سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
مجله ویستا

بازگشت سهیلی به اوج


بازگشت سهیلی به اوج

«گشت ارشاد» یک اکشن اجتماعی با زیرلایه های سیاسی ـ انتقادی است

بالاخره سعید سهیلی پس از ۲ کمدی نه‌چندان موفق، فیلمی ساخت که توانست هم خودش را راضی کند و هم دل تماشاگران سینما را به دست آورد. گرچه سهیلی با «گشت ارشاد»، بازگشت دوباره‌ای به روزهای اوج خود و ژانر اکشن و اجتماعی داشت و خاطره فیلم‌هایی نظیر «چهارانگشتی» و «سنگ، کاغذ، قیچی» را زنده کرد اما این‌بار گویا در روایت و حتی ساختار و کارگردانی به پختگی و کمال رسیده و توانسته فیلمی آبرومند و خوش‌آب و رنگ تولید و عرضه کند.

البته این به معنای تایید مطلق فیلم جدید او نیست. «گشت ارشاد» هم ضعف‌های خودش را دارد و انتقادهایی به آن وارد است. اما در مقایسه این فیلم با دیگر آثار سهیلی، می‌توان اذعان کرد «گشت ارشاد» یک سر و گردن بالاتر است.

این فیلم نیز مانند بقیه فیلم‌های جشنواره امسال که تاکنون دیده‌ایم، داستانی نخ‌نماشده و تکراری دارد. انگار کیسه موضوع و سوژه‌های سینماگران ما تَه کشیده که در این دوره همه سراغ داستان‌های قدیمی رفته‌اند. «گشت ارشاد» همان ماجرای همیشگی سوءاستفاده از اعتماد مردم و موقعیت اجتماعی به نفع خود است. با این تفاوت که سهیلی شخصیت‌های جذاب، گره‌های داستانی درگیرکننده و تعلیق و دیالوگ‌های درخاطرماندنی و بجایی در فیلم خود نشانده که مخاطب را دست‌کم تا پایان نخستِ فیلم با خود همراه می‌کند. این‌که می‌گویم پایان نخست، از آن روست که سهیلی با تمام هنرنمایی‌اش در قصه‌گویی و تصویرسازی موقعیت‌های انفجاریِ کمیک و اکشن، ترجیح داده به جای یک پایان‌بندی تلخ و گزنده و رئالیستی، فیلم خود را با یک فرجام خوش، رؤیایی و سوررئال ببندد. حال آن‌که گویی آن کشت و کشتار خونین در نمایشگاه اتومبیل بیشتر به مذاق تماشاگر خوش می‌آمد تا آن شادمانی و رقص و هیاهوی دور از ذهن در سکانس انتهایی. واقعاً کدامین دلیل موجه، سهیلی را واداشته تا داستان را باز هم کش دهد و با روایتی کمیک، تماشاگرش را چنان‌که عباس(حمید فرخ‌نژاد) می‌گوید، شیرفهم کند که آخر و عاقبت کار خلاف و گوسفندبودن این است که بر سر ما آمد؟!

با این همه، اگر فیلم گاهی بدجوری به خاطر چاله چوله‌های داستانی به اصطلاح توی ذوق می‌زند، در عوض چند بازی خوب و شیرین دارد که فیلم را دوست‌داشتنی می‌کند. فرخ‌نژاد مثل همیشه عالی و ستودنی بازی می‌کند. همین‌طور بازی پولاد کیمیایی در نقش عطا که آن شمایل تکراری قهرمان را در فیلم‌های مسعود کیمیایی می‌شکند و تصویر مدرن و تازه‌ای از جوان عاشق‌پیشه و مقید به هنجارها ارائه می‌کند. پولاد کیمیایی یک بار هم در فیلم «صحنه جرم، ورود ممنوع» (ابراهیم شیبانی) با رفتن به جلد یک افسر جوان و دستیار کارآگاه، از قالب همیشگی‌اش در فیلم‌های پدر، آشنازدایی کرده بود.

سایر بازیگران از جمله جمشید هاشم‌پور و نیوشا ضیغمی نیز به مدد موقعیت‌های دراماتیک فیلمنامه و کارگردانی اصول‌مند سهیلی در نقش خود، خوب و به نسبت شایسته ظاهر شده‌اند. اگر کارگردان «گشت ارشاد» اندکی از صحنه‌های مربوط به آن سه مامور قلابی را می‌کاست و بر داستان فرعی فیلم یعنی مشکلات شخصیتی که ضیغمی ایفا می‌کند، می‌افزود، فیلم قوت بیشتری می‌گرفت و کشش بیشتری برای جذب مخاطب داشت. از این منظر، فیلم سهیلی به دومین ساخته بلند محمدرضا عرب، «ندارها» شباهت دارد که آنجا نیز در یک سیر داستانی سرراست و بی‌حاشیه و با تمرکز روی یک موضوع، مساله خفت‌گیری ندارها از داراها روایت می‌شد. بماند که کارگردان «گشت ارشاد»، با افزودن چاشنی طنز و نوشتن دیالوگ‌های خنده‌دار و کنایه‌آمیز، نظری هم به فروش فیلم و تلطیف داستان و گرفتن زهر سیاسی آن داشته است که البته به نظر می‌آید این تمهید، نتیجه عکس داشته و با وجود این شیوه دیالوگ‌نویسی، اتفاقاً تماشاگر بیشتر توجه‌ خود را روی دیالوگ‌ها و این تکه‌پرانی‌ها زوم می‌کند!

با این همه، نمی‌توان کتمان کرد که «گشت ارشاد» یک اکشن اجتماعی با زیرلایه‌های سیاسی ـ انتقادی است که متاسفانه منسجم‌نبودن فیلمنامه و چند ضعف کوچک در فرم اجرایی و محتوا، آن را از هدف و جایگاه اصلی و شایسته‌اش دور کرده است؛ گرچه فیلم سهیلی با سر و شکل فعلی هم می‌تواند شامل ارفاق شود و در مقایسه با سایر فیلم‌های جشنواره که تا امروز به نمایش درآمده‌اند، نمره قبولی بگیرد.

احمدرضا حجارزاده