سه شنبه, ۱۲ تیر, ۱۴۰۳ / 2 July, 2024
مجله ویستا

یک داستان فانتزی با مایه های افسانه ای


یک داستان فانتزی با مایه های افسانه ای

نگاهی به نمایش ”تن تن و راز قصر مونداس” به کارگردانی ”آروند دشت آرای”

زایش افسانه ها در دنیای معاصر چگونه و با چه کیفیتی اتفاق می افتد؟ آیا امروز می توان امیدوار به خلق دنیاهای افسانه ای و داستان های جدید و جذاب بود؟ داستان های افسانه وار و آدم های شبه‌افسانه ای با دنیای جدید چه سنخیتی دارند؟ فانتزی چه حجمی از آثار نمایشی را در مجموعه تئاتری دنیا اشغال می کند؟

پاسخ به سوالات بالا راهگشای بخشی از ابهامات دنیای اندیشه و هنر است. آنچه در این میان از اهمیت بالایی برخوردار است، ذهن خلاق و در اصل افسانه سرای بشر است که برای هر امری که در طبیعت اتفاق می افتد، دست به زایش افسانه و داستانی جدید می زند و در این میان تعدد افسانه ها در میان ملل مختلف شگفت انگیز و مثال زدنی است. افسانه و دنیای پر رمز و راز آن برای شفاف سازی و پاسخ به سوالات ذهنی انسان پدید آمده است. دنیای ذهن بشر مجموعه پیچیده و اعجاب انگیزی از علت و معلول های هستی و عالم واقع است.

اسطوره و افسانه ریشه در دنیای کهن دارند. همان زمانی که تجربه اندک بشر از عالم وجود، تصویر درست و کاملی از دنیا و تغییر و تحولات آن به دست نمی داد. برای همین اسطوره ها و افسانه‌ها برای قانع کردن بخش ناخودآگاه ذهن انسان ساخته و پرداخته شده و کارکردهای مهم روانی و مذهبی در دنیای باستان داشته است. به تدریج و با رشد و بلوغ فکری بشر افسانه ها شکل سرگرم کننده به خود گرفته و به داستان های فانتزی تغییر شکل داده، اما همچنان کارکردهای خود را در ذهنیت ماوراالطبیعه بشر ایفا می کنند. نگاه انسان از آسمان به زمین در شکل و نوع کارکردهای افسانه و همچنین غلبه وجوه زیباشناسی بر دیگر جنبه های آن تاثیر بسزایی داشت. به نظر می رسد دنیای معاصر دیگر مانند گذشته احتیاج به افسانه سازی نداشته باشد؛ چرا که امروز بشر در یکی از نقاط اوج بلوغ فکری خود به سر می برد. اما این اندیشه درست نیست. بشر در تمام دوران زندگی احتیاج به نمونه هایی برای قانع و توجیه کردن افکار خود داشته و دارد. شاید مهمترین دلیل آن هم ایجاد امید و شور و نشاط در دنیای معاصر است. دنیایی که تصور می شود هر لحظه هیجان و نشاط خود را از دست می دهد و امید به زندگی در آن کمتر و کمتر می شود.

دنیای فانتزی دنیای مجازات بدکاران و پیروزی درست کاران است. آرمان گرایی از مهمترین دست آوردهای مطرح در این بخش است که نقطه قوت انسان امروزی محسوب می شود. در اصل افسانه ها پدید آمدند تا به بشر امید بدهند، امید به نابودی تبهکاران و پیروزی طرفداران حق و عدالت. برای همین افسانه محل تبلور جنگ بین صفات نیک و بد است همانجا که تکلیف هر دو گروه مشخص می شود. آدم های افسانه ای قدرتی بیشتر از آدم های معمولی دارند، به طوری که می توانند تصویرگر دنیای آرمانی بشر باشند. دنیای آرمانی در افسانه ها سرزمینی است که نیروهای نیک بر پلیدی ها غلبه کرده و باعث پاک شدن دنیا از ناپاکی ها می شوند. چنین تصویری از دنیا ذهن بشر را آرمانی بار آورده و در درون همین آرمان هاست که راه درست زندگی کردن روشن می شود. دنیای داستان های فانتزی هم دنباله روی چنین تفکری است؛ چرا که به طور طبیعی فانتزی برآمده از جهان قصه های کهن و افسانه های دست نیافتنی است. جهانی که راه رستگاری را یکی می داند: صداقت.

دنیای نمایش همیشه وامدار افسانه ها و داستان های فانتزی بوده است. از همان ابتدای ظهور بشر در عالم خاک، ذهن او آغازگر ساختن داستان ها و افسانه هایی با منشاء حوادث طبیعی بوده تا شاید بتواند دلیل خشم و غضب خداوندان این پدیده ها را بشناسد.

دنیای تئاتر با داستان های اسطوره ای و در ادامه با دنیای افسانه ای پیوند خورده است. از همان ابتدا بشر با دستمایه قرار دادن داستان هایی با مضامین افسانه ای، تنها عنصر باقی مانده در جعبه پاندورا، امید، را نزد خود نگه می دارد تا در مقابله با نیروهای وحشتناک طبیعی و فراطبیعی با دست پر ظاهر شود. اقبال دنیای درام به دنیای فانتزی دلیل دیگری هم داشت که آن در شکل و ساختار افسانه ها و داستان های تخیل انگیز نهفته است. افسانه اشکال متعدد و قابل انعطافی دارد. تنوع مضامین و انطباق آن با ساختار افسانه ها از موضوعات مهم و قابل مطالعه است؛ به طوری که تصور می شود در این بخش ذهنی تحلیل گر سرنخ تمام رشته‌ها را به هم پیوند زده است. دنیای نمایش در چنین مواجهه ای، عالم تخیل و داستان های مربوط به آن را منبع الهام خود قرار داده تا تجربه ای بین رشته ای را به بهترین نحو رقم زند.

اما سهم دنیای معاصر در این میان چیست؟ ذهن بشر ذهنی داستان پرداز و افسانه ساز است. حجم تولید فانتزی در سال های اخیر و در دنیای معاصر مثال زدنی است. امروز هم افسانه پردازی از دغدغه های ذهن بشر است. اما انسان چه نیازی به این مسئله دارد؟ افسانه در دنیای معاصر چه کارکردی دارد؟ حقیقت این است که بشر در هر مقطع از زمان با توجه به مناسبات و احتیاجات فردی و اجتماعی خود از دنیای تخیل بیکران بهره مند شده است. دنیایی که زندگی را معنا کرده و به آن سمت‌ و ‌سو داده است. نمایش با توجه به شکل و قالب پذیری که از دنیای تخیل دارد، خیلی زود به ‌سراغ شخصیت های افسانه ای و نمونه های فانتزی رفته است.

نمایش "تن تن و راز قصر مونداس" با چنین پیشینه ای سراغ یکی از شخصیت های فانتزی به نام تن تن می رود. تن تن ابتدا پا به دنیای ادبیات گذاشت و بعد از کسب موفقیت نسبی دیگر عرصه های هنری از جمله پویانمایی و سینما و بالاخره تئاتر را در نوردید. اما شاید بتوان مهمترین عرصه تاخت و تاز داستان مورد نظر را در کارتون های جذاب و کتب مصور دانست. تن تن از آنجا که از دنیای ادبیات سفر خود را آغاز کرده، وجه ادبی پررنگ تری نسبت به دیگر وجوه دارد. در دنیای نقاشی متحرک وجه فانتزی داستان نمایان تر است و در عالم سینما فناوری هنر هفتم به خدمت گرفته شده تا به اثری کاملاً اکشن و ماجراجویانه تغییر شکل دهد. داستان تن تن با پیشینه ای که گفته شد داستانی چندوجهی است که عرصه های مختلف را درنوردیده و در بسیاری از آنها به موفقیت هم دست یافته است.

اما در عالم نمایش و در تجربه های بسیار اندک این عرصه تن تن تجربه تازه ای است. داستان های تن تن ریشه در افسانه های دور و دراز دارد. آبشخور فکری آنها همانا یکی است: همان مفهوم ازلی ـ ابدی جنگ دنیای خیر با دنیای شر و در نهایت پیروزی حق بر باطل. داستان های تن تن شخصیت‌های معروف و قابل باوری دارد، شخصیت هایی که فانتزی وجه اصلی آنهاست. تن تن شخصیت اصلی این سری داستان هاست. او روزنامه نگاری شجاع، با اخلاق و کنجکاوست که در کشف حقایق و افشاگری باندهای تبهکار سخت کوش و بی باک است. تن تن برای باندهای خلافکار یک دشمن سمج و خطرناک محسوب می شود و آنها برای از بین بردن او از هیچ کوشش و فریبی فروگذار نمی کنند و این کشمکش باعث هیجان و حضور خطر در داستان های تن تن می شود که خود موجب جذابیت این سری داستان هاست. میلو سگ سفید و پشمالوی تن تن است. او باوفا، بازیگوش و کنجکاو است. حرکات و رفتارش، شیرینی خاصی به ماجراهای تن تن می دهد و در بعضی اوقات او تنها ناجی تن تن در مشکلات و گرفتاری هاست. میلو جزو لاینفک سری داستان های تن تن است و خواسته های او را درک می کند گویی او زبان تن‌تن را می داند.کاپیتان هادوک ناخدای بازنشسته نیروی دریایی شخصیت عصبی مزاج و کله شق سری داستان‌های تن تن است.

با تمام این اوصاف او یار وفادار تن تن است و به او اعتماد زیادی دارد و در تمامی ماجراها به او کمک می کند. خشم و عصبانیت کاپیتان هادوک و بحث و مجادله او با دیگر شخصیت های داستان از قسمت های شیرین و طناز داستان محسوب می شود. تورنسل یا بهتر بگوییم پروفسور تورنسل، یک دانشمند به تمام معناست. گیج و حواس پرت، دقیق و نکته سنج، گاهی پرخاشگر و گاهی بسیار آرام و رها در افکار خود. او از دوستان نزدیک تن تن است و تبهکاران همیشه در پی دستیابی او هستند تا با استفاده از علم و دانش او به مقاصد شوم و سودآور خود برسند. تورنسل در پاره ای اوقات کلید رمزگشایی بسیاری از حقایق است که تن تن در پی آن است. تامسون و تامپسون، دو کارآگاه مخفی هستند.

آنها از اجزای جدانشدنی ماجراهای تن تن هستند. شباهت، بذله گویی و ساده لوحی از مشخصات بارز این دو شخصیت است. آن ها معمولاً گفته ها و کارهای یکدیگر را تایید می کنند و خود را بسیار عاقل و هوشمند می دانند، اما برعکس بسیار ساده و بی دست و پا عمل می کنند. حضور این دو شخصیت در خلق ماجراها باعث شیرین تر شدن داستان شده و بار طنز داستان را بیشتر می کند. نستور، پیشخدمتی ساده و باوفاست که در اکثر سفرهای تن تن او را همراهی می کند. او از شخصیت های حاشیه ای ماجراهای تن تن است. تمیزی، رعایت ادب و ا حترام و دقت و وسواس از خصوصیات بارز اوست. این ها شخصیت های ثابت ماجراهای تن تن هستند. در کنار این شخصیت ها در هر داستان شخصیت های متغیر هم یافت می شود.

اما همه آنچه گفته شد در جذابیت داستان و شخصیت های نمایش نهفته است. در شکل اجرایی نمایش کارگردان به ارائه تعدادی کارت پستال با حال و هوا و شخصیت های فانتزی داستان آشنای تن تن آن هم رونوشتی از روی داستان های مصور که بارها و بارها چاپ شده بسنده می کند که به علت کوتاهی و فاصله طولانی تعویض صحنه ها، حس تداوم داستان را هم از بین برده و در نهایت با پازل هایی روبرو هستیم که حتی لباس، صحنه پردازی، گریم و... آن هم از خلاقیت‌های ویژه منحصر به فرد نمایش محسوب نمی شود. شاید بتوان مسئله اصلی نمایش را در عدم دغدغه مندی و یا عدم اولویت در مسائل روز امروز جامعه دانست. تئاتر مانند دیگر هنرها اصل و بستر تولدش، نیاز دغدغه مند انسان بوده است. تئاتر از هنرهای کاربردی است که بشر برای دستیابی به مفاهیمی اساسی و کلیدی در زندگی به آن پرداخته است.

بدون چنین اصلی، تئاتر تاثیر و تاثر برجسته و مهمی در زندگی بشر نخواهد داشت. بازسازی قصه تن تن در صحنه نمایش با چه هدف و یا اهدافی انجام گرفته است؟ داستان فانتزی با مایه های افسانه ای که در آن سراغ داریم چه وزنی از نیاز و یا حساسیت جامعه تئاتری کشور را شامل می شود؟ آیا در میان داستان ها، افسانه ها و یا اسطوره‌های ایرانی چنین حجمی از فانتزی و یا جذابیت وجود ندارد؟ تازه اگر هم به سراغ نمونه های غیربومی می‌رویم، داستان شناخته شده یی مانند تن تن چه مقدار با نیازها و مناسبات فرهنگی کشورمان همسو است؟ بی شک جواب به این سوال ها، معدل مناسبی برای نمایش به دست نمی دهد. بازی ها در نمایش نعل به نعل با فیلم ها و انیمیشن های مشابه همسوست به طوری که در صحنه همان دکور و جنس بازی را می بینیم که در فیلم ها مشاهده می کنیم. توجیهات کارگردان نمایش در بروشور هم به قدری ثقیل نگارش شده که امکان درک آن به سادگی میسر نیست.

نمایش هر چند در ظاهر تلاش می کند با نمونه های دیداری خلق شده در مدیوم های سینما و انیمیشن و...فاصله بگیرد اما در واقع چنین اتفاقی نمی افتد.

سعید محبی