پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

بهشت زمینی از رویا تا واقعیت


بهشت زمینی از رویا تا واقعیت

اوتوپیای افلاطونی, غایت حاکمیت انسان ـ به تعبیر غربی آن ـ بر کره زمین است, حال آنکه حکومت جهانی عدل برای مسلمانان, آرمانی است که در حاکمیت احکام خدا بر اجتماع بشر معنا پیدا می کند

اوتوپیای افلاطونی، غایت حاکمیت انسان ـ به تعبیر غربی آن ـ بر کره زمین است، حال آنکه حکومت جهانی عدل برای مسلمانان، آرمانی است که در حاکمیت احکام خدا بر اجتماع بشر معنا پیدا می کند. همین دو آرمان یا ایده آل تاریخی است که یکی به تمدن غرب و سیطره ی شیطانی آن در جهت تمتع هر چه بیشتر از نعمات و لذایذ دنیایی می انجامد و دیگری به انقلاب اسلامی ایران و برپایی حکومت جهانی اسلام.

همان گونه که فرد بشر، بدون اسوه و امام و هدف و آرمان دچار گمگشتگی و سرگردانی می شود، جامعه و تاریخ نیز بدون آرمان غایی و مدینه ی فاضله نمی تواند حیات خویش را استمرار بخشد. لاجرم، همان گونه که اسوه و امام میزان قضاوت و داوری افراد انسانی قرار می گیرد، جامعه و تاریخ نیز میزان خویش را از مدینه ی آرمانی خود کسب می کنند.

از زمان تألیف مدینه ی فاضله ی افلاطون قرن ها می گذرد و در طول این قرن ها، و مخصوصاً در قرون اخیر، اوتوپیاهای دیگری نیز توسط نویسندگان و فلاسفه ی غربی تصویر شده، اما همه ی آنها مبتنی بر مدینه ی آرمانی افلاطون است. همه ی این اوتوپیاها بلا استثنا در جست و جوی لامکان و لازمانی هستند که در آنجا خدا وجود ندارد، مرگی اتفاق نمی افتد، و انسان می تواند جاودانه بدون اینکه از مرگ و معاد و آخرت ترس داشته باشد، به کامجویی و تمتع بپردازد. این آرمان واحد در قرن های مختلف صورت های مختلفی یافته و ایده آل توسعه یافتگی آخرین صورتی است که به خود گرفته است.

خوب! حالا هنگام تکفیر این حقیر فرا رسیده است. به پرسش صدر بحث بازگردیم: چرا در زبان رایج سیاست، جهان را به ملل توسعه یافته و توسعه نیافته تقسیم می کنند؟ مگر توسعه یافتگی با مشخصاتی که عرض خواهد شد می تواند میزان و معیاری باشد که جوامع بشری را نسبت بدان معنا کنیم؟ جامعه توسعه یافته ـ به معنای غربی آن ـ چطور جامعه ای است؟

اجمالاً می توان گفت جامعه ی توسعه یافته جامعه ای است که در آن همه چیز حول محور مادی و تمتع هر چه بیشتر از لذایذی که در کره زمین موجود است معنا شده و البته برای اینکه در این چمنزار بزرگ همه بتوانند به راحتی بچرند یک قانون عمومی و دموکراتیک لازم است تا انسان ها را در عین برخورداری از حداکثر آزادی(ولنگاری) از تجاوز به حقوق یکدیگر باز دارد. این توسعه که نتیجه ی حاکمیت سرمایه یا سرمایه داری و اصالت بخشیدن به اقتصاد نسبت به سایر وجوه حیات بشری است محصول مادی گرایی و تبیین مادی جهان و طبیعت است.

آیا هیچ یک از این آقایانی که منادی توسعه ی اقتصادی در جهان امروز هستند حتی برای یک بار از خود پرسیده اند:

ـ برای اینکه جامعه ای در کمال سلامت روحی و آسایش معنوی به سر برد آیا باید قاعده و ضابطه ی مشخصی را در مصرف و تمتع از لذایذ در پیش بگیرد یا نه؟

ـ آیا انسان باید الگوی مصرف خویش را با توجه به نیازهای حقیقی خویش انتخاب کند؟ یا خیر، باید به حرص و آز و ولع خود برای تمتع هر چه بیشتر میدان رشد بدهد؟

ـ آیا روح دارای اصالت است یا جسم؟

ـ آیا توسعه باید به نیازهای روحی انسان پاسخ بدهد؟ یا نه، فقط باید احتیاجات جسمی او را ـ آن هم بر اساس نیازهای کاذب ـ برآورده سازد؟

ـ آیا هدف توسعه این است که جامعه ی انسانی را به تعادل همزمان روحی و سلامت جسمی برساند؟ یا نه، فقط باید زمینه ی رشد مادی را برای او فراهم کند؟

توسعه ی اقتصادی آرمان پر جاذبه ی عصری است که بشر خدا را فراموش کرده و از جاودانگی روح خویش غفلت کرده است. در تقسیم بندی ملل جهان به توسعه یافته و توسعه نیافته معیار و میزان چیست؟ توسعه اقتصادی. به اعتقاد حقیر آن بینش خاصی که جهان را با ماده معنا می کند می تواند بعد اقتصادی حیات بشر را مبنای شناخت و تعریف او قرار دهد. در نظام اعتقادی ما آن توسعه ای معتبر است که بر تعالی روحی بشر تکیه دارد و تعالی روحی بشر نیز به پرهیز از فزون طلبی و تکاثر، و منع اسراف و تبذیر و پیروی از یک الگوی متعادل مصرف منتهی می شود، نه به رشد اقتصادی محض. بنابراین، ما ابتدائاً جهان را به توسعه یافته و توسعه نیافته تقسیم نمی کنیم و این مبنا را هم برای تقسیم بندی قبول نداریم. اما اگر سؤال را بدین ترتیب طرح کنیم که «آیا نمی توان راهی برای توسعه ی اقتصادی پیدا کرد که مخالفتی با اسلام نداشته باشد؟» جواب این است که چرا، می توان. اما آیا طرح این سؤال موکول بدان نیست که ما نخست ضرورت توسعه ی اقتصادی را اثبات کرده باشیم؟

هنوز تا رسیدن به این سؤال مباحث و منازل مقدماتی بسیاری لازم است که رفته رفته ـ به امید خدا ـ طرح خواهد شد.

● بهشت زمینی

چرا توسعه یافتگی اوتوپیای انسان امروز قرار گرفته است؟ البته بهتر بود که می گفتیم توسعه یافتگی یکی از وجوه اوتوپیای آرمانی بشر غربی است، چرا که این آرمان در وجوه دیگری نیز تجلی دارد؛ فی المثل تمایل عمومی بشر امروز به جانب دموکراسی نیز از همین آرمان اوتوپیایی واحد بر می آید، با این تفاوت که دموکراسی بیان کننده ی صورت سیاسی آن است. توسعه یافتگی و دموکراسی دو وجه از یک ایده آل واحد است، و اما اینکه چرا بشر علت غایی حرکت خویش را در این صورت ایده آل می بیند سؤالی است که قرآن مجید و روایات ما به روشنی به آن پاسخ گفته اند؛ ولی پیش از تحقیق در این پاسخ، لازم است که یک بار دیگر ضرورت آن مورد تأکید قرار گیرد.

اگر نبود که انسان میزان و معیار خویش را از آرمان و علت غایی حرکت خویش اخذ می کند، پرداختن به این مباحث هیچ ضرورت نداشت. در فطرت عالم این اصل نهفته است که وقتی انسان هدفی را برمی گزیند، از آن پس رد یا قبول هر چه به او ارائه می شود به مطابقت یا عدم تطابق با آن صورت ذهنی که از هدفش در درون خویش ساخته است بازگشت دارد؛ اگر مطابق بود می پذیرد وگرنه رد می کند.

ارمغانی که انسان از بهشت با خود به عالم دنیا آورده است جاذبه ای فطری است که او را از درون به سوی بهشت و آنچه بهشتی است می کشاند. اما مع الاسف انسان دچار نسیان است و مادام که ایمان نیاورده و استمرار در عمل صالح نداشته باشد، بهشت واقعی را تشخیص نمی دهد. انسان فطرتاً در جست و جوی بهشت است؛ همان بهشتی که از آنجا هبوط کرده است، و جاذبه های درونی او به سوی عالمی متعادل، زیبا، و جاودانه از همین جا ناشی می شود. علامه طباطبایی(ره) در تفسیر آیات مربوط به آفرینش انسان و هبوط او، در سوره ی «طه» آن بهشت را بهشت اعتدال می خوانند و می فرمایند: ...این داستان... حال بنی نوع آدم را بر حسب طبع زمینی و زندگی مادیش تمثیل می کند و مجسم می سازد، زیرا خدا او را در بهترین قوام خلق کرده، و در نعمتهایی بی شمار غرق ساخته، و در بهشت اعتدالش منزل داده، و از تعدی و خروج به یک سوی افراط و تفریط که ناشی از پیروی هوای نفس و تعلق به سراب دنیا، و در نتیجه فراموشی جانب رب العزه (۱) است تهدید فرمود...(۲)

و با این معنا، زندگی آدم(ع) در این بهشت برزخی، تمثیل وضعیت تعادل انسان است که می توان مشخصات آن را از همین سوره ی مبارکه ی «طه» استخراج کرد: آن گاه گفتیم: ای آدم، محققاً این شیطان با تو و جفت تو دشمن است.

مبادا شما را از بهشت بیرون آرد و از آن پس به شقاوت گرفتار شوید. آنجا نه هرگز گرسنه شوی و نه برهنه مانی. و نه هرگز به تشنگی و گرمای آفتاب آزار بینی.(۳)

تفسیر و توجیه گرایش های فطری انسان به جانب زیبایی و جاودانگی، تعادل و حتی رفاه، در همین آیات مبارکه مشهود است و به تعبیر دیگر، فطریات انسان تماما از کشش درونی او برای رسیدن به این وضعیت تعادلی اولیه نتیجه می شود و تکامل انسان نیز معنایی جز این ندارد.

اما از جانب دیگر، همین فطرت و گرایش های درونی زمینه ی انحراف و هلاکت بنی آدم هستند و از همین آیات مبارکه نیز بر می آید که شیطان انسان را در جهت تمایلات فطری اش فریب می دهد. شیطان با سوءاستفاده از گرایش های ذاتی انسان به جاودانگی و خلود و قدرت و مالکیت لایزال او را اغوا می کند و می گوید: ...ای آدم، آیا تو را به درخت خلود و جاودانگی و سلطنتی که کهنه نمی شود راهنمایی کنم؟(۴)

و نیز از ادامه ی داستان که فریفته شدن آدم و هبوط اوست بر می آید که این فطریات هر چند روی به جانب حق دارند، اما بسیار محتمل است که دچار اشتباه شوند و غایات خویش را در جای دیگری بجز حق جست و جو کنند. یکی از رایج ترین این اشتباهات آنچنان که از تعبیرات قرآن مجید برمی آید این است که آدمیزاد دچار اخلاد الی الارض(۵) گردد و در همین کره ی خاکی به جست و جوی جاودانگی برآید. در سوره «همزه» آمده است: وای بر هر هرزه گوی بدزبانی که ثروت اندوزی می کند و آن را می شمرد و حساب می کند. می انگارد که مالش او را جاودانگی خواهد بخشید.(۶)

زمینه ی این اشتباه هر چند در فطرت انسان موجود است، اما این خود اوست که با گناهانش چاهی اینچنین بر سر راه خویش حفر می کند.

آیا «اوتوپیا» رؤیای رهایی انسان از تنگنای حیرت و ترس از طریق متوقف ساختن زمان و صیرورت، و زندگی فارغ از هرگونه درد و احساس نیاز و فقر، در زمان حال است؟ آیا رؤیای بهشت از دست رفته و آرزوی رسیدن به الیزه(۷) است که به توصیف هم ر(۸) در آنجا پهلوانان و یلان پس از مرگ در صلح و هماهنگی و آرامش به سر می برند؟(۹)

یکی از حکمای گرانقدر معاصر در بحث از «اوتوپیا» و ریشه های فلسفی آن در وجود انسان، بعد از طرح این سؤال ها بالأخره جواب می دهد: اوتوپیا رؤیای بازیافتن نظام ثابت گذشته و آسایش و آرامش قبل از افتادن در عالم و ولادت است.(۱۰)

یعنی جست و جوی بهشت قبل از هبوط. ایشان می فرماید: غرب در طول تاریخ دوهزار و پانصدساله ی خود، تخفیف همه ی دردها و رخ زردی ها را در رؤیای استقرار ضرورت عقلی و حکومت عقل جست و جو کرده و خواسته است رؤیای بهشت را در زمین، در میان اقیانوس ها و حتی در فضا بر مبنای قانون عقل متحقق سازد.(۱۱)

و البته در اینجا منظور ایشان از عقل همان عقل جزوی است که خود اروپایی ها آن را Reason می گویند، اگر چه تفسیر ما مسلمانان از عقل چیز دیگری است که بعدها ان شاءالله از آن سخن خواهد رفت.

«علم» ـ به معنای امروزی آن وسیله ی مطلق نجات از مرگ و بیماری و ترس است و این توهم در قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم به قدری غلبه داشت که وقتی از یک هنرپیشه ی سی ساله پرسیدند که «پیر می شوی؟»، جواب داد: «هرگز پیر نخواهم شد زیرا علم در آینده ی نزدیک و قبل از آنکه من به پیری برسم مسئله ی پیری را حل خواهد کرد.»

پی نوشت ها:

۱. رب العزه تعبیری است قرآنی که در آیه ی ۱۸۰ سوره ی صافات آمده. : و.

۲. علامه سید محمد حسین طباطبایی (ره)، تفسیر المیزان، ج۲۰، سید محمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی، تهران، ۱۳۷۵، ج ۱۴، ص ۳۰۶.

۳. ترجمه ی آیات ۱۱۹ ـ ۱۱۷، سوره ی طه.

۴. ترجمه ی آیه ی ۱۲۰، سوره ی طه.

۵. اخلاد الی الارض تعبیری است قرآنی که در آیه ی ۱۷۶ سوره ی اعراف آمده است. و.

۶. ترجمه ی آیات ۳ ـ ۱، سوره ی همزه.

Elysium ۷ ، بهشت و عالم علوی در اساطیر یونانی که مکان عیش مدام است. و

Homer ۸، شاعر حماسه سرای یونانی؛ در قرن هشتم یا نهم ق.م. می زیست. : و

۹. دکتر رضا داوری اردکانی، فارابی، مؤسس فلسفه ی اسلامی، مؤسسه ی مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، ۱۳۶۲، ص ۲۶.

۱۰. فارابی، مؤسس فلسفه ی اسلامی، ص ۳۲.

۱۱. فارابی، مؤسس فلسفه ی اسلامی، ص ۳۲.