یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

کودک خیابانی معضلی که نیازمند توجه ویژه است


کودک خیابانی معضلی که نیازمند توجه ویژه است

کودکان خیابانی مقوله یی است که در حال حاضر اکثر کشورها به خصوص کشورهای آسیایی را درگیر کرده است و اینان کودکانی هستند که به دلایل مختلفی چون فقر, طلاق, مهاجرت, شیوه های تربیتی خانواده, اختلالات جسمی و روانی و در خیابان ها رها شده اند

کودکان خیابانی مقوله یی است که در حال حاضر اکثر کشورها به خصوص کشورهای آسیایی را درگیر کرده است و اینان کودکانی هستند که به دلایل مختلفی چون فقر، طلاق، مهاجرت، شیوه های تربیتی خانواده، اختلالات جسمی و روانی و... در خیابان ها رها شده اند. اصطلاح کودک خیابانی برای نخستین بار در سال ۱۸۱۵ به وسیله «مای هو» در انگلیس به کار برده شد و بعد از سال ۱۹۷۹ در امریکا مصطلح شد و بعدها در کشورهای دیگر هم رواج یافت.

کودک خیابانی بر اساس ماده یک پیمان نامه حقوق کودک به افرادی اطلاق می شود که زیر ۱۸ سال بوده، در خیابان زندگی و کار می کنند، خانواده یی ندارند یا امکان دسترسی به خانواده برای آنها وجود ندارد یا خانواده منتظر بازگشت آنان نیست و همچنین کسانی که امکان دسترسی به خانواده برایشان وجود دارد و بازگشت آنها نیز به خانواده امکان پذیر بوده و خانواده نیز منتظر بازگشت آنهاست. به گزارش سازمان جهانی حمایت از کودکان و نوجوانان، نزدیک به ۷۵ درصد کودکان و نوجوانان موجود در خیابان ها، ارتباط و پیوندهای خانوادگی خود را حفظ کرده اند. مطابق تعریف فوق کودکان خیابانی کودکانی هستند که در ارتباط با خانواده یا بدون ارتباط با خانواده خود در خیابان ها به زندگی یا کار مشغول هستند.

اینان چه هنوز در ارتباط با خانواده بوده و چه قطع ارتباط کرده باشند؛ از طبیعی ترین حقوق خود چون امنیت، مسکن، تغذیه، بهداشت، درمان، تحصیل، تفریح و... بی بهره اند و مورد آزار جسمی، جنسی و روانی و همچنین سوءاستفاده و استثمار قرار می گیرند. به طوری که دختران عمدتاً در همان ۲۴ ساعت اول خروج شان از خانه مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته و معمولاً در معرض انواع بیماری ها از جمله ایدز، هپاتیت و... قرار خواهند گرفت. در میان بچه های خیابانی به نظر می رسد تعداد پسران بسیار بیشتر از دختران است. این به آن معنا نیست که دختران از بی توجهی در امان هستند؛ اما وضعیت شان تا حدی متفاوت است. برخی بسیار زود به روسپی گری تن در می دهند، عده یی پیش از ازدواج بچه دار می شوند و باید با کوهی از مشکلات عاطفی، مادی و اجتماعی دست و پنجه نرم کنند، عده یی دیگر نیز اگر خرید و فروش نشوند، به خدمتکارانی مبدل می شوند که غالباً گرفتار بهره کشی یا بدرفتاری می شوند. کودکان خیابانی در یک تقسیم بندی کلی به دو دسته تقسیم می شوند.

۱) کودکان کار؛ این گروه را بیشتر کسانی تشکیل می دهند که عوامل خانوادگی و اجتماعی به خصوص آن بخش از عوامل که به مسائل معیشتی مربوط می شود، نظیر فقر خانواده و... باعث شده است آنها به خیابان بیایند و به نوبه خود در تامین بخشی از احتیاجات خانواده که عمدتاً احتیاجات اساسی و اولیه است، والدین خود را یاری کنند.

۲) کودکان خیابان؛ این گروه را بیشتر کسانی تشکیل می دهند که به دلایل متعدد فردی، خانوادگی و اجتماعی که کمتر جنبه معیشتی و بیشتر جنبه عاطفی دارند مثل خشونت، تبعیض و مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفتن توسط خانواده، خانه را ترک گفته و در خیابان سکنی گزیده اند.

این گروه از کودکان برای محافظت از خویش گروه های کوچکی تشکیل می دهند که جای خانواده را برای آنها پر می کنند و در بین آنها نوعی همبستگی و محبت ایجاد می کند و رهبر گروه همیشه فرد قدرتمند و باهوش گروه است که همه افراد گروه، خود را ملزم به تبعیت از او می دانند. آنها همچنین مجبورند برای گذران زندگی خود به راه هایی بیندیشند که به وسیله آنها کسب درآمد کنند. به همین دلیل خیلی زود جذب گروه هایی می شوند که از آنها و از کارشان سوءاستفاده کرده و آنها را استثمار می کنند؛ گروه هایی که در زمینه هایی چون قاچاق مواد مخدر و کالا، قاچاق اعضای بدن انسان، تکدی گری، روسپی گری و... فعالیت می کنند یا جذب شغل های کاذبی چون واکسی، گل فروشی، سیگار فروشی، آدامس فروشی، فروختن فال و ادعیه مذهبی، کشیدن وزن رهگذران و... در سر چهارراه ها یا داخل پایانه های مسافربری می شوند.

آنها به شدت توسط مردم تحقیر شده و مورد انواع کودک آزاری قرار می گیرند و همین عوامل بستر مناسبی را فراهم می آورد تا حتی کودکانی که جذب گروه های مجرم نشده اند نیز کم کم به انواع جرم و بزه چون دزدی، کیف قاپی، جیب زنی، فروش مواد مخدر، اعتیاد و استفاده از سلاح های سرد روی بیاورند. هر چند در ایران آمار دقیقی از این کودکان در دست نیست اما مستندات نشان می دهند ۸۰ درصد کودکان خیابانی کودکان کار هستند و بیشتر آنها در استان های خراسان، تهران، لرستان و کردستان به سر می برند،۹۰ درصد این کودکان والدین دارند، ۸۰ درصدشان مهاجرند که ۴۲ درصد آنها از روستاها و شهرهای دیگر کشور و ۳۸ درصد از کشورهای دیگر آمده اند و از نظر جنسیت نیز ۷۸ درصد آنها پسر و در سنین ۵ تا ۱۸ سالگی قرار دارند. در تحقیقی که روی ۴۱۳۳ نفر از کودکان خیابانی ایران انجام گرفت، مشخص شد ۷۳ درصد این کودکان به بیماری های چشمی و ۶۱ درصد به بیماری های تنفسی مبتلا هستند. همچنین ۶۴ درصد آنها از بیماری های قلبی، ۶۹ درصد از مشکل اختلال در شنوایی و ۶۱ درصد از کمبود توجه رنج می برند و ۸۲ درصد آنها نیز دچار بیماری های پوستی هستند. از نظر سوادآموزی هم ۵۶ درصد آنها بی سوادند، ۶۱ درصدشان مشکلات گفتاری دارند و در مجموع۸۶ درصد آنها فاقد هرگونه مهارت شغلی اند که این آمار نشان دهنده وضعیت نگران کننده کودکان خیابانی در کشور است.

چه اتفاقی افتاده است که کودکانی که باید در کلاس درس مشغول تحصیل علم و دانش یا در آغوش گرم خانواده یی مهربان به تفریح و بازی مشغول شوند، در خیابان ها به انواع جرم و بزه روی آورده و بدن نحیف و روح خسته شان زیر تازیانه نگاه های تحقیرآمیز مردم کوچه و خیابان یا دستان پرشقاوت صاحبان بی رحمشان خرد می شود؟ چه تفاوتی بین آنان و دیگر کودکانی که در آغوش حمایتگر خانواده، آسوده در پی بازی و تفریح و تحصیل هستند؛ وجود دارد؟ آیا به واقع جز تحقیر و تمسخر و ترحم کار دیگری از دست ما ساخته نیست؟ مسوولیت ما در قبال آنان چیست؟ چه کسی مسوول جنایاتی است که در حق آنان اتفاق می افتد؟ چه کسی پاسخگو است؟ آیا بیان اینکه در کشور ما هیچ کودک خیابانی وجود ندارد و ارائه یک تعریف کاملاً غیرعلمی از کودک خیابانی (از سوی یکی از اعضای شورای شهر تهران) و پاک کردن صورت مساله به جای پرداختن به حل مشکل، ساده لوحانه و بی لطفی نیست، آن هم در جایی که ما با مقوله یی حساس یعنی کودک سر و کار داریم؟

نسترن شکوه

کارشناس ارشد روان سنجی