سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

بردگان اسیر شده در زنجیر ثروت


بردگان اسیر شده در زنجیر ثروت

مردم بردگان اسیر شده در زنجیر ثروت و مال اند دین سخنی است بر سر زبان آن ها لقلقه زبان آن هاست دور و بر دین جمع هستند و دین دارند, اما تا وقتی که دین برای آن ها زندگی فراهم می کند

مردم بردگان اسیر شده در زنجیر ثروت و مال اند. دین سخنی است بر سر زبان آن ها؛ لقلقه زبان آن هاست. دور و بر دین جمع هستند و دین دارند، اما تا وقتی که دین برای آن ها زندگی فراهم می کند. آن وقت که در معرض آزمایش سخت درمی آیند، می بینید عده دیندارها خیلی کم است. انسان های متعهد مسلکی خیلی کمند.

اگر می بینید ما در دینداریمان با مشکلات گوناگونی روبه رو هستیم، اگر می بینید در تکاپوهای دینی و اجتماعی مان هر روز به دست یک کسی کلاه سرمان می رود، باید علاج آن را در افزایش آگاهی عمومی و تلاش در به هم پیوستگی آگاهان بر محور یک رهبری آگاه درست قابل اعتماد جست وجو کرد. اگر می بینید این سوز و گداز عاشورا و ایام شهادت امامان دیگر، سلام الله علیهم اجمعین، سوز و گدازی است که همواره تر و تازه در ما مانده، برای این است که ما می توانیم محرومیت های ناشی از نداشتن یا نشناختن رهبری صحیح را در زندگیمان لمس کنیم. دریغا! دریغا که وقتی حسین علیه السلام به پا می خیزد تا رهبری شایسته و باایمان و آگاه و باصفا و باوفا برای تلاشگران زمان خودش باشد، قبل از اینکه تلاشگران آزاده زمان بتوانند به او بپیوندند و نیرویی شکست ناپذیر به وجود بیاورند، در تیررس دشمنان قرار می گیرد و زندگی را در همان گام های نخستین این قیام از دست می دهد. شنیده اید که امام، علیه السلام، نه فقط با کوفه در تماس بود، بلکه با بصره و خیلی جاهای دیگر هم در تماس بود. حتی امام در مسیر راه آن موقع که مسافران زیادی نداشت، به هر عنصری برخورد می کرد که امید داشت در دل و روح او آمادگی برای پیوستن به این قیام باشد، با او تماس می گرفت و او را دعوت می کرد. دعوت کنندگان اصلی اما متأسفانه یکدست نبودند و در میان آن ها عناصر خالص و ناخالص به هم آمیخته بود؛ همچنان که همراهان امام هم یکدست نبودند و عده ای به امیدهای دیگر به امام پیوسته بودند.

مورخان می نویسند در یکی از منازل بین راه فرزدق از سمت کوفه می آمد و به سوی حجاز می رفت. امام بر طبق وظیفه رهبری اش از هرکسی که از راه می رسید کسب خبر می کرد تا بداند در کوفه چه می گذرد. در کشف الغمه نقل می کند که فرزدق می گوید: حسین، علیه السلام، در بازگشتم از کوفه به من برخورد و از من پرسید: «ما وراءک یا ابافراس؟» ابوفراس، پشت سرت چه خبر بود وقتی آمدی؟ «قلت: اصدقک؟ قال: الصدق ارید» گفتم راست به شما گزارش بدهم؟ امام فرمود بله، من می خواهم راست بگویی. گفتم: «اما القلوب فمعک، و اما السیوف فمع بنی امیه و النصر من عندالله». دل های مردم کوفه با توست امام شمشیرشان در خدمت بنی امیه است؛ مگر اینکه خدا یاری کند. امام فرمود: «ما اراک الا صدقت.» احساس می کنم که راست می گویی. بله، الناس عبیدالمال و الدین لعق علی السنتهم، یحوطونه ما درت به معایشهم و فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون. مردم بردگان اسیر شده در زنجیر ثروت و مال اند. دین سخنی است بر سر زبان آن ها؛ لقلقه زبان آن هاست. دور و بر دین جمع هستند و دین دارند، اما تا وقتی که دین برای آن ها زندگی فراهم می کند. آن وقت که در معرض آزمایش سخت درمی آیند، می بینید عده دیندارها خیلی کم است. انسان های متعهد مسلکی خیلی کم اند. بله، شاید مقارن همین برخورد فرزدق بود که عبیدالله بن زیاد درکوفه مردم را درمسجد (همان جا که پایگاه دیروز اجتماع پرشور مردم دور مسلم ابن عقیل، فرستاده و نماینده امام بود) جمع می کند؛ و بر منبر می رود و این خطابه را می خواند:

«آی مردم، شما خاندان ابوسفیان را آزموده اید. دیده اید که آن ها همان طور هستند که شما دوست دارید. زمامدار مؤمنان، فرمانده مؤمنان، یزید، را می شناسید: آدمی است نیکو سیرت، آدمی است دارای روش پسندیده، به رعیت نیکی می کند، با مردم و ملت به خوبی رفتار می کند؛ اگر عطا و بخششی دارد بجاست؛ بجا می بخشد. همه راه ها در زمان او امن شده، امنیت فراهم شده، پدرش معاویه هم در زمان خودش همین طور بود. این هم یزید بعد از او.

با مردم به خوبی رفتار می کند. احترام همه را دارد. امکانات مالی و اموال دراختیار آن ها می گذارد. مقامشان را بالا می برد. حالا هم آمده است صد در صد برارزاق شما و بر سهمی که از بیت المال می گیرید اضافه کرده و به من دستور داده که این اضافه ها را تمام و کمال به شما بپردازم، اما به دنبال این رعیت نوازی ها شما را برای جنگ با دشمنش حسین بسیج کند. پاسخ این مردم به این خطابه چیست؟ هلهله ها، کف زدن ها، هورا کشیدن ها، استقبال ها!

شاید این صحنه در کوفه و جامع کوفه از نظر تاریخی تقریباً مقارن است با همان موقعی که فرزدق به امام گزارش می دهد. می گوید دل های این ها با شماست اما شمشیرهایشان در خدمت بنی امیه است. امام می فرماید بله، درست می گویی. «الناس عبیدالمال و الدین لعق علی السنتهم.»

این انسان های ساخته نشده بی تعهد براساس مسلک شکل نگرفته، هنوز مسلکی واقعی و دیندار واقعی نیستند؛ این ها بردگان مال و امکانات مالی و پول و ثروت اند. می شود رأیشان را، گرایششان را، همکاریشان را با پول خرید. اما دین و تعهد دینی، نه! ما در این سخن ها با این ها کاری نداریم؛ روی سخن ما بیشتر با زنان و مردان با ایمان متعهد است. ما بیشتر می خواهیم با آن ها سخن بگوییم؛ به آن ها هوشیار باش بگوییم؛ تا آن ها بیدار شوند و بدانند اگر می خواهند شرایط زندگی بهتر اسلامی درپرتو آیین مقدس اسلام، در پرتو راه سعادت بخش اسلام و صراط مستقیم خدا به وجود بیاورند، باید به چه مسائلی بیش تر توجه کنند؟ معروف، منکر، شناخت صحیح آن دو، توجه به اینکه مراحلی از این شناخت صرفا پس از شناخت رهبری و رهبران صحیح میسر خواهد بود و بس. (۱)

۱- بایدها و نبایدها؛ امر به معروف و نهی از منکر در قرآن، صصص ۱۳۳ تا .۱۳۶

آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی