شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

«ایرانیان» سرچشمه خودآگاهی غرب


«ایرانیان» سرچشمه خودآگاهی غرب

تازه نیمی از سال ۲۰۰۷ گذشته است, اما به روشنی پیداست كه فیلم ۳۰۰ – با آن حاشیه ها و آن سروصدایی كه به پا كرد – پرآوازه ترین فیلم سینمایی سال ۲۰۰۷ خواهد بود دست كم در ایران و برای ایرانیان

تازه نیمی از سال ۲۰۰۷ گذشته است، اما به روشنی پیداست كه فیلم ۳۰۰ – با آن حاشیه‌ها و آن سروصدایی كه به پا كرد – پرآوازه‌ترین فیلم‌سینمایی سال ۲۰۰۷ خواهد بود؛ دست‌كم در ایران و برای ایرانیان.

درباره ۳۰۰ حرف زیاد زده شد: از بیانیه‌های سیاسی وزارت امور خارجه و مجلس شورای اسلامی گرفته تا تومارهای اینترنتی وبلاگ‌نویسان ایرانی و اعتراض‌های خیابانی ایرانیان مهاجر. با این حال، به نظر می‌رسد یكی از اساسی‌ترین و ریشه‌ای‌ترین جنبه‌های فیلم ۳۰۰ كمتر دیده و به آن پرداخته شد.

فرانك میلر – نویسنده فیلمنامه ۳۰۰ – ادعا می‌كند كه این فیلمنامه را با نگاهی به تاریخ هرودوت و با الهام گرفتن از آن نوشته است؛ ادعایی كه كمپانی سازنده فیلم آن را پس از اعتراض‌های گسترده ایرانیان و آكادمیسین‌های تاریخی پس گرفت.

گروه غرب‌شناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌های اسلامی ماه گذشته در دانشكده ادبیات دانشگاه تهران جلسه‌ای به منظور نقد و بررسی نمایشنامه‌ ایرانیان نوشته «اشیل» شاعر یونان باستان با نگاهی به فیلم ۳۰۰ برگزار كرد. این جلسه با حضور رضا داوری‌اردكانی، استاد فلسفه دانشگاه تهران به‌عنوان ناقد و میرجلال‌الدین كزاری و حكمت‌الله ملاصالحی به‌عنوان داوران این نشست برگزار شد.

آنچه می‌خوانید نقد رضا داوری‌اردكانی از نمایشنامه ایرانیان است؛ نمایشنامه‌ای كه ۳۰۰ از دل آن زاده شد، هرچند تلاش فرانك میلر - نویسنده فیلمنامه ۳۰۰ - به باور داوری‌اردكانی تلاشی ناموفق و تباه بوده است.

نمایشنامه ایرانیان اثر «اشیل» تنها جزو باقیمانده از یك اثر چهاربخشی است كه در سال ۴۷۲ ق.م در آتن به صحنه‌ نمایش آمده است. اگر بپرسیم كه چرا سه قسمت دیگر باقی نمانده، ولی این قسمت محفوظ مانده است، نمی‌توان استحكام هنری و تكنیكی اثر را دلیل آن دانست.

چنانچه بسیاری از منتقدان در پی قریب به ۲۵۰۰ سالی كه از نوشته‌شدن «ایرانیان» می‌گذرد، گفته‌اند كه نمایشنامه ایرانیان یك تراژدی حقیقی نیست. در تراژدی جنگ، آدمی با فلك نمایش داده می‌شود و دل تماشاگران همواره پر از بیم و هیبت است، اما در نمایشنامه‌ ایرانیان، شاعر از زبان همسرایان و ملكه ایرانیان، آتوسا مادر خشایارشا كه از جنگ بازگشته و به مدد روح داریوش مصیبت و تالم شكست خشایارشا را باز می‌گوید مصیبت شكست خشایارشا را باز گفته و ندبه و ناله می‌كنند و دریغاگوی شكوه از دست رفته امپراتوری ایران هستند.

تماشاگران این نمایشنامه در آتن با غرور و مفاخرت و بدون هیچ احساس تالم و غم به تماشای آن می‌رفته‌اند و روح آزرده از شكست در جنگ خشایارشا را تسلی می‌داده‌اند.

در جریان نمایش، هیچ حادثه نمایشی مهمی اتفاق نمی‌افتد، بلكه از آغاز حادثه اتفاق افتاده است. این حادثه شكست ایران در «سالامیس» است و بعد از آن هیچ حادثه‌ای نیست و اگر چیزی هست به زبان مردان صحنه گزارش می‌شود نه اینكه وقوع یابد.

بازیگران و تماشاگران نمایشنامه ایرانیان در ظاهر غم و شادی را میان یكدیگر تقسیم كرده‌اند. آنان كه روی صحنه‌اند، ایرانیان‌اند و چون نقش شكست‌خوردگان را بازی می‌كنند باید غمگین و ماتم‌زده باشند. آتنیان هم طبیعی است كه از دیدن نمایشنامه تسلی می‌یافته‌اند.

به نظر می‌رسد این نمایشنامه از آن جهت ماندگار شده است كه مورد توجه مورخان قرار گرفته و یكی از منابع تاریخ‌نگاری غربی است.

نمایشنامه ایرانیان، گزارشی به ظاهر دقیق از جنگ ایران و آتن است. در «ایرانیان» حتی تعداد سواره‌نظام و پیاده‌نظام و عده كشتی‌ها و اسباب و وسایل با غلو بسیار ذكر شده است. این نمایشنامه گزارش جنگ خشایارشا با آتن است و به نظر می‌رسد كه در آن حوادث دو جنگ خشایارشا و داریوش با یونانیان به‌هم آمیخته است.

این هم‌آمیختگی به اثر داستانی اشیل لطمه‌ای وارد نمی‌كند، اما چون گزارش او مأخذ هرودوت و بیشتر مورخان بعد از او قرار گرفته، باعث تحریفی در تاریخ باستان شده است.

«مهدی بدیع» در كتابخوانی «ایرانیان و بربرها» در مقام احترام به اشیل كوشیده است كه این مسوولیت را از دوش شاعر بردارد و به گردن مورخان بیندازد. او ظاهرا شأن شاعر را بلندتر از آن دانسته كه در دام تعصب گرفتار آید و به جای گزارش درست، دروغ بگوید.

حرمت شاعر محفوظ است، اما برای یك مورخ بزرگ هم دروغ گفتن آسان نیست، اما قضیه این نیست كه اشیل و هرودوت دروغ گفته‌اند. آنها چیزی را گزارش كرده‌اند كه از قرن ۱۷ به این سو، نه‌تنها بی‌چون و چرا موردقبول واقع شده بلكه آغاز حادثه‌ای بزرگ در تاریخ جهان تلقی شده است. «با این حادثه عقل و آزادی بر ماده‌انگاری و استبدادشرقی پیروز شده است.»

بحث ارتقای جنگ ایرانیان و یونانیان به نبرد استبداد و آزادی را محققان جدید هم کرده‌اند اما این تصور از نمایشنامه اشیل آغاز می‌شود.

تفاوت گفتار از زمان اشیل تا قرن ۱۷ و آنچه از قرن ۱۷ تا به این زمان گفته‌اند، در این است كه در گفتار متقدمان، اروپامداری صراحت ندارد گرچه رگه‌های آن همواره پیدا بوده است، ولی در گفتار جدید هر كجا كه مطلب نقل می‌شود مراد اثبات اروپامحوری و مزیت و فضیلت غرب است. اكنون به تلخیص نمایشنامه ایرانیان بپردازیم.

گفتیم «ایرانیان» جزو دوم از یك نمایشنامه چهارتایی است كه بقیه آن نیز مربوط به جنگ یونانیان و بربرها بوده است. در نمایش ایرانیان، گزارش و اخباری كه در جنگ روی داده در صحنه، نمایش داده می‌شود. همنوایان كه آغازكنندگان صحنه‌اند در ابتدا از امید پیروزی ایران می‌گویند. آنها شاه، سپاه و سربازان او را كه همه نیروی آسیایی نژادند و در پی شاه ‌جوان می‌روند، وصف می‌كنند.

اما در همان ابتدا ناله یاس سر می‌دهند كه سرزمین آسیا كه آنها را پرورش داده در فراق سوزان آنها می‌نالد. آنها نگرانند كه بر خشایارشا چه گذشته و آیا كمان تیرانداز پیروز شده است (اشاره به آرش كمانگیر) یا نیروی نیزه‌های پولادی. می‌بینیم كه هم‌آوازان نگران شكست‌اند و صحنه را برای رسیدن خبر شكست مهیا می‌سازند.

در حالی كه هم‌آوازان نمی‌دانند چه بر شاه و سپاهش گذشته، آتوسا، مادر خشایارشا و همسر داریوش وارد می‌شود و خوابی را كه دیده است، باز می‌گوید و تعبیر را از آنان می‌پرسد. رویای آتوسا رویای شكست است. آتوسا رویای خود را روایت می‌كند و با روایت آن، ترس و بیم و نگرانی بیشتر می‌شود.

هم‌آوازان خواب را تعبیر نمی‌كنند بلكه از او می‌خواهند كه از روح داریوش مدد بگیرد. آتوسا می‌خواهد بداند آتن در كجای زمین قرار دارد. هم‌آوازان ندا می‌دهند: «دور، در سوی غرب، آنجا كه پادشاه آفتاب غروب می‌كند.» آتوسا می‌گوید: «و فرزندم آرزوی صید چنین شهری را داشت؟» و پاسخ می‌شنود: «آن وقت سراسر یونان فرمانبردار می‌شد.» و هنگامی كه آتوسا سوال می‌كند كه چوپان این گله و فرمانده آن مردم كیست؟

هم‌آوازان پاسخ می‌دهند كسی را برده یا بنده نمی‌دانند. از شنیدن این اوصاف آتوسا درمی‌یابد كه حق سپاه ایران، شكست است. هم‌آوازان پیكی را می‌بینند كه از جنگ خبر آورده. پیك خبر آورده است كه سپاه بربر (ایرانیان) نابود شد و نیروی عظیم ایران در برابر شمار اندك سپاه یونان شكست‌ خورده است.

هم‌آوازان و آتوسا نامه می‌كنند كه آیا بسنده نبود آن همه بربر كه سابقا در ماراتن كشته شدند. آتوسا می‌رود كه به خدایان نماز بگذارد (در حالی كه ایرانیان هرگز خدایانی نداشته‌اند).

آتوسا همراه ملتزمان خود بیرون می‌رود و از این لحظه هم‌آوازان بخش اصلی نمایشنامه را می‌سرایند و دریغ می‌خورند كه چرا خشایارشا همه را نابخردانه به‌دنبال خود كشید. وقتی هم‌آوازان مراسم تدفین قدرت ایران در جزیره آژاكس را می‌سرایند، آتوسا وارد می‌شود تا باز ندبه سر كند و به هم‌آوازان می‌گوید كه داریوش را بطلبید و می‌رود تا پیشكش‌ها را تقدیم خدایان جهان زیرین كند.

هم‌آوازان، داریوش را می‌ستایند و طلب دیدارش را می‌كنند. روح داریوش بی‌خبر از آنچه گذشته است، ظاهر می‌شود و آتوسا می‌گوید كه قدرت ایران نابود شده است. داریوش غرور و بی‌خردی فرزندش را باعث زودتر رسیدن عذاب زئوس می‌داند. داریوش از خردمندی اسلاف خود یاد می‌كند كه هرگز مسبب چنین مصیبتی نشدند.

اشیل به صراحت این لحن را در دهان داریوش نگذاشته است كه او به یونان لشكر نكشیده است و چگونه می‌توانست چنین كند، چراكه خود داریوش با یونانیان جنگیده بود. داریوش در جواب هم‌آوازان كه می‌گویند از این پس چه كنند، می‌گوید كه هرگز دیگر به یونان لشكر نكشید. داریوش ناپدید می‌شود. خشایارشا وارد می‌شود و با اندوه خطاب به زئوس می‌گوید كه ای كاش من هم در میان كشتگان بودم.

«ایرانیان» اثر عجیبی است كه با شكست ایران در رویای همسر داریوش آغاز می‌شود، اما در حقیقت این رویای یك شاعر یونانی است؛ رویایی كه تاریخ شده است و شاید هیچ نظیری در تاریخ بشر نداشته باشد. در این رویا همه یونانی‌اند و همه‌چیز یونانی است.

بنیانگذار دولت ماد، مدس است كه نژادی یونانی دارد. داریوش و هم‌آوازان كه پیران قومند و آتوسا - كه طبق نقل بعضی از تواریخ، او به داریوش اصرار می‌كرده كه به یونان لشكركشی كند - و حتی خشایارشا به خدایان یونانی معتقدند و به آنها نماز می‌گذارند.

مردگان و حتی داریوش در هاوس به‌سر می‌برند و از آنجاست كه به زمین احضار می‌شوند. هاوس به اعتقاد یونانیان در زیر زمین قرار دارد و جایگاه مردگان است.

همه چیز در نمایشنامه اشیل یونانی است: ایرانیان خود را بربر می‌خوانند. پس اگر چنین است چرا چنین مقابله‌ای رخ داده است. ظاهرا هیچ‌یك از جنگ‌های ایران و یونان به‌صورتی كه در «ایرانیان» وصف شده، روی نداده است. داریوش در ماراتن شكست خورده و خشایارشا برای انتقام به یونان رفته و آتن را تصرف كرده است.

مساله این نیست كه می‌توانسته در آتن بماند یا نماند. نمایشنامه‌ ایل تقابل میان ایران و یونان آن زمان نیست. در رویای اشیل تقابل میان ایران و یونان كه می‌توانست یك تقابل واقعی باشد، به تقابل تاریخی آسیا و اروپا و شرق و غرب بدل شده است كه سر ماندگاری آن را در این تدبیر باید جست.

رضا داوری اردكانی

مهرنوش محمدیان


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.