جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

الگوی مصرف از اینجا خراب می شود


الگوی مصرف از اینجا خراب می شود

در زمینه تبیین علل و خاستگاه نامگذاری رهبر معظم انقلاب, بحث ها ومطالب بسیاری ارائه شده که این قلم را از ورود به این حوزه معاف می کند این سطور در پی تاباندن نور بر کاربردی ترین موضعی است که به نظر می رسد اصلاح الگوی مصرف را باید دقیقاً از آن آغاز کرد

در زمینه تبیین علل و خاستگاه نامگذاری رهبر معظم انقلاب، بحث ها ومطالب بسیاری ارائه شده که این قلم را از ورود به این حوزه معاف می کند. این سطور در پی تاباندن نور بر کاربردی ترین موضعی است که به نظر می رسد اصلاح الگوی مصرف را باید دقیقاً از آن آغاز کرد.

در حالی که پیش بینی ها از رسیدن امواج سهمگین سونامی بحران اقتصادی جهان همزمان با ماه های آغازین سال ۸۸ به ایران حکایت دارند ، نامگذاری امسال به عنوان « اصلاح الگوی مصرف » نشان از کارآمدی و به روز بودن تصمیم گیری راهبردی عالی ترین مدیر نظام جمهوری اسلامی دارد.

هر چند این نامگذاری های راهبردی همواره بیشترین دربرگیری را با عرصه فرهنگ کشور داشته اند، اما نامگذاری امسال از نگاه نگارنده بیش از آنکه اقتصادی باشد- هر چند تأثیرات اقتصادی مهمی به دنبال دارد- صبغه ای کاملا فرهنگی دارد.

مصرف تابعی بی قید و شرط از فرهنگ سازی صورت گرفته در جامعه است و هم اکنون خوب یا بد، آگهی های تبلیغاتی حرف اول را در ساختن فرهنگ مصرف می زنند. از میان رسانه های مختلف هم در کشور ما بی شک بیشترین تأثیرگذاری عمومی متعلق به رسانه ملی است.

صدا و سیما با وجود داشتن ردیف بودجه ای هنگفت ، در سال های اخیر نشان داده که علاقه وافری به کسب درآمد سرشار از آگهی های بازرگانی از هر نوع و بدون در نظرگرفتن عواقب اجتماعی آن دارد که این ولع از سوی کسانی که به دنبال ترویج مصرف کالای تولیدی و یا وارداتی خود به هر قیمتی هستند، به خوبی پاسخ داده می شود. در نهایت نیز نتیجه بازی، دو سر برد برای آگهی دهندگان و تنها آگهی گیرنده فراگیر ملی است، اما این بازی یک بازنده سوم هم دارد و آن جامعه ای است که مصرف گرای صرف می شود.

ایرادی به آگهی دادن و آگهی گرفتن به عنوان امری بدیهی در جریان اقتصادی وارد نیست، سخن از محتوای فرهنگی آگهی ها و آن چیزهایی است که تبلیغ می شوند.

سئوال این است که آیا مدیریتی فرهنگی و هدفمند بر سازمان آگهی های صدا و سیما حاکم است یا تنها حاکم این میدان بی رقیب ، سودآوری به بهای تبلیغ بیشتر و بهتر برای هر آن کسی که بیشتر می دهد است؟

آنچه این جریان مصرف گرایی را حادتر می کند باز شدن بی رویه پای اسپانسرهای مالی به مجموعه های نمایشی است. سریال ها و فیلم های ما چند سالی است پر شده از حضور بی ربط کالاهایی لوکس در صحنه های حساسش که ربطی به داستان اصلی فیلم ندارند اما باید در تصویر باشند و در پایان فیلم یا سریال هم از آنها تشکر خالصانه شود.

وقتی سطح زندگی یک حقوق بگیر در فیلم آنچنان اشرافی در خانه ای دوبلکس با مبلمانی آنچنانی تصویر می شود که هیچ تناسبی با سطح میانگین زندگی این قشر در حالت عادی ندارد چیزی جز توقع بی پاسخ در ذهن مخاطبان شکل نمی گیرد .

فلان واردکننده عزیز ماشین و موبایل کلی پول می دهد تا در صحنه های گوناگون ماشین او زیر پا و موبایلش در گوش سوپراستار فیلم باشد. این که بیننده نان آور یک خانواده زیر خط فقر ، پول دارد یا ندارد که کالاهای تبلیغی و یا سطح زندگی مرفه نمایش داده شده را برای خانواده اش – که غرغرهایش با همین تبلیغ شروع می شود- فراهم کند یا خیر و این ناتوانی باعث بروز چه مجادلات و ناهنجاری هایی در خانواده او و در ادامه ، کل جامعه می شود، دیگر ربطی به آقای تهیه کننده و کارگردان صدا و سیما و سینما ندارد ! او پولش را «بیشتر» گرفته و تبلیغ خود را کرده و رفته است.

به نظر می رسد این فزون خواهی های اقتصادی فرهنگ سازان بودجه بگیر جامعه ، عامل اصلی مصرف زدگی و تجمل گرایی این روزهای همه ما شده است.

به راستی چرا باید تبلیغ دور از واقعیت یک کالای وارداتی لوکس یا شرکت خدمات تلفن همراهی که خطوطش با اختلال فراوان مواجه است فقط به خاطر اینکه خوب پول می دهد در بهترین ساعت ها به کرات از رسانه ملی به زور به ذهن میلیونها مخاطب خورانده شود، اما از یک کارآفرین که برای کمک به اقتصاد کشور تازه به میدانی فرهنگی آمده و نیاز به شناساندن خود دارد برای یک نوبت و آنهم فقط چندین ثانیه تبلیغ ، حدود ۴۰۰ میلیون ریال پول مطالبه شود؟

به نظر می آید نظارت بر روند آگهی های بازرگانی و اعمال مدیریتی فرهنگ محور بر این عرصه در صدا و سیما، سینما و مطبوعات نخستین گام در راستای اصلاح الگوی مصرف باشد.

گرچه در این زمینه نظر جناب ضرغامی بسیار اهمیت دارد و البته اجرا می شود، ولی شما به عنوان شهروندی مثل من چه نظری دارید؟

محمد علی محرابی