دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

فرهنگ چیست


فرهنگ چیست

خلقیات اجتماعی, رفتارهای اجتماعی را به وجود می آورند بنابراین, درست است كه مقوله فرهنگ در موارد زیادی شامل رفتارها هم می شود, اما اساس و ریشه فرهنگ, عبارت است از عقیده, برداشت و تلقی هر انسانی از واقعیات و حقایق عالم و نیز خلقیات فردی و خلقیات اجتماعی و ملی

بین علم و تكنولوژی و تبعات آن، با فرهنگ، تفاوت وجود دارد؛ اینها دو مقوله جداگانه‏اند. اگر چه خود علم هم جزو شاخه‏های فرهنگ است، اما فرهنگ به معنای خاص برای یك ملت، عبارت از ذهنیات، اندیشه‏ها، ایمان‏ها، باورها، سنت‏ها، آداب و ذخیره‏های فكری و ذهنی است كه از این جهات، ما نه فقط از دنیای پیشرفته در علم و تكنولوژی، عقب نیستیم، بلكه در بسیاری از جهات، از آنها جلوتر هم هستیم. البته نمی‏خواهیم مبالغه، اغراق‏گویی و مطلق‏گویی كنیم؛ گر چه در یك چیزهایی از همین شاخه‏های فرهنگ، خارجی‏ها و عمدتاً اروپایی‏ها، از ما جلوتر هستند.۱

بخش عمده فرهنگ، همان عقاید و اخلاقیات یك فرد یا یك جامعه است. رفتارهای جامعه هم كه جزو فرهنگ عمومی و فرهنگ یك ملت است، برخاسته از همان عقاید است. در واقع، عقاید یا اخلاقیات، رفتارهای انسان را شكل می‏دهند و به وجود می‏آورند.

خلقیات اجتماعی، رفتارهای اجتماعی را به وجود می‏آورند. بنابراین، درست است كه مقوله فرهنگ در موارد زیادی شامل رفتارها هم می‏شود، اما اساس و ریشه فرهنگ، عبارت است از عقیده، برداشت و تلقی هر انسانی از واقعیات و حقایق عالم و نیز خلقیات فردی و خلقیات اجتماعی و ملی.

بنده چند نمونه از خلقیات اجتماعی و ملی را كه برای یك ملت تعیین كننده است، در این جا عرض می‏كنم. مثلاً عزم و اراده، غرور ملی، احساس توانایی، احساس قدرت بر اقدام و عمل و سازندگی، انضباط، نشاط، همكاری و مشاركت. اگر فرض كنیم ملتی همراه با ایمان و عقیده‏ای كه دارد، این اخلاقیات را هم دارا باشد، خواهیم دید كه چقدر در رسیدن به اهداف و آرمان‏هایش، به او كمك خواهد كرد. بنابراین، به نظر ما، مقوله فرهنگ از نظر تأثیرش در آینده یك ملت و یك كشور، با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست؛ اهمیت مقوله فرهنگ از این جاست.۲

من فرهنگ كشور را در سه عرصه مهم و عام مشاهده می‏كنم:

۱) اول در عرصه تصمیم‏های كلان كشور است؛ یعنی فرهنگ به عنوان جهت‏دهنده به تصمیم‏های كلان كشور، حتّی تصمیم‏های اقتصادی، سیاسی، مدیریتی و یا در تولید، نقش دارد. وقتی ما می‏خواهیم ساختمان بسازیم و شهرسازی كنیم، در واقع، با این كار، داریم فرهنگی را ترویج یا تولید می‏كنیم یا اشاعه می‏دهیم. وقتی تولید اقتصادی هم می‏كنیم، در واقع، داریم از این طریق، فرهنگی را تولید می‏كنیم؛ اشاعه می‏دهیم یا اجرا می‏كنیم. اگر در سیاست خارجی، مذاكره‏ای می‏كنیم و تصمیمی می‏گیریم، عیناً همین معنا وجود دارد.

بنابراین، فرهنگ، مثل روحی است كه در كالبد همه فعالیت‏های گوناگون كلان كشوری، حضور و جریان دارد. فرهنگی كه باید در تولید، خدمات، ساختمان‏سازی، كشاورزی، صنعت، سیاست خارجی و تصمیمات امنیتی، رعایت شود و حدود را معین و جهت را مشخص كند، چیست؟ این باید در این‏جا معین شود. بنابراین، فرهنگ، جهت‏دهنده به تصمیم‏های كلان كشور است؛ این در واقع، اهمیت و بناگذاشتنِ یك مبنای فرهنگی را در این‏جا به ما نشان می‏دهد.

۲) دوم به عنوان شكل‏دهنده به ذهن و رفتار عمومی جامعه است. حركت جامعه، بر اساس فرهنگ آن جامعه است. اندیشیدن و تصمیم‏گیری جامعه، بر اساس فرهنگی است كه بر ذهن آن حاكم است. دولت و دستگاه حكومت، نمی‏تواند از این واقعیتِ مهم، خود را كنار نگه دارد. وقتی مردم در خانواده، ازدواج، كسب، لباس پوشیدن، حرف زدن و تعامل اجتماعی‏شان، در واقع دارند با یك فرهنگ حركت می‏كنند - بنده پیش از انقلاب در سخنرانی‏هایم مثال می‏زدم و می‏گفتم فرهنگ مثل توری است كه ماهی‏ها بدون این كه خودشان بدانند، در داخل این تور، دارند حركت می‏كنند و به سمتی هدایت می‏شوند - دولت و مجموعه حكومت، نمی‏تواند خود را از این موضوع بركنار بدارد و بگوید بالاخره فرهنگی وجود دارد و مردم به چیزی فكر می‏كنند؛ نه، ما مسئولیت داریم این فرهنگ را بشناسیم؛ اگر ناصواب است، آن را تصحیح كنیم؛ اگر ضعیف است، آن را تقویت كنیم؛ اگر در آن نفوذی هست، دست نفوذی را قطع كنیم. بنابراین، فرهنگ به عنوان شكل‏دهنده به ذهن و رفتار عمومی جامعه هم یكی از میدان‏های اساسی است.

چیزهایی كه در فرهنگ عمومی ما ضعیف است، یا جایش كم است، یا به قول آقایان، احتیاج به دُز بالاتری دارد، كدام است؟

یكی از آنها انضباط است. جامعه ما، به انضباط، نهایت نیاز را دارد.

دیگری اعتماد به نفس ملی و اعتزاز ملی است؛ یعنی احساس عزت كردن از این كه من اهل ایرانم. به قول سهراب سپهری، «اهل كاشانم، روزگارم بد نیست»؛ این، افتخار است. یا در جای دیگر می‏گوید: «من مسلمانم». اعتزاز به ایرانی بودن؛ ما به این نیاز داریم. البته این با ملی‏گرایی ناقص - همان ناسیونالیسم منفی مطرودی كه ما همیشه آن را رد می‏كردیم - نباید اشتباه شود. این، ناسیونالیسم مثبت است. این، ملی‏گرایی، به معنای خوب قضیه است. ما به این احتیاج داریم.

مورد بعدی، قانون‏پذیری است؛ به هم تنه نزدن؛ از هم جلو نیفتادن؛ حق همدیگر را برنداشتن؛ توی جیب همدیگر دست نكردن. اینها قانون است و ما در جامعه، اینها را لازم داریم.

موضوع دیگر، غیرت ملی است. اگر ببینیم كسی دارد به نحوی از انحا، به مرزهای فرهنگی یا دینی یا جغرافیایی یا ملی ما تعرض می‏كند یا فكر تعرض دارد، باید خون ما به جوش بیاید و غیرت ما تحریك شود.

مقوله بعدی، تدین و دین‏باوری است؛ دین‏باوری، با همان معنای عام خودش. من به دانشجویان هم این نكته را گفتم كه هر كس شب بیست و یكم، قرآن سرش گرفت و «بك یا الله» گفت، از نظر من، او همان دانشجویی است كه من می‏گویم متدین و خدایی و مسلمان و حزب‏اللهی است؛ كاری ندارم از كدام حزب و جناح و تشكیلات است. ما باید همه را به این طرف بكشانیم كه شب بیست و یكم ماه رمضان، احساس كنند دلشان به سمت مسجد و قرآن می‏كشد. این حالت، برای كشور ما، خیلی لازم است.

موارد دیگر، فرهنگ ازدواج، فرهنگ رانندگی، فرهنگ خانواده، فرهنگ اداره و فرهنگ لباس است. بنده با مُد، خیلی موافقم و جزء آدم‏هایی هستم كه به مُد گرایش دارم؛ اما مُدی كه از داخل جوشیده باشد؛ چون مُد، یعنی ابتكار و نوآوری؛ نه چیزی كه از بیرون بیاید. مُد آرایش مو و لباس و حرف زدن ما، همه‏اش دارد از بیرون می‏آید.

الگوی مصرف وسائل زندگی، مهم است؛ فرش و پرده و چراغمان چه‏طوری باشد؟ اینها را نمی‏شود ندیده گرفت. اگر كسی توی بحر این كارها برود، می‏بیند چقدر سرمایه و فكر و همت و هنر، صرف اینها می‏شود كه گاهی بسیاری از آنها بیهوده است. بالاخره جایی باید موضع خود را درباره اینها معین كند؛ حتّی اگر بگوید من الان وقت ندارم و اولویتم تعیین لباس ملی نیست؛ خیلی خوب، معلوم بشود كه ما تا پنج سال یا ده سال، این اولویت را نداریم و می‏خواهیم آن را كنار بگذاریم؛ اما بالاخره این انبار مجموعه فرهنگی، [باید] صاحبی داشته باشد. این هم فرهنگ در عرصه دوم است.

۳) عرصه سوم فرهنگ، سیاست‏های كلان آموزشی و علمی دستگاه‏های موظف دولت است؛ یعنی آموزش و پرورش، آموزش عالی و بهداشت و درمان. دستگاه‏های موظف دولت، بالاخره باید سیاست‏های كلان آموزشی و علمی‏شان را از مركزی بگیرند. درست است كه آموزش و پرورش خودش یك مجمع مشورتی دارد، ولی او كار دیگری می‏كند و نزدیك به اجراست و اما این، دورتر از اجراست؛ كلان‏تر و وسیع‏تر نگاه می‏كند.۳

مقام معظم رهبری، حضرت آیهٔاللَّه خامنه‏ای‏

۱. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار عالمان و روحانیون تبریز، ۵.۵.۱۳۷۲.

۲. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۱۹.۹.۱۳۷۹.

۳. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۲۶.۹.۱۳۸۱.