دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

فیلمی بدون دقیقه ۹۰


فیلمی بدون دقیقه ۹۰

بررسی ظرفیت های تماشاگرپسندی در فیلم «شیر و عسل» ساخته آرش معیریان

فیلم شیر و عسل به کارگردانی آرش معیریان یکی از فیلم‌های سینمایی در حال اکران است. فیلم از لحاظ ساخت از تکنیک خاصی تبعیت نمی‌کند و سبک و سیاق کارگردانی همان شیوه‌ای است که در ساخت فیلم‌های دیگر آرش معیریان به تصویر کشیده شده‌اند. بهره بردن از بازیگران طنز برای ساخت یک فیلم کمدی از جمله مسائلی است که معیریان به آن توجه دارد. شاید بتوان فیلم شیر و عسل معیریان را با شارلاتان (۱۳۸۴) مقایسه کرد، فیلمی که از فروش خوبی هم برخوردار بود. کارگردان سعی می‌کند تا با استفاده از بازیگران طنز، بهره بردن از زبان و دیالوگ و همچنین به کارگیری تصاویر و صحنه‌های شاد، فیلمی بسازد که برای مخاطب جذاب باشد.

او که فیلم‌های متوسطی در کارنامه خود دارد فیلمی با عنوان شیر و عسل را کارگردانی کرده که به نظر می‌رسد اگر بتواند به موفقیت‌های شارلاتان دست پیدا کند باز در نوع خود خوب عمل کرده است.

در خوشبینانه‌ترین حالت شیر و عسل، شارلاتان دیگری است. اما معیریان در سال ۱۳۸۲ فیلم «کما» را ساخت که در آن زمان فیلم خوبی بود. یکی از مشکلات معیریان نداشتن ایده‌های کامل و شسته رفته است به این معنا که معمولاً در فیلم‌های آرش معیریان مخاطب با یک سناریوی تکراری روبه‌رو است که قبلاً توسط کارگردانان و فیلمسازان دیگر ساخته شده در نتیجه باید گفت که این کارگردان فیلمسازی غیرتکنیکی و بازیگرمحور و گاهی سناریومحور به حساب می‌آید.

این فیلمساز به طرز عجیبی علاقه‌مند به مسائل کلیشه‌ای است. فیلم‌های او را در ابتدای شروع فیلم می‌توان نتیجه‌گیری کرد و معمولاً فیلم او فیلمی نیست که بتواند یک منتقد سینما را تا دقیقه نود در سینما نگه دارد. البته نباید این نکته را انکار کرد که تماشاگرها تا آخر فیلم را نگاه می‌کنند برای اینکه با اصرار خانواده‌هایشان مواجه می‌شوند و چون برای دیدن فیلم هزینه‌ای هم پرداخت کرده‌اند ناچار به خواسته همراهان خود تن می‌دهند.

طنزی که آرش معیریان از آن بهره می‌برد گاه به دلیل وجود موسیقی و ریتم تند فیلم کشش‌های مقطعی ایجاد می‌کند و به سرعت جایش را به حرکات سبک کمدی می‌دهد که معمولاً تماشاگران فیلم عامه‌پسند به آن گرایش دارند. مهران غفوریان که بازیگر فیلم شارلاتان بود در فیلم شیر و عسل حضور دارد و به بازی یکنواخت و همیشگی و خالی از خلاقیت خود ادامه می‌دهد.

پوریا پورسرخ که حالا بازیگر پرکاری شده است با آن بازی عجیب و غریبی که دارد مخاطب را با این مسئله مواجه می‌کند که آیا او در حال بازی یک نقش جدی است یا کمدی. مثلاً بازی وی به همراه حرکات عصبی، تند و غیرقابل کنترل در شیر و عسل که یک فیلم کمدی است شباهت زیادی به بازی در مجموعه تلویزیونی رستگاران دارد و در واقع بازی بازیگران از نوعی یکنواختی رنج می‌برد.

شاید بازیگرانی همچون پوریا پورسرخ فکر می‌کنند بازی خوب به معنای انجام بازی یکنواخت و تکراری است و به هیچ وجه از مسائل تئوریک بازیگری همچون نظریات استانیسلاوسکی و فرورفتگی در نقش و امثال آن اطلاع چندانی ندارند.

فیلم شیر و عسل از مضمونی کاملاً بومی بهره می‌برد و از فضای فیلم، نوع پوشش و لحن آدم‌های جنوب شهری که معیریان به نوعی آنها را به رخ تماشاگر می‌کشد گرفته تا کلوزآپ‌های مداومی که از غذاهای ایرانی همچون چلوکباب گرفته می‌شود؛ می‌خواهد بگوید که فیلم ماهیتی ایرانی دارد و برای ایرانیان ساخته شده است. کاش کارگردان به مسائل مهم فرهنگی و مسائلی که به غنای فرهنگ جامعه کمک می‌کنند؛ توجه داشت نه فرهنگ کلاه لبه‌دار و دستمال یزدی...

در کنار به تصویر کشیدن عناصر فرهنگی ایرانی که به مسخره گرفته می‌شود به فرهنگ‌های غیرایرانی هم اشاره‌ای کنایی دارد و در جای جای فیلم به شوخی گرفته می‌شوند این مسائل که خوشبختانه سال‌های سال است در جامعه ایرانی متروک شده توسط کارگردان دوباره مورد توجه قرار می‌گیرد، مسائلی که ریشه‌های فرهنگی اصیل یک جامعه سالم و عقلانی را تهدید می‌کند و نباید به بهانه خنداندن تماشاگر همچنین ریسکی کرد و این موضوعات را به تصویر کشید.

فیلم از هیچ فلسفه و نگرش خاصی تبعیت نمی‌کند و کارگردان همه چیز را در راستای هدفی به کار می‌گیرد که خود او هم به درستی نمی‌داند چه معنا و مفهومی دارد.یکی از مشکلات بزرگ جامعه سینمای ایران این است که بازیگران و فیلمسازان بعد از به اکران درآمدن فیلم‌هایشان دیگر آن را بازبینی و تأویل و تفسیر نمی‌کنند و اگر این اتفاق در شارلاتان می‌افتاد حالا فیلم شیر و عسل یا ساخته نمی‌شد یا طوری ساخته می‌شد که موفقیت زیادی کسب می‌کرد.

مثلاً کارگردان با این انتخاب بازیگری که انجام شده و بدون شک انتخاب‌های خوبی هم به حساب می‌آیند می‌توانست بهتر از اینها عمل کند. بازیگران موفقی همچون فتحعلی اویسی و احمد پورمخبر با آن بازی فی‌البداهه و خلاقیت‌هایی که دارند بدون شک بهتر از اینها باید ظاهر می‌شدند. در کنار آن بازی مهران رجبی و یوسف صیادی که شاید بتوان گفت بدترین بازی‌های این فیلم و حتی بدترین بازی سال‌های اخیرشان را بازی کرده‌اند. با توجه به این مسائل باید گفت: که کارگردان نتوانسته آن‌طور که باید و شاید از پتانسیل‌ها و توانمندی‌های بازیگران بهره ببرد و در کنار آن کارگردانی به سبک او نه تنها باعث خلاقیت بازیگران نشده بلکه آنها را در مسیر غیرقابل قبول و ناموفقی سوق داده است.

شیر و عسل سناریوی ضعیف دارد و نبود عنصر «قصه» در آن باعث شده که فیلم کشش لازم را نداشته باشد.و از طرفی آنقدر که بازیگران به خودشان فشار می‌آورند تا بازی خوبی ارائه دهند نه تنها کمکی به فیلم نکرده‌اند بلکه در غیرواقعی جلوه دادن آن نیز بیش از پیش تأثیر منفی گذاشته‌اند. عناصر سناریو غیر واقعی و کلیشه‌ای است و از آنجایی که اعمالی چون کیف‌قاپی، ماشین دزدی و کلاهبرداری عناصر فیلم‌هایی با ژانر پلیسی است؛ در ژانر کمدی بیشتر جنبه سرگرمی دارد و غریبه و نابجا به کار گرفته شده‌است. به عبارتی کارگردان کاملاً مطمئن نبوده که یک کار طنز می‌سازد یا کاری پلیسی، بنابراین قادر به تفکیک آن دو از همدیگر نبوده است.

آرش معیریان که هنوز دهه اول فیلمسازی خود را سپری می‌کند باید قبل از فیلم ساختن تکلیفش را با ژانرهای سینمایی و تکنیک‌های سینمایی مشخص کند و مهمتر از آن عنصر فکری به وجود آمدن ایده است که برای ساخت فیلم امری بدیهی به حساب می‌آید.