یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

تاًملی در مجموعه شعر گل بانو تو کِل بزن از داراب آقاسی زاده


تاًملی در مجموعه شعر گل بانو تو کِل بزن از داراب آقاسی زاده

مجموعه شعر گل بانو تو کِل بزن اثری است که با سرشناسه ی داراب آقاسی زاده در ۱۲۸ ص توسط انتشارات نو آور تهران به زیور چاپ آراسته شده است

مجموعه شعر گل بانو تو کِل بزن اثری است که با سرشناسه ی داراب آقاسی زاده در ۱۲۸ ص توسط ا نتشارات نو آور تهران به زیور چاپ آراسته شده است . این مجموعه مشتمل بر ۶۲ شعر می باشد که در قالبی کوتاه و بلند از جانب شاعر سروده شده اند . درون مایه ی اشعار را اغلب عشق، اجتماع و انتقاد شکل داده اند و درخیلی از اشعار شاعر نوعی علقه و علاقه را می توان به زیست بوم تاریخی و فرهنگی خود مشاهده نمود . این حس نوستالژیک بر گرفته از تعهدی ذاتی است که شاعر نسبت به موطن خود دارد و بی کم و کاست این حس را با زبانی ساده و سلیس به جامعه منتقل می کند . به گونه ای که نام مجموعه نیز با اقتباس از همین حس نوستالژیک است . کتاب شعر با چند شعر بلند آغاز می شود که این اشعار بیانگر این نوع فرآیند نوستالژیکی به شمار می آیند به نمونه ی ذیل :

گل بانو / جوانان ما / از پلنگان واهمه نمی کنند / آنها به نبرد پلنگان می روند / زیراخود ، پلنگانی هستند / پلنگ تر از پلنگ / از زخم پلنگ هم / باکی ندارند / اگر چه می دانند / زخم پلنگ / التیام یافتنی نیست ! / گل بانو / اکنون کبک های دری / در میان صخره های تازار / اسیر ساچمه های داغ و سرُبین / شکار چیان می شوند ! / جفت ها یشان بی سروَرمی شوند / و بر فراز صخره ها / هر صبحگا هان و شامگاهان / به جای قهقهه زدن / گاگریو (مویه) می خوانند . و شاعر از این نوع حس که خود مصداقی از باورداشت ها و بسترهای طبیعی و فرهنگی یک قوم است را در زوایایی به تصویر می کشد اما اشعار بعدی شاعر در این مجموعه رنگ و لعاب عاشقانه و اجتماعی به خود می گیرند که این عاشقانه سرایی ها از جانب شاعر بر گرفته از عشق به وطن ، انسانیت و شاید هم معشوق فردی و اجتماعی است و البته در برخی اشعار نیز درد و اندوه تواًم با انتقاد و اعتراض نیز نمایان است . بنابراین می توان گفت اشعار این مجموعه کاملا" در بستری واقعی نضج و بارور می شوند و اغلب پارامتر های شاعر نیز واقعی است . اگر چه شعر مجاز است و شاعر همیشه بدنبال مجاز سرایی می باشد ولی شاید بتوان چنین پنداشت که زبان شعر آقاسی زاده دراین مجموعه بسیار ساده و سلیس و بی تکلف و اغراق تصویر می شود به طوری که شاعر خیلی از حقایق را با زبانی صمیمی و ساده درقالب شعر می گنجاند و پیام خود را این چنین به جامعه منتقل می کند .

مجموعه از حیث سبک و سیاق نیز به شعر نیمایی و سپید نزدیک تر است و با التفات به سیر تجربه و سرآیش آقاسی زاده دردایره ی شعر می توان گفت که اشعارش از آهنگ ، ریتم و وزن برخوردارند به گونه ای که این آهنگ و وزن در سروده های نیمایی و سپید نیز به هنوان بستر شعر نو نمایان است . لذا جدای از قضاوتی کلی در مورد این اثر می توان چنین پنداشت که مجموعه چون از زبانی ساده و عام پسند بهره می جوید ، طبعا" می توان به نوبه ی خود عمومیت داشته باشد چه این که ساده نویسی و سخت نویسی دو موً لفه ی فرآرونده در شعر و ادبیات ما می باشند که همیشه جایگاه خود را در بین مردم حفظ کرده اند . با این وصف ، چند شعر از این مجموعه را با هم مرور می کنیم . --- برای رسیدن به خورشید / باید ابرها را / پریشان کرد / برای رسیدن به بهار / باید زمستان را / کُشت / تاریخ / همیشه با خون نوشته می شود ! / کاری است کوتاه با زبانی شاعرانه که این زبان شاعرانه در قالبی انتقادی تصویر می شود . رعایت صناعات ادبی در شعر به مانند تضاد و مراعات نظیر خود مسببی است که موسیقی درونی شعر را در زوایایی زیبا جلوه می نماید . شاعر هر آنچه را که مشاهده می کند ، دقیقا" در قالبی هنری به تصویر می کشد و خواننده نیز با روحیات این شعر سرسازگاری دارد .

--- در میان مزارع / تنها شقایق ها نمی رویند / وقتی / فصل مرگ شقایق ها فرا می رسد / خارها که هنوز بر پا ایستاده اند / مرگ شقایق ها را / جشن می گیرند . شعر زبان ایهام و استعاره است . زبان کنایه و نماد. بنابراین شاعر همیشه معنی مجاز را جایگزین حقیقت می کند تا که زبا ن اش پرشورتر نشان دهد . این شعر طرحی است هنرمندانه که در قالبی ساده عنوان شده است ولی درپشت همین سادگی نوعی پیچیدگی هنر نشسته است . هنر شاعر این است که از واژگانی چون : مزارع، شقایق ، فصل و خار به خوبی استفاده می کند و این نظیر آفرینی شاعر خود مسببی است در جهت تصویر و پیامی سازنده . لذا ایهام پذیری و استعاره پذیر دو عنصر اساسی اند که شعر شاعر را پیام ساز کرده اند .

---شکست / حقارت / ندامت / مرا به نبرد می طلبند / ولی من هرگز بدون دستان نو / به میدانگاه / نخواهم رفت . واژه ی تو در این شعر می تواند توی فردی باشد یا توی اجتماعی و یا نوعی تو که مختص به عرفان و عشق است . بنابراین شاعر ابتدا از مونولوگ (خود پرسه ) آغاز می کند و بعد وارد دیالوگ (همپرسه ) می شود . شاید بتوان گفت در این شعر نوعی آشنازدایی لفظی نیز اتفاق می افتد زیرا که با دستان دیگری به میدانگاه رفتن خود مصداقی است از نگاه آشنازدایانه ی شاعر . و زیبا شناختی شعر شاعر در این جاست که شاعر نوعی هماورد و یا ناهماورد را در شعر در قالبی حماسی عاشقانه به تصویر می آورد .

----به آن آفاق بنگر / چگونه برف زمستانی / قله ی آن کوه بلند را / پوشانده است !؟ / سر من هم / همانند قله ی آن کوه بلند / به سفیدی گرائیده است / ای عروس طایفه ی غریب / روی تمام قله های بلند / روزی برف زمستانی خواهد نشست !/ همه ی شاخه ها ی شاداب / روزی عریان می شوند / تمام گل های باغ آرزو / روزی پرَپرً می شوند !/ اگر چه از حیث معنا با چنین اشعاری در شعر شعرای دیروز تصادم داریم ولی آنچه مدنظر است لحن و بیان شاعر است که در شعر متفاوت نشان می دهد و می توان گفت که شاعر دل گفته های خود را با صمیمیت و با بهره گیری از طبیعت در قالب تشبیه و مراعات نظیر به تصویر می کشد . ---- تا انقراض پاییز / زمانی نمانده است / من چله نشین بارانم / زیرا / بوی موهای شلالت / نوید باران می دهد ! شعری با موً لفه هایی عاشقانه که با دیالوگی دو جانبه از جانب شاعر و معشوق تصویر می شود و مخاطب را به تاًمل وا می دارد تا که با زیر لایه های پنهان شعر ارتباط پیدا کند . شاعر با استفاده از صنعت تشبیه دست به خلاقیتی نو می زند که در نوع خود زیباست . حسن کلام این که اشعار شاعر در این مجموعه در دو فایل قرار می گیرند . نخست اشعاری که به مرحله ی پختگی رسیده اند و دارای معنا و تصویرند و البته در نوع خود زیبا و مستحکم . و دوم اشعاری که به مانند میوه های یک درخت بعضی ها رسیده اند و بعضی هم در حین رسیدن هستند و البته نیاز به زمان در جهت رسیدن را می طلبند . ولی در مجموع گل بانو تو کِل بزن از داراب آقاسی زاده مجموعه ای است با مضمون هایی ادبی که ازدل بر می آیند و بر دل می نشینند و این مضمون ها ی ادبی در نوع خود متضمن شعر و احساس شاعرند .

عابدین پاپی