پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

جهان عرب و زبان فارسی


جهان عرب و زبان فارسی

در دوره ی معاصر تلاش عربها در خدمت به ادبیات فارسی كمتر از ملل و اقوام دیگر نبوده هر چند این خدمت به علل و اسبابی كه از اراده ی آنها خارج بوده, دیر صورت گرفته ولی بی هیچ غرور و بالیدنی می توان گفت كه فراوان و عظیم و ارجمند بوده است

در دوره ی معاصر تلاش عربها در خدمت به ادبیات فارسی كمتر از ملل و اقوام دیگر نبوده. هر چند این خدمت به علل و اسبابی كه از اراده ی آنها خارج بوده، دیر صورت گرفته ولی بی هیچ غرور و بالیدنی می توان گفت كه فراوان و عظیم و ارجمند بوده است. این تلاشها به میراث ادبی قدیم ایران محدود نمی شود، بلكه فراتر از آن رفته و شامل آثار جدید فارسی نیز می شود.

نقش مصریها و عراقیها:

بی شك در تلاشهایی كه عربها در خدمت به زبان و ادب فارسی اعم از قدیم و جدید آن به خرج داده و می دهند عمده ترین نقش از آن مصریها بوده و هست. علل آن هم روشن است. هم صنعت چاپ و نشر در این كشور قدمت دارد و هم این كشور در حوزه های علمی فرهنگی ریشه دار و باسابقه تر است. خاصه آنكه مصر در بیرون آمدن از محدوده ی سلطه ی عثمانیها در آغاز سده ی بیست پیشتاز دیگر كشورهای عربی است. نیز زودتر از دیگر كشورهای عرب به پژوهشهای شرقی توجه داشته و كرسیها و گروههای مربوط به این پژوهشها را در دانشگاههایش راه اندازی كرده است. از همین دانشگاهها نیز نخستین پیشگامان شناساندن آثار نغز ادبیات فارسی به عربها برخاستند. مبشر طرازی می گوید: «دستاوردهای علمی و ادبی ای كه دانشمندان مصری نسبت به ایران و فرهنگ آن انجام داده اند كاری عظیم و شگرف است. مصریانی كه با تقدیر و تمجیدتمام به آثار ادب پارسی خدمت كرده اند و دانشمندان مصری ای كه آثار زیبا و دل انگیز ادب فارسی اطلاع حاصل كرده اند كم كم كتابخانه های عرب را به مجموعه ای بزرگ از كتب ایرانی ترجمه شده از فارسی به عربی و شماری فراوان از پژوهشهای علمی و ادبی مجهز كرده اند. این كار از نیمه دوم سده ی بیست آغاز شده است. اینان در این زمینه به راه عالمان گذشته ی عرب رفته اند كه از زمانی كه اسلام دو قوم عرب و فارس را به هم پیوند داد و از زمانی كه فرهنگ ایرانی در استقرار بخشیدن فرهنگ اسلامی جایگاه خود را یافت به ترجمه و تألیف پرداخته اند.» ۱

می توان گفت: عراق در این زمینه در جایگاه دوم قرار می گیرد. این هم امر روشنی است، زیرا عراق در قدیم مركز تعامل و به هم رسیدن فرهنگ و تمدنهای قدیم بوده و بوته ای بوده كه نتایج این امر در آن با هم امتزاج یافته است. اما در روزگار معاصر، عراق بیش از هر كشور عربی دیگر، ایرانی در خود جای داده و از قدیم ترین كشورهای عربی است كه ایران برای آموزش فرزندان ایرانیان مقیم در آن مدارس ایرانی ایجاد كرده است.

نقش مجله الدراسات الأدبیهٔ:

اگر كوشش و تلاش كرسیهای زبان فارسی و اعضای هیأت علمی آنها در دانشگاههای كشورهای عرب پراكنده بوده، ولی باید گفت تلاشهای گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه لبنان در بیروت افتخار چاپ و انتشار مجله ی الدراسات الأبیهٔ را دارد. این مجله در طول نه سال ۲ مداوم به زبان و ادبیات فارسی و عربی و دانشهای هر دو خدمت كرده و با آن پژوهشها و مقالات و شناساییهایی كه به دو زبان عربی و فارسی از ادبیات و دانشهای گوناگون هر دو ملت ایران و عرب داشته و ثمرات نیكو و نتایج پرباری بر جای گذاشته است.

در اینجا هم لازم و هم به حق است كه به حقی كه دو استاد ایرانی بزرگوار بر این مجله داشته اند اشاره كنیم. این دو عبارت اند از: [مرحوم] دكتر محمد محمدی استاد دانشكده ی الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران كه در آن دوران رئیس گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه لبنان و سردبیر مجله ی مذكور بود و استاد احمد لواسانی كه ساكن لبنان و استاد این گروه در دانشگاه لبنان است. وی رنج برگردان بسیاری از مقالات را از فارسی به عربی و بالعكس بر خود هموار كرد و شماری از كتابهای فارسی و عربی را به هر دو زبان معرفی نمود. به مدد تلاشهای این دو، این مجله توانست سطح علمی بالا و جایگاه ادبی والای خود را در طی نه سال عمر خود حفظ كند و شاید برگشت استاد دكتر محمدی به ایران، بیشترین تأثیر را در تعطیلی این مجله داشت. این مجله به صورت فصلنامه بود و مقالات و پژوهشهای عربی ای در آن به چاپ می رسید شامل مقاله ها، ترجمه ها و شناساندن آثار ادبی علمی

می شد. البته در اینجا نمی خواهیم از مقاله ها و پژوهشهایی كه ایرانیان در این مجله نوشته اند صحبت كنیم.۳

اكثر مقاله ها و ترجمه ها در موضوعات ادبی و تاریخی نویسندگان و شاعران بزرگ و همچنین موضوعات دیگر بود. این مجله از همان آغاز چاپ و انتشار، شناساندن كتابهای فارسی به عربی را بر عهده داشت و فرهیختگان عرب مهم ترین تألیفات ایرانی را به زبان عربی(و نیز به فارسی)‌معرفی می كردند و بابی به نام «در كتابخانه ی ما» برای این كار اختصاص داشت.

نقش مجله ی الاخاء : ۴

این مجله از سوی مؤسسه روزنامه ی اطلاعات ایران در تهران به چاپ می رسید و در آغاز یعنی ۱۹۶۰م. به صورت ماهنامه بود، سپس به دو هفته نامه تبدیل شد و سرانجام به هفته نامه ای جامع بدل شد كه هدف آن خدمت به روابط ایران و عرب از جهات گوناگون بود. در تحریر و نگارش آن شماری از متخصصان عرب ساكن تهران یا دارای سكونت موقت در آن و برخی از ایرانیانی كه در كشورهای عربی زندگی كرده بودند و تا حدودی زبان و فرهنگ عربی را آموخته بودند و یا كسانی كه در سالهای اخیر از عراق به ایران برگشته بودند و اینك موسوم به «معاودین»،اند، شركت داشتند.

هر چند كه این مجله یك نشریه ی علمی آكادمی صرف نبود و بیشتر كسانی كه در آن قلم می زدند از نویسندگان جوان بودند،‌ولی به هر حال گاهی در آن مقالات علمی آكادمی وزین و استوار كه نوشته ی شماری از پژوهشگران و استادان عرب و درباره ی ادبیات فارسی و عربی و پیوندهای میان آن دو و موضوعاتی از آن دو بود به چشم می خورد. به هر حال سهم این مجله انكار ناپذیر و نقشی كه در حوزه ی ادبیات داشت در حد خود چشمگیر است، به شرط آنكه دو چیز را در نظر داشته باشیم: اولاً این مجله ی هفته نامه شده بود و ثانیاً یك مجله ی ادبی یا آكادمی تخصصی نیز نبود. در سخن از این نشریه حق آن است كه به سهم و حقی كه چند نفر بر آن داشتند اشاره كنیم: نذیر فنصهٔ، دكتر نادر نظام [تهرانی كه اینك استاد دانشگاه علامه طباطبایی است]، دكتر ویكتور اَلكك. چه با كار كردن در آن و چه با ارائه موضوعات و مقالات مناسب آن.

رویكردها:

توجه و تلاشهای معاصر عرب به زبان و ادب فارسی دو رویكرد دارد: یكی آكادمیك و شخصی كه نتیجه ی طبیعت تخصص بسیاری از محققان به زبان و ادبیات فارسی است كه این خود ابعاد بسیاری دارد. دیگری دولتی كه بر عهده وزارتخانه های فرهنگ و تبلیغات و یا آموزش و پرورش در پاره ای از كشورهای عربی است.

مثلاً در مصر وزارت آموزش و پرورش در دهه ی پنجاه دكتر یحیی خشاب و صادق نشأت را مسئول ترجمه ی تاریخ بیهقی [به زبان عربی] كرد. نیز مسئولیت ترجمه كتاب ایران در دوره ی ساسانی را به دكتر خشاب سپرد و در مجموعه ی هزار كتاب كه در آن زمان چاپ می كرد این دو كتاب را منتشر كرد. یا مثلاً مدیریت عمومی فرهنگ وزارت فرهنگ مصر مسئولیت ترجمه ی بخشی از جامع التواریخ رشیدالدین فضل الله همدانی ـ یعنی بخشی كه به طور ویژه مخصوص هولاكو است ـ را به صادق نشأت و دكتر موسی هنداوی و دكتر فؤاد صیاد واگذار كرد. همچنین در سرآغاز دهه ی هفتاد وزارت فرهنگ و تبلیغات مصر به شماری از پژوهشگران مسئولیت داد تا كتاب پژوهشهایی در هنر ایرانی را بنگارند. یا مثلاً در سوریه هم در دهه ی شصت میلادی وزارت فرهنگ و ارشاد ملی این كشور۵ از «محمد فراتی» دعوت كرد و از او خواست تا شماری از آثار فارسی سعدی شیرازی و نیز جلا الدین مولوی و دیگران را به عربی برگرداند آن گاه این ترجمه ها به چاپ رسید.

تلاش پژوهشگران عرب:

كوشش و تلاش پژوهشگران عرب متخصص در زبان و ادبیات فارسی و دانشهای آن فراوان و گونه گون است، زیرا به یك نوع محدود نمی شود و حوزه ی آن گسترده است و شامل میراث ادبی قدیم و جدید و موضوعات و فنون مختلف می شود. هر چند در حوزه ی قدیم سهم بیشتری دارد. این امر هم طبیعی است، زیرا ایرانیها در این قضیه مانند عربها هستند، یعنی توجه آنها به زبان و ادبیات قدیم عربی نبست به زبان و ادبیات جدید عربی بیشتر است. بنده به یك اشاره كوتاه به انواع این تلاشها بسنده خواهم كرد، بدون آن كه به طور مفصل آن ها را برشمارم. چون این برشماری خود موضوع یك پژوهش كتابشناسی توصیفی، ادبی و نقادانه ای است كه آن را آماده ی چاپ كرده ام. من در این كتابشناسی عمده تألیفات و ترجمه ها و پژوهشها و مقالاتی كه در زمینه زبان و ادبیات و علوم و فنون فارسی از عربها نقل شده یك یك برشمرده ام . به هر حال این تلاشها به نظر بنده به دو حوزه ی برجسته تقسیم می شود: ۱- زبان و ادبیات قدیم و جدید پارسی ۲- علوم و معارف و فنون مختلف پارسی.

در حوزه ی نخست به پژوهشها و كاوشهایی درباره ی زبان پارسی و پژوهشهای زبانی تطبیقی به ویژه درباره ی نفوذ زبانی از فارسی به عربی فصیح كهن و به گویشهای محلی جدید برمی خوریم. از برجسته ترین كسانی كه به این جنبه اهتمام ورزیده اند می توان از عبدالوهاب عزّام و حامد عبدالقادر از مصر، و داوود چلبی و محمد رضا شبیبی و جعفر خلیلی از عراق و فؤاد افرام بستانی از لبنان و محمد تونجی از سوریه نام برد. زیرا شماری فراوان از تألیفات آموزشی و فرهنگ لغتهای فارسی ـ عربی به تحریر در آمده است. این نوع نگارش در روزگار ما از زمانی بسیار زود آغاز شد و شاید قدیم ترین انواع توجهات و تلاشهای عربها به زبان و ادبیات فارسی باشد. این تلاشها در زمینه ی ادبیات كهن پارسی به تحقیق و تألیف و مقالات عربی و فارسی و برخی زبانهای خارجی دیگر و ترجمه ی مستقیم از فارسی یا ترجمه از زبانی بیگانه تقسیم می شود. نیز شامل توجهی است كه به شاعران بزرگ و درجه اول و آثار آنها می شود.

شاعران و نویسندگان بزرگ در ادبیات كهن پارسی و همچنین آثار برجسته ی آنان از توجه و اهتمام فراوانی برخوردار شده اند كسانی مانندخیام و رباعیاتش، سعدی و بوستان و گلستان او، حافظ واشعارش، جلال الدین مولوی و مثنوی او، فردوسی و شاهنامه اش، ناصر خسرو و سفرنامه و دیگر آثارش، فریدالدین عطار، عبدالرحمن جامی و نظامی گنجوی. در این میان بهره ی خیام ازلحاظ نگارش درباره ی او و ترجمه رباعیاتش از فارسی و غیر فارسی به عربی بیشتر است.۶ ودیع بستانی، احمد رامی، محمد سباعی، جمیل صدقی زهاوی، احمد زكیا بوشادی، احمد صافی نجفی، احمد حامد صراف، طالب حیدری، عبدالحق فاضل و ابراهیم عریض از نامبردارترین مترجمان رباعیات خیام به عربی هستند. نیز در رأس كسانی كه در پژوهش و تألیف و ترجمه به ادبیات قدیم فارسی اهتمام می ورزند نام عبدالوهاب عزام، ابراهیم امین شورابی، یحیی خشاب، محمد كفافی، حسین مجیب مصری، عبدالنعیم حسنین، طه ندا، محمد فراتی، محمد موسی هنداوی، عبدالعزیز جواهری، حسین علی محفوظ، امین عبدالمجید بدوی، احمد ناجی قیسی، عبداللطیف سعدانی و علی شابی برجسته و درخشان است.

از مهم ترین تلاشهای تازیان در این حوزه آثاری است كه پژوهشگران عرب در زمینه ی پژوهشهای ادبی تطبیقی میان عربی و فارسی در شعر و نثر و فنون گونه گون ادبیات تطبیقی به قلم آورده اند، مانند اوزان و قوافی، ایستادن بر خرابه های دیار یار، داستان عاشقانه به ویژه داستان عشق لیلی و مجنون و تأثیر پذیری شماری از شاعران بزرگ ایران مانند سعدی و منوچهری و عمر خیام از برخی شاعران عرب به طور خاص و به طور عام از فرهنگ و زبان عربی. از كسانی كه در قلمرو پژوهشهای تطبیقی تلاش كرده اند می توان از عبدالوهاب عزام، محمد غنیمی هلال، طه ندا، حسین علی محفوظ، جعفر خلیلی، فارس ابراهیم حریری، ویكتور اَلكك و محمد كفافی یاد كرد.

اما در زمینه ی ادبیات فارسی معاصر باید گفت تلاشهای صورت گرفته، هر چند نسبت به تلاشهای مشابه در ادبیات فارسی قدیم اندك تر است، اكثر این كوششها و تلاشها در حد و قالب پژوهش و مقاله و ترجمه ی گزیده هایی از شعر و نثر است. از میان بزرگان ادبیات فارسی معاصر كه بیش از دیگران از این كوششهای عربها سهم و بهره داشته اند یكی صادق هدایت است، زیرا شماری از داستانهای او به عربی ترجمه شده. دیگری حسین قدس نخعی، شاعر شیرازی است كه رباعیات وی چندین بار ترجمه شده است. نیز شاعر نامبردار پاكستانی [علامه] محمد اقبال كه تعدادی از دفترهای شعری فارسی او به عربی برگردان شده است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.