکه، وقتی صحبت از حوزه دفاع مقدس به میان می آید و بحث قداست آن موردتاکید قرار می گیرد، نمی بایست انتظار داشت که هیچ هدفمندی ای وجود نداشته باشد. نمایشی که موضوع دفاع، مقاومت و پیام قداست را در پیشانی عنوانش دارد مسلما دارای رویکردی اندیشگانی است.

اما این فکر و اندیشه چگونه در نمایشنامه های دفاع مقدس مطرح می شوند؟

بدون شک تئاتر زمانی با واسطه های ارتباطی اش معنا پیدا می کند که منظور و اندیشه اش را به طور مستقیم در غالب یک رویداد یا یک سری وقایع دراماتیک در معرض انتقال قرار دهد. در غیر این صورت نمایش با یک سخنرانی طولانی و خسته کننده درباره یک موضوع یا پیام تفاوتی نمی داشت.

بنابراین می توان پذیرفت که قالب نمایشی در مورد بسیاری از تئاترها و از جمله نمایش دفاع مقدس بهانه ای برای انتقال مفهوم و اندیشه است. در واقع هنرمند دغدغه های فکری اش را با ابزار درام و در قالبی مستور در ساختار یک داستان در برابر مخاطبش قرار می دهد و توقع دارد که مخاطب منظور و اندیشه را از ظاهر این داستان دریابد و کشف و ادراک کند.

اما بهترین شیوه برای انتقال و ارائه اندیشه و فکر در نمایش چیست؟ همانطور که در مقایسه ارائه شده بیان شد بدترین راه ارائه اندیشه تعریف مستقیم آن برای مخاطب است، (مثل یک سخنرانی) و بهترین راه این است که مخاطب در پی یک فرایند غیر مستقیم، خود دست به مکاشفه بزند و معنا و اندیشه را در اثر هنری کشف و ادراک کند.

بنابراین هرگونه ارائه مستقیم معنا و یا تصور آن می تواند نمایش را در حوزه ارتباط با مخاطب دچار اشکال کند. مخاطب هنر از کشف معنا در یک اثر هنری لذت می برد و همین لذت مهمترین انگیزه و بهانه ای است که او را وادار به دنبال کردن اتفاقات و رویدادهای هنری می کند.

مهمترین نمونه های ضعیف چنین پرداختی را می توان از لابلای سطور برخی نمایشنامه ها و از زبان شخصیت های نمایشی مورد جستجو قرار داد:

-منصور: می بینید، می بینید چه به روز اون صفا و صمیمیت اومده ... دل آدمو به درد می آره...

-فرهاد: جنگ بوده خب ... همه جا همین طوره.(۱)

-اولی: شده تا حالا از خودت بپرسی برای چی اینجا هستی؟ فکر می کنی اومدی که برگردی؟ حتی اگه زخمی بشی، یا حتی اگه هم کشته بشی؟ نه! هیچ وقت نباید تصور کنی که حتما برمی گردی. بعضی وقتا شاید لازم باشه آدم از خودش بپرسه: من چقدر لیاقت دارم؟ (۲)

ـ احد: شاید اگر درد نباشد، همه چیز یادمان برود.

ـ علی: عجیب است .... امشب همه اش من را یاد جبهه می اندازی.

ـ احد: ولی دیگر خیلی از بچه ها وجود ندارند.

ـ علی: یاد همه شان بخیر....! (۳)

شاید بدترین شکل ارتباط مخاطب با نمایش و داستان آن، حالتی باشد که در نتیجه آن مخاطب بفهمد که موضوع قرار است بدون واسطه هنر و بی پیرایه و مستقیم به او ارائه شود. بنابراین پیشنهاد می شود، تئاتر دفاع مقدس (به ویژه به خاطر برخی از اهداف و کلیشه های پیدا و آشکار آن) برای افزودن بر ارزش اندیشگی تفکر ابزار و ساختاری مناسب را برای پوشاندن و در کنایه و رمز ارائه دادن مفهوم و پیامش انتخاب کند و مورد پرداخت قرار دهد.

اندیشه و تفکر یا آنچه که ما از آن با عنوان معنا و محتوا یاد می کنیم در همه حوزه ها و شکل های نمایشی به اندازه فرم و ساختار اثر اهمیت و ارزش دارد و این ارزش و اعتبار به ویژه در مورد تئاتر دفاع مقدس که رسالت و اهدافی کاملا مرتبط با معنا و اجزاء اهدافش دارد مهمتر شمرده می شود. زیبایی شناسی هنری زمانی اتفاق می افتد که محتوا و معنا با ساختاری مناسب و متناسب با آن همراه شود و در معرض انتقال قرار گیرد. در این صورت اثر هنری و در اینجا تئاتر و به ویژه تئاتر دفاع مقدس زیبایی شناسانه و هدفمند به ارائه منظور و محتوای مهم آن که در ارتباط با مفهوم مقاومت و دفاع است خواهد پرداخت.

صابر محمدی

پی نوشت:

۱.نمایشنامه "در تنگنای خرابه" نوشته" محمدرضا بی گناه"

۲.نمایشنامه "سه باور" نوشته "حمیدکرمی بروجنی"

۳."مروارید" نوشته "عبدالحی شماسی"