شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

ماهیت دولت مدرن


ماهیت دولت مدرن

دولت باید بتواند از هرم آبراهام مازلو کم کم بالا برود یعنی در مرتبه نخست, امنیت و ایمنی ایجاد کند شرط لاینفک هر دولتی ایجاد امنیت در مقابل دشمنان خارجی بوده است همچنین دولت باید بتواند از هرج و مرج داخلی هم جلوگیری کند

پیش از ورود در بحث از شرایط دولت مدرن، به نظر می رسد باید نگاهی لغت شناسانه به دولت مدرن داشته باشیم. امروز در دنیا از دولت دو معنا مراد می شود:

مارکسیست ها بیشتر State را به معنای کل یک رژیم به کار می برند. مثلاً مارکسیست های ساختارگرایی مثل پولانزاس یا آلتوسر. آنها هر نوع stablishment را دولت می خوانند، حتی جامعه مدنی را ذیل دولت می دانند. برخی پیشتر رفته و حتی نهاد های مذهبی و رسانه ها و خانواده را هم جزء دولت می دانند؛ چون از دید آنها همه اینها در بازتولید دولت نقش دارند.

از سوی دیگر در اردوگاه لیبرالیسم هم بیشتر State را در معنای حکومت (Government) به کار می برند. یا در معنای شاخه اجرایی آن. هر دولتی یک بخش تنفیذی دارد. مثلاً کابینه یا قوه مجریه به علاوه قوه قهریه. همانی که در اخبار رادیو و تلویزیون می گویند قوای لشکری و کشوری. این دو را با هم می گوییم شاخه تنفیذیه در مقابل مقننه و قضائیه.

در امریکا نخستین معنایی که از State به ذهن متبادر می شود ایالت است. اما برای ما دولت چه معنایی داشته؟ لغت دولت در ایران به معنای State به کار نمی رفته است. نه خود State و نه حتی به معنای شاخه اجرایی یا حکومت و قوه تنفیذیه. دولت معنای مکنت و ثروت داشته است. مثلاً وقتی حافظ می گوید؛ دولت آن است که بی خون دل آید به کنار/ ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست.

یا

ماه اگر بی تو برآید به دو نیمش بزنند/ دولت احمدی و معجزه سلطانی

در بیت اخیرالذکر هم نه واژه دولت که واژه سلطان معنای حاکم و حاکمیت دارد. حاکم نه به معنای حاکم شرع، بلکه به همان معنایی که مثلاً در احکام السلطانیه ماوردی به کار رفته است. حاکمیت و سلطنت هم به معنای حکمیت یا فصل خصومت نیست.

حاکمیت اساساً خودش مصدر جعلی است. در واقع از زمان اندکی پیش از مشروطه بود که دولت به معنای جدید در ایران باب شد. البته وظیفه مورخین است تا کشف کنند که نخستین بار دولت از کی معنای جدیدی در ایران پیدا کرد. شاید عین الدوله و معیرالدوله نخستین القابی باشند که در آنها دولت معنای جدید را دارد. در این القاب دوله دیگر به معنای مکنت و ثروت نیست. بلکه به معنای ملکت است.

● دولت مدرن و شرایط آن

پیش از شروع هر بحثی اول باید ببینیم طبیعت (Nature) دولت مدرن چیست؟ البته من ذات گرا نیستم. اما به هر حال عقل عرفی و نگاه پدیدار شناسانه می گوید که دولت مدرن و پیشامدرن تفاوت هایی با یکدیگر دارند. در لغت مناقشه یی نیست.

می توانیم به جای ذات بگوییم؛ ماهیت، چیستی، طبیعت، طبع و... برای روشن کردن طبیعت دولت مدرن می توان از شرایط دولت مدرن سخن گفت. این شرایط برخی شرط لازم هستند و برخی شرط کافی. اگر شرایط دولت مدرن را شناختیم می توانیم بفهمیم که در اثر گردهم آمدن چه اجزایی دولت مدرن تشکیل می شود. شرایط لازم دولت مدرن در دولت های پیشامدرن هم وجود دارد. اما شرایط کافی است که فصل دولت مدرن و پیشامدرن است.

● شروط لازم دولت مدرن

۱) دولت و انطباق قلمرو با مرز

نخستین شرط دولت قوه نفاذ است. همانی که انگلیسی ها به آن می گویند؛ penetration. قوه نفاذ اعم از قوه مجریه است .بهترین برابر برای آن قلمرو است. قلمرو واژه ای است مرکب، تشکیل شده از دو جزء قلم و رو. قلم که نماد فرمان است و رو هم از مصدر رفتن نماد حوزه نفوذ. جایی که قلم سلطان را تا آنجا می خوانند و محترم می دارند.

شاید pen در penetration به همان معنای قلم در قلمرو باشد. قلمرو دولت را باید دقیقاً شناخت. مثلاً ممکن است قلمرو شاه تا دروازه باب همایون بیشتر نباشد. اما ایران کجا و باب همایون کجا؟ در واقع شرط اول دولت این است که قلمرو دولت و مرزهای سرزمینی ا ش با هم منطبق باشند. احتمالاً فیلم آخرین امپراتور برتولوچی را دیده اید.

پویی آخرین امپراتور است. چین هم کشور بزرگی است. از یک طرف منچوری را دارد و از طرف دیگر تبت و کاشغر را دارد. اما قلمرو پویی، آخرین امپراتور فقط شهر ممنوعه است. بقیه کشور در دست قوای خارجی است. در واقع شرط اول دولت اشاره دارد به اینکه در کشور ملوک الطوایف نباشد. مثلاً دربار شاهان خودمان را نگاه کنید.

عموماً قلمرو آنها منطبق با مرزهایشان نبوده است. از طرف دیگر شما ممکن است بگویید در دولت - شهر ها هم وضع همین گونه بوده است. مثلاً در یونان باستان. ایتالیای قرن شانزده. ایتالیا در زمان ماکیاولی، یا دوک نشین های اروپای مرکزی. اما باید از یک مغالطه و اشتباه پرهیز کرد. مرزهای دولت - شهر همان شهر و اطرافش است اما وقتی از قلمرو دولت- کشور سخن می گوییم، از یکسو کشوری داریم با مرزهایی بین المللی و از سوی دیگر دولتی هست که قلمرواش ممکن است بر این مرز ها منطبق باشد یا نباشد.

ایران بعد از مشروطه یکی از مواردی است که مرز و قلمرو با هم منطبق نیستند. خزعل در خوزستان و شوکت الملک در بیرجند یا شیخ عبدالحسین لاری در صفحات لار. هرکدام برای خود قلمرو داشته اند. اما اینها دولت نبودند، ملوک الطوایف بودند. معنای نفاذ این نیست. به همین معنا نمی شود گفت در ایران بعد از مشروطه دولت کاملاً مدرن داشته ایم.

۲) نوع نفوذ دولت در قلمرو

شرط دوم نوع نفاذ دولت است. کیفیت و چگونگی نفاذ هم مهم است. نفاذ یعنی چه ؟ نفاذ یعنی توان سرکوب عریان. مثلاً توان سرکوبی که قوه قهریه دارد. اما دولت ابعاد مختلف هم دارد. برای تمشیت همه امور نمی توان صرفاً بر قوه قهریه تکیه کرد. مهم است که آیا دولت قدرت تطمیع هم دارد یا نه؟ قدرت جلب قلوب را هم دارد؟ به مردم خدمتی می کند یا نه؟ آیا دولت ایدئولوژی دارد تا بتواند نزد مردم برای خودش ایجاد مشروعیت کند؟

مگر چنگیز قلمرو نداشت؟ و مگر در این قلمرو نفوذ و قدرت سرکوب عریان نداشت؟ چرا کسی حمله چنگیز را تشکیل دولت در ایران نمی داند؟ در حالی که پیش از او ترکان هم به ایران حمله کردند و دولت های سه گانه غزنوی، سلجوقی و خوارزمشاهی را تشکیل دادند. دولت می تواند به سرنیزه تکیه کند اما نمی تواند بر سرنیزه بنشیند. حتماً یک عصای ایدئولوژیک هم نیاز دارد. کار دولت به یک معنا افسانه سازی است. دولت باید بتواند افسانه خودش را بسازد و به مردم بقبولاند. دولت باید بتواند افسانه ای را که می سازد به طرق مختلف در سرتاسر قلمرواش ترویج کند.

۳) دولت و ایجاد رفاه

دولت باید بتواند از هرم آبراهام مازلو کم کم بالا برود. یعنی در مرتبه نخست، امنیت و ایمنی ایجاد کند. شرط لاینفک هر دولتی ایجاد امنیت در مقابل دشمنان خارجی بوده است. همچنین دولت باید بتواند از هرج و مرج داخلی هم جلوگیری کند. در هرم مازلو پس از امنیت، به خوراک و پوشاک می رسیم. یعنی دولت باید بتواند از احتکار و قحطی و مرگ و میر جلوگیری کند.

دلیل نظارت دقیق دولت ها بر واحد های مقیاس و میزان و خلوص سکه های ضرب شده و جلوگیری از ضرب سکه قلب، همین است. دولت باید بتواند فضا و شرایط مناسب خرید و فروش را ایجاد کند. دولت باید بتواند سرپناه برای مردم ایجاد کند.

این همان دولت رفاه و چتر تامین اجتماعی است. اگر دولت این کارها را انجام دهد، می توان گفت خودش را مستقل نگه داشته است؛ به خصوص در دنیای رقابتی و عصر جهانی شدن. اگر وظیفه دولت در ایجاد امنیت در زمان جنگ و در مقابل دشمن خارجی است؛ در فضای رقابتی و عصر جهانی شدن دولت باید بتواند قابلیت و زمینه رقابت در داخل و خارج از کشور را فراهم کند. دولت از یک نگاه، یک سربازخانه بزرگ است و از نگاه دیگر، یک بنگاه بزرگ. البته منظور این نیست که بنگاه داری کند. بلکه دولت باید بتواند بنگاه را بچرخاند.

خیلی از مردم ایران و جاهای دیگر دنیا حاضرند دولت فقط همین دو کار را بکند؛ ایجاد امنیت و ایجاد رفاه. آزادی هم نبود، نبود. ایرادی ندارد. فرار از آزادی اینجا است که رخ می دهد. نگاه کنید چرا مردم اروپای شرقی یا رومانی حسرت دوران کمونیست ها را می خورند؟ آنها می گویند آن موقع با وجود اینکه حکومت، توتالیتار بود اما حداقل نان ما را می دادند.

این سه شرطی که ذکر کردیم شروط لازم هر دولتی منجمله دولت مدرن است. اما این شروط برای دولت مدرن کافی نیستند. چرا؟ چون دولت ماقبل مدرن هم می تواند سه شرط پیش گفته را تامین کند. به خصوص در زمان غیررقابتی بودن و عدم جهانی شدن، دولت ها خیلی راحت تر می توانستند آن سه شرط را ایجاد کنند.

● شرط های کافی دولت مدرن

۱) مشروعیت دولت مدرن

نخستین شرط، مشروعیت دولت است و چگونگی کسب این مشروعیت. یعنی هم مهم است که دولت مدرن مشروع باشد و هم مهم است که این مشروعیت چگونه کسب و از چه طریقی بیان شود. دولت های مدرن نمی توانند منبع مشروعیت را بر منابع سنتی استوار کنند؛ منابعی مثل خون، خاک، نسب، نژاد، حق الهی. کاریزما و نظایر اینها. در بخشی از سرود انترناسیونال گفته می شود:

بر ما نبخشند فتح و شادی/ نه بت (در بعضی نسخه ها؛ خدا)،/نه شه

نه قهرمان (در بعضی نسخه ها؛ آسمان)/ با دست خود گیریم آزادی

این منابع برای مشروعیت بخشی به دولت مدرن کافی نیستند. در این شعر، شاه نماد خون بود و بت (حق متافیزیکی) هم نماد حق الهی و قهرمان هم همان کاریزما است. البته کمونیست ها که اصلاً اعتقاد داشتند انقلاب، منبع مشروعیت بخشی است.

آنها دنبال دموکراسی نبودند و دغدغه اش را هم نظراً و عملاً نداشتند. امروزه برخلاف سالیان پیش رواج اندیشه قراردادگرایی از یک سو و گسترش امواج گونه گون دموکراسی از سوی دیگر باعث شده است که حق حاکمیت ملت ها به رسمیت شناخته شود و البته حق حاکمیتی که بر مبنایی دموکراتیک به منصه ظهور رسیده باشد. این که حق حاکمیت ملت ها به رسمیت شناخته شده است و دموکراسی به عنوان یگانه راه اثبات این حق حاکمیت است مانع نشده است از اینکه در جای جای دنیا دولت ها با شیوه های دیگر روی کار بیایند.

در قرن بیستم یکی از رایج ترین طرق غیردموکراتیک برای به دست گرفتن قدرت، کودتا بوده است. اما جالب اینجا است که این دولت های حاصل از کودتا هم هرچند مشروعیت ندارند اما به دنبال مشروعیت یابی هستند. نمونه ها فراوان است؛ فی المثل ناصر در مصر با کودتا بر سرکار آمد، اما سعی کرد به طرق مختلف برای دولتش مشروعیت سازی کند. جنگ با اسرائیل، ایجاد احزاب ناصریست، پشتیبانی از ایدئولوژی وحدت امت عربی و راه اندازی رادیو صوت العرب از جمله این اقدامات بودند. یا ژنرال پارک در کره جنوبی، راهی که ژنرال پارک برای مشروعیت دهی به دولتش برگزید افزایش رفاه عمومی از طریق بالا بردن درآمد سرانه بود. برای این منظور هم استراتژی های توسعه صادرات را در پیش گرفت.

اما آیا ناصر یا ژنرال پارک نمی توانستند از مجرای صندوق رای، به قدرت، دولت و مشروعیت برسند؟ پاسخ بستگی دارد به اینکه آنها کی حاضر می شدند تن به آزمون دموکراسی بدهند. مسلماً نه ناصر و نه ژنرال پارک پیش از کودتا وجهه ای نداشتند که به تبع آن برای خود رایی جمع کنند و اعتباری بیافرینند.

اما یقین بدانید اگر پس از اقدامات مشروعیت سازانه شان راه صندوق را در پیش می گرفتند از صندوق های رای سرفراز بیرون می آمدند و البته با آرای بالا. البته نباید اشتباه برداشت شود که دموکراسی موضوعیت ندارد بلکه طریقیت دارد، بلکه غرض این است که نشان دهیم مساله دولت مدرن و شرط دولت مدرن، مشروعیت است. امروزه مشروعیت عموماً با دموکراسی ابراز می شود اما استثنا ها را نباید کنار گذاشت. البته جا دارد دوستان نمونه هایی نظیر قذافی را هم همیشه پیش چشم داشته باشند.

۲) خاستگاه دولت مدرن

موضوع دیگر خاستگاه دولت مدرن است. دولت مدرن از کجا می آید؟ یا به بیان دیگر دولت خاستگاه دولت مدرن از کجا باید باشد تا بتوان آن را دولت مدرن نامید؟ برای دولت مدرن معمولاً سه خاستگاه را ذکر می کنند. هگلی ها اعتقاد دارند روح مطلق در سیر و سلوک خود از سه مرحله عبور می کند؛ خانواده، جامعه مدنی و دولت.

این سه مرحله تقدم و تاخر رتبی بر یکدیگر دارند. نتیجه این نگرش این است که خانواده، شهروند مدنی می پروراند، شهروند مدنی جامعه مدنی را می سازد و دولت غایت قصوی یک جامعه است. تا جامعه مدنی نباشد دولت مدرن هم شکل نمی گیرد. جامعه مدنی هم به نوبه خود مبتنی است بر شهروندان آزاد که در دل خانواده ها شکل گرفته اند.

لابد همه شما اصطلاح Nation-State را شنیده اید. در این اصطلاح و در تقدمی که واژه Nation بر واژه State دارد می توان رگه ای از همین اندیشه هگلی را دید. یعنی Nation تقدم دارد بر دولت. این Nation، همان خانواده و جامعه مدنی است که مجموعاً ملت را می سازد.

از این نگرش می توان گریزی زد به تاریخ ایران. دولت مدرن در ایران کی شکل گرفت؟ نظر ها متفاوت است اما از همین نگرش می توان استفاده کرد و به نقد نظراتی پرداخت که قائلند به این که دولت صفوی ایجادکننده دولت مدرن در ایران بوده است. اگرچه دولت صفوی بسیاری از شروط لازم دولت را داشت، یعنی هم نفوذ داشت و هم قلمرو، هم رفاه نسبی در سرزمین ایجاد کرد و هم پشتگرم بود به ایدئولوژی و ملغمه ای از تشیع و تصوف؛ اما نیک می دانیم که این دولت هم همچون اسلاف خود با چیرگی قبیله ای به قدرت رسید.

متن مقاله ارائه شده در همایش دو روزه دولت مدرن


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.