یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
روشنفکری گذشته, حال و آینده
۱) آقای مددپور دستهبندی نسبتا روشنی از وضع فعلی روشنفکری عرضه کردهاند ولی به نظر میرسد میتوان دسته سومی که برای لیبرالهای مسلمان برشمردند به دسته دوم، یعنی لیبرالهای عملگرا، بازگرداند. روزنامهنگاران لیبرال نیز در موضع عمل قرار دارند و بر فرایند شکلگیری اندیشه و عمل جامعه و فرهنگ آن تأثیر میگذارند.
۲) اینکه مدعی شدهاند لیبرالیسم و سرمایهداری نفسهای آخر را میکشند، به نظر میرسد کمی اغراقآمیز باشد. درست است که دوره انحطاط لیبرالیسم و سرمایهداری آغاز شده است، اما فرایند به سر رسیدن دوران یک جریان پردامنه و پرنفوذ نمیتواند چنین شتابی داشته باشد.
۳) آنچه در کلمات غربیان از معنویت و اخلاق دیده میشود، دین به معنای سنتی کلمهاش نیست. آنان بیشتر به دینی توجه دارند که با ارزشهای لیبرالی قابل جمع باشد؛ این دین، که اغلب با نام دین هم از آن یاد نمیشود، بلکه با عبارت «معنویت» به آن اشاره میکنند، دینی خصوصی و شخصی است، در درون است تا بیرون، جلوههای ظاهری آن در کمترین حد ممکن است، به طوری که از ظواهر افراد نتوان دینداری یا بیدینی آنها را تشخیص داد، در باب پوشش، خوراک، مسکن، مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، روابط بینالمللی و بسیاری امور دیگر حکمی ندارد، و تنها پارهای مفاهیم کلی و ارزشهای عام را بیان میکند، و در یک کلمه «دین لیبرال»۱ است. بنابراین هیچ لزومی ندارد این فرضیه را به عنوان تنها فرضیه مطرح در نظر بگیریم که چون طرفداران جامعه لیبرال از دین و معنویت دم میزنند، پس لیبرالیسم رو به نابودی دارد. البته نباید نادیده گرفت که لیبرالیسم امروز دچار بحرانهای جدی ارزشی و معنوی است و جوامع لیبرال در سراشیبی سقوط و انحطاط به سر میبرند. اما نباید سادهانگاری کرد و پایان کار لیبرالیسم را در فاصلهای نزدیک انتظار بُرد.
● ریشههای روشنفکری در غرب
روشنفکر، به معنای واقعی کلمه، مدرنیست و متجدد است. به معنای خاص غربیاش یعنی خودبنیادی و رها شدن انسان از همه امور غیر از خود. این نکته را نخستین بار در زبان شاعران رنسانس، همچون پترارک و بوکاتچو مییابیم. کریستوفر مالرو نویسنده منظومه فاستوس یکی از این افراد است. منظومه فاستوس در واقع سرنوشت انسان روشنفکر را تا مرز نابودی بیان نموده است. دکتر فاستوس انسانی است که حاصل مدارس اسکولاستیک اروپاست. او از این عالم خسته میشود و دوست دارد که در عالم کاری نو بکند. در این ساحتِ طلب و تمنّی و اراده معطوف به قدرت، شیطان با او تماس میگیرد و میگوید: «من همه آن چیزی که میخواهی به تو خواهم داد؛ فقط به شرط اینکه بعد از توفیقت، روح خودت را به من بفروشی و تسلیم کنی» و او میپذیرد. دکتر فاستوس در واقع روح روشنفکری است که بالاخره شیطان به او مدد میرساند و سیاست و هنر و تکنولوژی و خوشبختیهایی را که در افق انسان آن عصر بود، به او میدهد. همچنین دکامرون بوکاتچو، شاعر ایتالیایی، به واقع منظومه زندگی انسان مدرن و لیبرال است: نقادی شدید از حیات کلیسایی و بزرگ کردن فسادهای اخلاقی و خلاصه چنانکه میرزا فتحعلی آخوندزاده میگوید: «چندصباحی هم بگذارید بدون اخلاق سنتی و بدون دین زندگی کنیم. بگذارید ببینیم این زندگی چطوری است.»
به هر حال، روشنفکری در غرب از این شاعران شروع شد و سپس در نقاشان و مهندسانی مثل داوینچی و میکلآنژ و ادیبانی مثل مونتنی، اراسموس، تامس مور و کامپانلا تجلی کرد. البته چون تا قرن شانزدهم فضای اشرافیت و روحانیت و دین وجود داشت، خیلی نمیتوانستند فعال باشند. لوتر به عنوان بنیانگذار روشنفکری مذهبی، با تئوری رفورم (اصلاحات) خود، تمام بنیادهای مسیحی رسمی و فراگیر را نابود کرد. او با شعار جدایی دین از سیاست و پروتستانیسم میخواست به مسیحیت نخستین باز گردد؛ امّا نه تنها به مسیحیت نخستین برنگشت، بلکه در واقع مسیحیت موجود را هم نابود کرد. البته طبیعی بود که این مسیحیت چون روح و بنیان نداشت و ریشهاش را از دست داده بود، نابود شود؛ چون در درون انسانها انقلابی افتاده بود که خواص و عوام همه بیایمان شده بودند. مقوله «کلیسا» معادل «امت واحده» در جهان اسلام است. امت یک جامعه است و یک جماعت معنوی. پس این کلیسا که مبتنی بر ایمان مؤمنان است و تمام این سلسله مراتب مخروطی قدرت معنوی و ولایت دینی که در حوزه دین وجود دارد، با سست شدن ایمان مردم فرو میپاشد. اجتماع مؤمنان و آن چیزی که بر فضای فکری اروپا حاکم بود، چه عوام و چه خواص، آن چتر را میشکنند و باران مدرنیته بر سر همه فرو میریزد. اکثریت جامعه از وحی فراگیر الهی محروم میشود. لوتر برای اولین بار انجیل را به زبان آلمانی ترجمه میکند و زبان یونانی و لاتینی که زبان عمومی است و تمام مسیحیان اروپا از طریق آن وحدت پیدا میکردند، بهتدریج از بین میرود.
به این ترتیب، قرن هفدهم قرنی است که اصطلاحا به «قرن خرد و عقل» مشهور است و جامعه غیردینی میشود. در قرن هجدهم که مشهور به «قرن روشنایی و روشنگری» است، زمینههای دموکراسی طبقات متوسط فراهم میشود (انقلاب فرانسه). جوهر روشنفکری و اوج تمامیت یافتن آن در قرن هجده را میشود در اصحاب دائرةالمعارف و همچنین روشنفکران آلمان و فرانسه دید. در این دوره دین حالت خصوصی پیدا کرده است. البته در بعضی از مواقع کشیشها و اسقفها را میکشتند؛ ولی بعد از مدتی میگویند فایده ندارد؛ دین را نمیشود ریشهکن کرد؛ پس بگذارید در همان حوزه خصوصی باشد. سرمایهدارها و بورژوازی که در واقع قدرت سیاسی و اقتصادی روشنفکری هستند، بر اوضاع مسلط میشوند و دین دیگر کاملاً در حاشیه قرار میگیرد. قرن نوزده و بیست، عصر بحران روشنفکری است و در نیمه دوّم قرن نوزده است که پستمدرنیسم شروع به شکلگیری میکند.
● روشنفکری در جهان اسلام
مدرنیته در غرب از قرن هجده به شرق توجه میکند و میخواهد جهان را به کنترل خودش در آورد. در این مرحله است که گام به گام مناطق مختلف را تصرف میکند و در قرن نوزده به جهان اسلام میرسد. عدهای از متفکران جهان اسلام که بر اثر برخورد نظامی با استعمارگران و قدرتهای اروپایی شکست خورده و مرعوب شده بودند (بهخصوص پس از جنگهای ایران و روس)، احساس کردند که از این پس دوره تاریخیشان به سر آمده و باید به نظامهای مدرن روی آورند. در اصل، دارالفنون هم براساس همین ایده به وجود آمد و با اعزام محصل به خارج، یا توسط افرادی که با غرب مراوده داشتند و آثار ترجمهای غربیها را میخواندند، موجی از غربگرایی در جهان اسلام به وجود آمد. اینها که حدود ۴۰ تا ۵۰ روشنفکر هستند، در غربگرایی ایران بسیار مؤثر بودند.
در شرق متأسفانه غربگرایان فاقد اصل و ریشه درست و حسابی هستند. خیلی از اینها از نظر اخلاقی و خودباختگی فاسد هستند و عدهای نیز، هم از نظر فکری و هم از نظر مالی فاسدند. این طور نیست که اینها آثار کانت و دکارت را خوانده و ریشه و نحله فلسفی داشته باشند؛ بلکه یک جُنگ فلسفی و ادبی هستند. اکثر اینها در خارج زندگی میکردند. برای روشنفکر، ایدهآلترین سرزمین همان سرزمینی است که آن فکر در آنجا رشد کرده است. غالب روشنفکران عصر مشروطه، مثل آخوندزاده، میرزا ملکم و میرزا آقاخان، زندگی خانوادگی خوب و زن و بچهای ندارند.
● گرایشهای روشنفکری در ایران
گروهی از اینها ملحدند. ملحدان به فرهنگ روسی گرایش دارند و به شدت با دین سر جنگ دارند؛ مثل آخوندزاده و کرمانی. روشنفکری لائیک تمام عیار، چپ نیست. طالباف و آخوندزاده، طرفدار سرمایهداری و در اصل طرفدار تزاریسم هستند. امّا میرزا ملکم خان بیشتر وجهه لیبرالی دارد. آدم سازشکار و فرصتطلبی است و میشود گفت پدر روحانی اکثریت روشنفکر راست معاصر ماست. افراطیگری آقاخان کرمانی و آخوندزاده را ندارد. در مرحله بعد، یک عده بوروکرات و تکنوکرات، امثال میرزا حسین خان سپهسالار هستند. سپهسالار گاهی اوقات وجهه نظر مثبتی داشته؛ مثلاً با آخوندزاده بد بوده و با تغییر الفبای فارسی مخالفت میورزیده است. برخی میگویند این مخالفتها ریشه در دعواهایی دارد که در ترکیه داشتهاند.
یک جریان دیگر، روشنفکری مذهبی است که از سید جمال شروع میشود. او طرفدار پان اسلامیسم است و حتی با بهاییها و ازلیها و آدمهایی نظیر میرزا ملکم و آقاخان کرمانی کنار میآید برای اینکه موجب اتحاد اسلام شود؛ امّا نه به قصد احیای اسلام؛ بلکه احیای عظمت کسانی که در این منطقه زندگی میکنند از طریق استفاده از علوم دانشهای جدید. به اعتقاد من، پان اسلامیسم بیش از آنکه یک نهضت اسلامی باشد، یک نهضت غربگرایانه است. من در کتاب سیر تفکر معاصر، نظرات فریدون آدمیت، سید جمال و یکی از طرفداران امروزی پوپر [ دکتر سروش] را با یکدیگر مقایسه کردهام و نشان دادهام که هر سه یک حرف میزنند.
بنابراین میتوان چهار یا پنج جریان را در میان روشنفکران نشان داد:
۱) جریان الحادی تندرو و افراطی؛ مثل آخوندزاده؛
۲) جریان لیبرال معتدل و ناروشن؛
۳) جریان روشنفکر مذهبی؛
۴) جریان تکنوکرات و بوروکرات دولتی؛ مثل سپهسالار که اینها بیشتر وزرا بودند؛
۵) جریانی که قدری محدودتر و خاصتر است؛ مثل میرزا یوسف خان مستشارالدوله که در کتاب حقوق بشر اسلامی مینویسد (با عنوان «یک کلمه») که حقوق بشر غربی را با احکام، آیات و روایات اسلامی تطبیق میدهد. برای اولین بار، با یک مطابقه جدی میان اسلام و غرب روبهرو میشویم؛ کاری که حتی در آثار سیدجمال هم من ندیدهام.
در کنار گروههای یادشده، یک جریان هم داریم که علمای سنتی اسلام هستند. بنابراین سه جریان اصلیِ اثرگذار بعد از مشروطه میتوان شناسایی کرد: روشنفکران آزاد و لائیک، روشنفکران مذهبی و علمای سنتی. تا زمان انقلاب این دستهبندی همچنان وجود دارد. در دوره رضاخان علمای سنتی کم و بیش در حوزه هستند و خیلی کم در صحنه مبارزات عملی سیاسی وارد میشوند. امّا روشنفکران لائیک و لیبرالها حامی دولت رضاشاه هستند. ایجاد مدرنیسم سطحی و تحمیل مدرنیسم بر مردم، محور تمام حوادث دوره رضاشاه است. در این دوره، روشنفکری دینی نیز نه شاخص مطرحی دارد و نه فعال است. اما در سالهای قبل از انقلاب، مهمترین شخصیتها و جریانات روشنفکری را به این قرار میتوان مطرح کرد: جلال آل احمد که بعد از تجربه مارکسیسم، حنای آن را بیرنگ میبیند و با سرمایهداری هم مخالف سرسخت است، کتاب غربزدگی را به انگیزه بازگشت به خویشتن (تا حدودی تحت تأثیر جریانات پستمدرن؛ البته با توجه به میراث اسلامی) مطرح میکند. در دولت و بدنه حکومت نیز بخشی از روشنفکری دیده میشود که به نوعی طرفدار بازگشت به خویشتن است؛ مانند سید حسین نصر و تا حدودی داریوش شایگان و احسان نراقی که در واقع در دوران جنگ سرد دچار یک تناقض و گیجی شدهاند. یکی از شاخصهای مهم روشنفکری اسلامی، دکتر شریعتی بود که در چهره آلترناتیو نظام لیبرال، تئوری خودش را مطرح میکند و از جذابیتهای فوقالعادهای برخوردار میشود. سوسیالیستها و مارکیستها نیز بخش دیگری از جریانات روشنفکری قبل از انقلاب هستند.
در سیر پر فراز و نشیب و تکاپوی روشنفکری، مهمترین حادثهای که اتفاق میافتد، انقلاب اسلامی به رهبری عالمی سنتی از حوزه است که تمام جریانات روشنفکری را تحتالشعاع خویش قرار میدهد. پس از انقلاب، تا چند سال و بهخصوص تحت تأثیر فضای جنگ، هیچ بخشی از روشنفکری منشأ اثر نیست. در دهه دوّم انقلاب به عقیده من میتوان جریانات روشنفکری را به این شکل طبقهبندی کرد:
۱) لیبرالهای مسلمان؛
۲) لیبرالهای لائیک. امّا لیبرالهای مسلمان خود به سه دسته تقسیم میشوند:
▪ لیبرالهای تئوریک (نظریهپرداز)؛
▪ لیبرالهای پراتیک(عملگرا)؛
▪ ژورنالیستهای لیبرال.
جریان لیبرالهای لائیک اگرچه در گفتمان روشنفکری داخلی ایران هماکنون موضوعیت دارند، امّا به صورت متشکل بیشتر در خارج از کشور منتظر فرصت هستند تا لیبرالهای مسلمان دانسته یا ندانسته فضا را برای توسعه و شکل مناسبتهای داخلی اینها فراهم کنند. لیبرالهای مسلمان از نوع تئوریک به دنبال تفسیر دین و ارائه نظریههای جدید مطابقی با مدرنیسم و لیبرالیسم هستند. لیبرالهای پراتیک نیز با نفوذ در بدنه حکومت، تئوریهای دسته اوّل را به اجرا میگذارند. ژورنالیستهای لیبرال نیز نقش واسط را میان لیبرالهای تئوریک و جامعه بازی کرده، به منظور ایجاد فضای مناسب برای نفوذ بخش پراتیک روشنفکری لیبرال به بدنه حکومت تلاش میکنند.
● چشمانداز آینده جریان روشنفکری
به نظر من به جرأت میتوان گفت که هماکنون لیبرالیسم و تفکر سرمایهداری نفسهای آخر را میکشند و در سال ۲۰۱۱ م. دیگر قدرت امروز را نخواهند داشت. عدالت، اخلاق و معنویت، چالشهای مهمی هستند که لیبرالیسم با آن روبهروست. روشنفکران جهان سومی هم هرچه مد روز باشد، به آن تظاهر میکنند. تمام حجیت روشنفکری به غرب است. وقتی غرب مضمحل شد، اینها هم مضمحل میشوند.
بله؛ نولیبرالیسم بخشهایی از سوسیالیسم را گرفته و به یک سری حمایتها از طبقات ضعیف و فقیر روی آورده است؛ امّا اینها همه تا حدی حکم دوپینگ دارند و بعد از مدتی خاصیتشان را از دست میدهند و باز بحران از نو ایجاد میشود.
به نظر من استحاله لیبرالیسم شروع شده است و این روند به استیلای دین و فرهنگ دینی خواهد انجامید. اینک کار به جایی رسیده است که برژینسگی از اخلاق و پارسایی صحبت میکند. نولیبرالیسم امروز خیلی تعدیل شده است؛ امّا هنوز ذات و ماهیت لیبرالیاش از بین نرفته است و آن قدر استحاله پیدا میکند تا کاملاً به معنویت و اخلاق برسد و ماهیت خودش را از دست بدهد که دیگر اسم لیبرالیسم هم موضوعیت نداشته باشد. البته برای مقصود نهایی نمیتوان زمان معینی گذاشت. این سیر استحاله شروع شده است و پایان این سیر بستگی دارد به اینکه انسان قرن بیست و یکم چقدر در طلب و تمنای عالم قدسی و جهان دینی و معنوی باشد. به هر صورت، مهمترین پارامتر این چالشها، میزان تلاش و مجاهدت تشیع است. یعنی با شعار نمیتوان این جریان روشنفکری را مهار کرد. تلاش و مجاهدت لازم است. اخلاق و معنویت با شعار به دست نمیآید. اگر در افعال خودمان اخلاق، معنویت و عدالت را منشأ اثر نسازیم، خودمان نیز در عمل بخشی از همین جریان روشنفکری را تشکیل میدهیم و یا در آن ذوب میشویم؛ امّا با شعارهای بسیار زیبا و فریبنده که این البته بسیار خطرناک است.
۱. «دین لیبرال» عنوان مقالهای است از مجید محمدی که در آن دین را به گونهای معنی و توصیه کرده است که با ارزشهای جامعه لیبرال کاملاً هماهنگ باشد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست