یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

پختگی سیاسی


پختگی سیاسی

تحلیل ابراهیم یزدی از شرایط ایران

● ارزیابی شما از پرونده هسته یی چیست؟ با توجه به روند طی شده در این مقوله استراتژی اتخاذ شده را چگونه می بینید؟

غربی ها آرام آرام به یک اجماعی رسیده اند و آن اجماع عبارت است از اینکه ایران می بایست غنی سازی اورانیوم را به کلی متوقف کند. سیاست امریکا از ابتدا این نبود که با ایران در زبان یا در عمل با خشونت و تند برخورد کند برای اینکه نظرات جامعه جهانی در مورد فعالیت های هسته یی ایران متفاوت است. امریکایی ها یک سیاست کاملاً مشخص و پرخاشگرانه با ایران دارند در حالی که چین و روسیه و اتحادیه اروپا چنین سیاستی را ندارند، اختلافی که در آنها وجود دارد این است که چگونه باید ایران را وادار کرد تا غنی سازی اورانیوم را متوقف کند.

در مورد ایران سیاست امریکا بر این اساس است که به تنهایی وارد نشود. برخلاف افغانستان یا عراق یا حتی لیبی یا جاهای دیگر در مورد ایران امریکایی ها سیاست شان به گونه یی است که هرچه می توانند اجماع جهانی را با خود همراه کنند. برای اینکه به این مرحله برسد می بایست روس ها و چینی ها به خصوص که دارای حق وتو در شورای امنیت هستند به این نتیجه برسند که با راهکار های دیپلماتیک نمی توانند ایران را متقاعد کنند. به همین دلیل امریکایی ها در برخورد با ایران با آهنگ روس و چین حرکت می کنند. این خیلی مهم است اگر روس ها به اینجا برسند که با روش های دیپلماتیک نمی توانند ایران را وادار به توقف غنی سازی اورانیوم کنند قطعاً به آن سیاست های امریکا تسلیم می شوند، منتها سیاست هایی که امریکا علیه ایران دارد تدریجی است، برای اینکه اگر بخواهد حرف نهایی را اعلام کند روس ها، چینی ها و اروپایی ها او را همراهی نمی کنند. درست است که سیاست ایران هم خریدن زمان و به دست آوردن فرصت است و این فرصت ها را هم پیدا می کند.

● برخی کارشناسان معتقدند قدرت های بزرگ در پی کسب منفعت از پرونده هسته یی ایران هستند و رقابت بین آنها نیز ناشی از همین موضوع است. شما با این نظریه موافقید یا خیر؟ آیا رقابت بین اروپا، روسیه، چین و امریکا می تواند نقشی در مسیر پرونده هسته یی داشته باشد؟

پاسخ به این سوال برمی گردد به اینکه در نظام کنونی جهان روابط میان کشورهایی مثل اتحادیه اروپا با امریکا و روسیه و چین چگونه تعریف می شود. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، مناسبات جهانی به شدت تغییر پیدا کرده است. در دوران جنگ سرد اولویت های سیاسی تعیین کننده بود به این معنا که چون یک سردی میان دو بلوک شرق و غرب بود، این اولویت سیاسی در روابط جهان به این معنا بود که مثلاً کشوری مثل ایران می بایست عضو پیمان نظامی سنتو باشد به هر قیمت، اما بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد اولویت های اقتصادی تعیین کننده روابط جهانی شده است، بنابراین هر نوع تحلیل در مناسبات جهانی این نکته را مورد توجه قرار می دهد.

بالطبع اولویت های اقتصادی که عمدتاً استراتژیک است یعنی در دوران کنونی هر کشوری می خواهد روابط اقتصادی کشورش را با سایر کشورها در درازمدت تعیین کند. بنابراین به تبع آن ثبات سیاسی در کشورهای مختلف تعریف جدیدی پیدا کرده است و آن عبارت از دموکراتیزه شدن تمام نظام های سیاسی است. چنین تغییراتی در جهان رخ داده است. نکته دوم این است که در اثر این تغییرات و تحولات حاکمیت ملی به مفهومی که در دوران جنگ سرد بود امروزه آرام آرام در حال رنگ باختن است. در دوران جنگ سرد حاکمیت ملی در چارچوب قوانین جهانی به این معنا بود که هیچ کشوری حق دخالت در امور داخلی کشور دیگر را ندارد، بنابراین اگر در کشوری کودتای نظامی می شد جهان آن را به رسمیت می شناخت و آن را حق حاکمیت ملی می دانستند و معتقد بودند که به رویدادهای درونی آن کشور کاری نداشته باشند. اگر دولتی با کودتای نظامی روی کار می آمد دیر یا زود همه دنیا آن را به رسمیت می شناخت. اما امروزه به دلیل رابطه یی که میان توسعه اقتصادی و روابط اقتصادی جهانی با دموکراتیزه شدن به وجود آمده است دیگر آن معنای حاکمیت ملی یا وجود ندارد یا بسیار کم رنگ شده است و رابطه تنگاتنگی میان حاکمیت ملت با حاکمیت ملی به وجود آمده است. آن دولت هایی که قدرت شان نشانه یا نماد حاکمیت ملت شان نیست با جامعه جهانی مشکل دارند. هر قدر حکومتی بتواند خود را نماینده ملتش بداند و معرفی کند و باشد می تواند در جامعه جهانی حضوری مستمر داشته باشد.

به همین دلیل امروز دموکراتیزه شدن در سطح کشورهای جهان یک موج جدید اجتناب ناپذیر است، ارزش حکومت ها به دموکراتیزه شدن شان شده است. در اینجا یک سلسله مسائل و مشکلات میان دولت ها به وجود خواهد آمد. آنچه در حال حاضر در چین می گذرد درست است که از نظر اقتصادی رشد بسیار گسترده یی کرده است اما با معیارهای دموکراتیزه شدن جهان چین دارای مشکلاتی است و روسیه نیز دارای مشکلاتی است، کشورهای اروپای شرقی آرام آرام در حال دگرگونی هستند اما باز هم دارای مشکلاتی هستند. روابط کشورهای بزرگ جهان با کشورهای دیگر در نیمکره جنوبی، مثل ایران و کشورهای آسیایی و آفریقایی و... اینها همه متاثر از این پدیده است حتی روابط دولت امریکا با کشوری مثل عربستان سعودی که سال ها با هم کار می کردند در حال دگرگونی تاریخی است، حتی دولتی مثل امریکا نمی تواند در شرایط کنونی جهان با وضعیتی که در عربستان هست کنار بیاید. اگر عربستان قصد ادامه روابط گذشته با امریکا را داشته باشد یا امریکا این را بخواهد هر دو طرف مجبورند نوعی از دموکراتیزه شدن را در عربستان سعودی پیاده کنند، بنابراین وقتی به روابط میان کشورهای بزرگ مثل امریکا، روسیه و چین اشاره می کنیم باید متوجه این نکته باشیم که در چه جهانی در حال حرکت هستیم. نکته سوم اینکه هر کشور در همان ابتدا قبل از هر چیز به دنبال منافع ملی خود است، یعنی فرض ما باید بر این اساس باشد که دیپلماسی، سیاست خارجی هر کشوری به طور مطلق و کامل و اساساً باید در راستای منافع ملی باشد، یعنی این طور نیست که امریکایی ها در راستای منافع عراق به عراق رفته اند یا چینی ها در راستای منافع ایران با امریکا موضع می گیرند، خیر هر کشوری در راستای چارچوب منافع ملی کشور خود که تعریف کرده است روابطش را با سایر کشورها تنظیم می کند. وقتی این نکته را در نظر می گیریم در همین جا اصطکاک به وجود می آید، بعضی جاها از اولویت های منافع ملی مثلاً کشور چین با اولویت های منافع امریکا در تعارض قرار می گیرند. پس بنابراین این نکته درست است که میان این کشورها اختلاف منافع وجود دارد. بعضاً این اختلاف منافع خودش را بروز می دهد. در بعضی جاها ممکن است به درگیری هم منجر شود اما مناسبات اقتصاد جهانی به گونه یی است که درگیری شدید را نمی پذیرد یعنی اگر چنانچه چین هم درگیری هایی با امریکا بر سر تایوان داشته باشد این به نقطه انفجار نمی رسد برای اینکه منافع اقتصادی هر چیز را تحمیل می کند. امریکایی ها میلیاردها دلار در چین سرمایه گذاری کرده اند. امروز امریکا یک کشور مولد نیست، قسمت اعظم کالاهای مورد نیاز خود را با سرمایه گذاری توسط چینی ها تهیه می کند و اگر امریکایی ها بخواهند فشار خود را بر چین افزایش دهند این روابط دچار مشکل می شود. چین هم مازاد بازرگانی خارجی اش با امریکا بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار در سال است. چین هم این محدودیت ها را در تقابل با امریکا دارد و نمی تواند بیش از حد با امریکایی ها درگیر شود. بنابراین مناسبات جهانی این درگیری ها را محدود می کند و در بسیاری کشورهای بزرگ جهان اجازه توسعه این درگیری ها را از یک مرز معینی نمی دهد اما در این حال این تعارض منافع وجود دارد. نکته یی که بسیار مهم است این است که این کشورها یاد گرفته اند که چگونه به جای درگیری بر سر منافع، پیرامون منافع خود همکاری کنند که نکته بسیار خوبی است.

● تحلیل شما از اوضاع گروه های سیاسی کشور و میزان رضایتمندی آنان از وضعیت موجود چیست؟

به نظر من اوضاع با هیچ معیاری مطلوب نیست نه برای اصلاح طلبان، نه برای اصولگرایان و من نمی دانم این اوضاع مطلوب چه کسی و چه گروهی است. اگر اصلاح طلبان را در نظر بگیریم، اصلاح طلبانی که درون حاکمیت بودند چه آقای خاتمی، چه آقای کروبی، چه جبهه مشارکت چه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و چه نمایندگان مجلس ششم باشند یا هر گروه، به کلی ناراحت هستند. اقتصاددانان از طیف گسترده یی منتقد هستند. برجستگانی که صاحب نظر مسائل بین المللی هستند حتی آنهایی که وابسته به جریان راست هستند همه منتقد جدی هستند، همکاران خود دولت هم از این سیاست ها ناراضی هستند. پس چه کسی راضی هست؟ من نمی دانم.

اما اینکه به کجا می رویم سوالی است که واقعاً نمی دانم. اما می توانم بگویم پارامترهایی که در یک جامعه وجود دارد، چنانچه این پارامترها را معین کنیم و منحنی تغییرات این پارامترها را در طول بیست سال گذشته روی این منحنی رسم کنیم باید دید آیا این منحنی ها در حال صعود است یا نزول؟ به طور مثال مشکلات اقتصادی ما نظیر بیکاری. اگر درصد بیکاری را در نظر بگیریم باید دید کجا بودیم و حالا کجا هستیم. ● شما بیایید آمار طلاق و ازدواج را در نظر بگیرید و منحنی آن را رسم کنید. از طرفی آیا تورم در ایران در حالی که در نوسان است اما اگر بخواهیم آن را خطی کنیم در حال نزول است یا صعود؟

منحنی اینها را با توجه به اینکه آمار اطلاعاتی آن موجود است می توان رسم کرد. مساله بعد اینکه کشور ما نسبت به کشورهای مشابه در چه وضعیتی است.

● یکی از مباحث قابل توجه ماه های اخیر وضعیت دانشگاه های کشور است، نظر شما درباره فضای دانشگاه ها چیست؟

دانشگاه های ما و جنبش دانشجویی یک وضعیت خاص تاریخی را دارد تجربه می کند. به این معنا که جنبش دانشجویی ما و دانشگاه های ما تا قبل از انقلاب با جنبش ضداستبدادی ایران هماهنگ بود و بعضاً در نوک پیکان مبارزه علیه استبداد سلطنتی قرار داشت. بعد از پیروزی انقلاب و به خصوص بعد از سال ۹۰ آرام آرام یک تغییری در آرایش نیروهای سیاسی ایران به وجود آمد و گروه های افراطی که مخالف جمهوری اسلامی ایران بودند در برابر اکثریت دانشجویان که هوادار جمهوری اسلامی ایران بودند شکست خوردند، اما سازمان های دانشجویی به خصوص انجمن های اسلامی دانشجویان کم کم به ارکان رسمی تبدیل شدند، یعنی از سال ۹۰ به بعد سازمان های دانشجویی و انجمن های اسلامی دانشجویان، تحکیم وحدت و غیره از حالت اولیه خود خارج شدند.

این تشکل ها از امکانات زیادی بهره مند شدند. دفتر و سالن و نشریات داشتند و بودجه یی به آنها تخصیص داده شد و مورد حمایت شان بود یعنی همه جور امکانات داشتند. از خرداد سال ۷۶ به تدریج آن چیزی که در عمق جامعه رخ داده بود یعنی دانشجویان ما نسل تازه یی بودند که وارد دانشگاه شدند.

در سال ۷۶ آرام آرام جنبش دانشجویی شکل تازه یی به خود گرفت. حتی حضورش در انتخابات سال ۷۶ و حمایت از خاتمی به دلیل معارضه با رقیبش بود، نه صرفاً برای خاتمی. البته شخصیت خود آقای خاتمی در آن مرحله تاریخی این جاذبه را داشت ولی جنبش دانشجویی پیش از هر چیز چون می خواست به صورت جدیدی وارد فعالیت شود، لذا ترجیح داد از خاتمی حمایت کند.در دوران ۸ ساله آقای خاتمی هم این مناسبات کم کم و تدریجاً به جدایی از آقای خاتمی هم کشید و البته در حال حاضر هم چون جنبش دانشجویی درخواست اصلاحاتی بیشتر از گذشته را مطرح کرده است لذا شاهدیم که طی دو سال گذشته برخوردها با دانشگاهیان سخت تر شده است. در حالی که دانشگاه های ما یک ویژگی دارند و آن این است که اولاً گروه های سنی معینی هستند با محبت، احساس، عاطفه، آرمان ها و اندیشه ها. یک ویژگی های مشترکی بین دانشجویان وجود دارد که به دلیل شغلی که دارند یعنی دانشجو هستند پس ویژگی های مشترکی دارند و اولین چیزی که به دانشجو تدریس می شود این است که سوال کند. دانشجو اما نه دانش آموز در دانشگاه و برای کسی که بخواهد جوینده دانش باشد گام اول سوال کردن است. در هر رشته یی که باشد؛ پزشکی، مهندسی و... سوالات کلیدی مطرح می شود بعد پاسخ های آن پیدا می شود و شما متخصص می شوید که این سوالات را جواب دهید. هنگامی که دانشجو یاد می گیرد آموزش و تعلیماتش این است که سوال کند این را تعمیم می دهد بنابراین در مورد جامعه و نخست وزیر و وزیر امور خارجه و رئیس جمهور جامعه اش سوال می کند و پاسخ می طلبد اما در زمانی که یک دولت نخواهد یا نتواند به این سوالات جواب دهد آن زمان برخورد می کند. بنابراین جنبش دانشجویی ما در یک دوره خاص تاریخی است.

دیگر اینکه دانشجویان ما برای یک دوره معینی دانشجو هستند. دانشگاه مثل یک مکانی است که افراد می آیند و بعد از چند سال می روند. اینها قبل از ورود به دانشگاه تجربه سیاسی ندارند، در دوره دانشجویی هم حزبی نیست که بتواند این تجارب را به آنها منتقل کند. دانشجویان ما در تعیین تدوین استراتژی و برنامه هایشان برای فعالیت سیاسی به خاطر یک نوع بی تجربگی خاص و کم تجربگی مرتکب کارهای افراطی و تفریطی می شوند به عنوان مثال در حالی که دانشجویان ما در بسیاری از دانشگاه ها با مسائل صنفی روبه رو هستند و اولین وظیفه جنبش دانشجویی این است که به تمام دانشجویان این خدمات صنفی را بپردازد اعم از سیاسی یا غیر سیاسی، دانشجویان وارد فاز امضا کردن بیانیه در خصوص رفراندوم می شوند. این نشان دهنده این است که دانشجویان فعال ما نتوانستند به جایگاه تاریخی خود توجه کنند و به آن بپردازند، در نتیجه دچار یک سلسله رفتارهای نامتعادل می شوند. طی سال های اخیر (۶-۵ سال گذشته) ما یک نوع بلوغ و پختگی سیاسی در میان دانشجویان مان می بینیم اما به نظر من به همان اندازه که از خودشان پختگی نشان می دهند به همان اندازه مورد فشار قرار می گیرند و با آنها برخورد می شود.

و آخرین سوال من از شما به یک موضوع تاریخی بازمی گردد، چندی پیش نامه منتشر نشده یی از آقای بازرگان منعکس کردید که بسیار حائز اهمیت بود. از آن جهت که این نامه بعد از ۵۰ سال هنوز در ایران و ایرانیان مصداق عمومی دارد لطفاً راجع به این سند تاریخی و مفاد آن توضیح دهید.

جامعه ایران یک جامعه انتقالی است. از بدو انقلاب مشروطه تا به حال جامعه ما وارد یک دوران تازه شده است. از یک خواب چندین قرنه برخاسته. شاهد نهضت تنباکو بود و بعد انقلاب مشروطه، همانطور ادامه داشت تا جنبش ملی شدن نفت و بعد انقلاب سال ۵۷، یک جامعه پرالتهاب در حال دگرگونی و دگردیسی است. متفکرین جامعه ما پیرامون مشکلات اساسی جامعه و راه حل های برون رفت از این مشکلات حرف هایی را زده اند. به طور مثال جریان های چپ گفتند مشکل ایران استثمار است. جریاناتی مبارز هم بودند که گفتند مشکل ما امپریالیسم و استعمار است. مرحوم مهندس مهدی بازرگان به عنوان پایه گذار و موسس نهضت آزادی، پدر روشنفکران دینی ایران، کسی که عمیقاً به جامعه خودش توجه داشته گفت مشکل ایران استبداد است. گفت ما ۲۵۰۰ سال گرفتار استبداد هستیم. استعمار یک پدیده ۲۰۰ ساله است. اما استبداد یک پدیده ۲۵۰۰ ساله است. بازرگان به تناسب این نگاه جامعه شناختی که به ایران داشت در تمام آثارش، مبارزه با استبداد بخشی از تفکر و اندیشه کلیدی او را تشکیل می داد. تمام مسائل دیگری را که مطرح می کرد برای رفع استبداد بود. بازرگان در کتاب «بی نهایت کوچک ها» می گوید ما ایرانی ها به دلیل استبداد منتظریم یک آدم بزرگ بیاید و یک اتفاق بزرگ رخ دهد، اما این نخواهد شد و مدار جهان به دست بی نهایت کوچک ها است. این بی نهایت کوچک ها در تغییرات و تحولات اجتماعی بسیار موثر هستند. یا کتاب «احتیاج روز» را می نویسد و در آن رفتار ما را نقد می کند بنابراین آنچه شما در آن مقاله می بینید در واقع انعکاس دکترین سیاسی مهندس بازرگان است.

زهره آقایانی



همچنین مشاهده کنید