یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
تثبیت اقتصاد چین کافی است

رشد اقتصاد جهان قابلیت شتاب گرفتن را دارد،حتی اگر صرفا اقتصاد چین تثبیت شود؛ در حالی که اقتصادهای پیشرفته همچنان از داشتن بدهی رنج میبرند. بدهیای که در واقع نصیب و قسمت امسال آمریکا و چند کشور کوچکتر مانند کانادا، استرالیا و سوئد و به احتمال خیلی زیاد ژاپن نخواهد بود.
اجازه دهید به خاطر آقای محمد العریان دیدگاههای بدبینانه درباره کندی رشد طولانی مدت در اقتصادهای پیشرو- نه تنها در آمریکا و اروپا بلکه در چین و سایر ملل در حال توسعه- را به دلیل مسائل ساختاری بپذیریم.گویا چشماندازهای اقتصادی هر منطقهای در نتیجه بحران سال ۲۰۰۸ به طور معنادار و دائم بدتر شدهاند. موضوعی که به باور من غیرمحتمل است.
اقتصاد جهان به عنوان یک کل هنوز هم میتواند در سال ۲۰۱۳ به قدرت سالهای پیش از بحران رشد کند و در واقع سریعتر از رشد ۲۰۱۲ نیز باشد.
این موضوع توسط آخرین پیش بینی صندوق بینالمللی پول بیان شده است که حاکی از رشد بسیار کندتر آمریکا، اروپا و چین در قیاس با سالهای پیش از بحران است. هنوز نرخ رشد ۶/۳ درصدی اقتصاد جهانی دقیقا با میانگین رشد در دهه قبل از وقوع بحران برابر است.
چطور ممکن است که جهان به عنوان یک کل با قوت و قدرت پیش از بحران بتواند رشد کند؟ آن هم در حالی که بیشتر بخشهای جهان از کُندی رشد رنج میبرد. پاسخ به این مساله، انجام یک محاسبه ساده است.وقتی دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ فروپاشید، کشورهای سرمایهداری پیشرو حدود ۷۰ درصد اقتصاد جهان را نمایندگی میکردند. این درحالی بود که کشورهای در حال توسعه و کمونیست چیزی حدود یک پنجم و یک سوم تولید جهانی را در اختیار داشتند.
● اما تا سال ۲۰۱۱ «کشورهای پیشرفته»
آن گونه که صندوق بینالمللی پول تعریف کرده است، تنها ۵۱ درصد تولید جهانی را نمایندگی میکردند. کشورهای در حال توسعه با توجه به ماهیتشان، بسیار سریعتر از اقتصادهای پیشرفته رشد کردند.
برای بررسی اینکه این محاسبه چگونه کار میکند، این رقم را کمی ساده کرده و فرض کنید که ۱۵ سال پیش اقتصاد جهان در میان کشورهای پیشرفته و در حال توسعه به صورت ۷۰ به ۳۰ تقسیم شده بود، اما این تقسیمبندی در ۱۰ سال آینده به ۴۰ به ۶۰ خواهد رسید.
همچنین فرض کنید که رشد اقتصادی پیش از بحران در اقتصادهای پیشرفته ۳ درصد و در کشورهای در حال توسعه ۷ درصد بود، اما در ۱۰ سال آینده نرخهای رشد درهر دو گروه به ترتیب به ۵/۱ و ۶ درصد کاهش خواهد یافت.با یک محاسبه ساده میتوان مشاهده کرد که اقتصاد جهان در دوره پیش از بحران تا ۱/۲ درصد به علاوه ۱/۲ درصد برابر با ۲/۴ درصد رشد کرد. در دهه پس از بحران میزان رشد ۶/۰ درصد به علاوه ۶/۳ درصد برابر با ۲/۴ درصد دقیقا همسان با میزان رشد پیش از بحران- خواهد بود.
همه این محاسبات شاید کاملا نظری به نظر برسد؛ اما حالا به جلوه کاربردی این پدیده که اثر بزرگی بر اقتصاد جهان و به ویژه روی تقاضا برای انرژی و مواد اولیه دارد، توجه کنید.۱۰ سال پیش، تولید ناخالص داخلی چین تقریبا ۵/۲ تریلیون دلار به قیمت دلار امروز بود و میانگین رشدش بیش از ۱۰ درصد بود.
از این رو، چین هر سال تقریبا ۲۵۰ میلیارد دلار از تولید جدید را به اقتصاد جهان اعانه داد و به همیناندازه، برای بازارهای مواد اولیه جهانی ایجاد تقاضا کرد.امروزه تولید ناخالص داخلی چین بیش از ۷ تریلیون دلار است.
از این رو،حتی اگر تولید ناخالص داخلی در ۲۰۱۳ به کوچکی ۷ درصد رشد کند، چین بیش از ۴۹۰ میلیارد دلار به تولید جهانی اضافه خواهد کرد که نشان میدهد این کشورهم به عنوان تولید کننده و هم به عنوان مصرف کننده، اثر پیش از بحران خود را روی بازارهای جهان دوبرابر خواهد کرد.
پشت چنین تمرینهای محاسباتی ساده، یک واقعیت اقتصادی عمیق وجود دارد. دیگر آن گونه که سابق بر این بود، سرنوشت اقتصاد جهان به داراییهای آمریکا و اروپا وابسته نیست. چین و سایر کشورهای در حال توسعه به زودی به اقتصادهای بانفوذ در اقتصاد جهانی تبدیل خواهند شد.
البته این به آن معنی نیست که عملکرد آمریکا و اروپا بی اهمیت است.یک بحران جدی در سایر اقتصادهای پیشرفته بزرگ میتواند موجب بروز شوکهایی همانند آنچه در سال ۲۰۰۸ دیدیم، بشود. بحرانی که احتمالا ملتهای نوظهور در مقابله با آن ناتوان خواهند بود.
آقای العریان در اظهارات اولیه خود واقعا نشانههای بهبود دورهای اقتصاد آمریکا به ویژه در بازار مسکن و بخشهای مالی را رد نکرد. او استدلال میکند که بهبودهای دورهای در زیر سیل نقصهای ساختاری مانند بدهی، اعتباردهی و جمعیت غرق خواهد شد.
مسالهای که ما درباره آن بحث میکنیم این نیست که آیا اقتصاد جهان به اندازهای که باید خوب هست، بلکه این است که در حاشیه، شرایط در حال پیشرفت است یا بدتر شدن؟
برای ارائه پاسخ دقیق به این سوال، نباید فقط روی تغییرات ساختاری در محدوده هر منطقه از جهان که از بحران سال ۲۰۰۸ متاثر شده، تمرکز کرد. حتی در نظر گرفتن دگردیسیهای ساختاری در اقتصاد جهانی به عنوان یک کل مهمتر است.
این دگردیسیها که در اظهارات اولیه خودم به آنها پرداختم، ۲۰ سال پیش از این بحران آغاز شدند و طی دهههای آینده هم ادامه خواهند یافت. آنها دلایل بنیادین برای خوشبینی اقتصادی نه تنها در سال ۲۰۱۳ که برای سالهای پس از آن به شمار میروند.
آناتول کالتسکی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست