جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا

برای چی مردم به سفر می‌روند؟


برای چی مردم به سفر می‌روند؟

مردم چه از قبل بدانند چه بعداً بفهمند، برای اینها مسافرت می‌کنند:
۱) مسافرت می‌کنند تا سالم باشند! آدمیزاد اگر تکان نخورد از جایی که هست، چه حواسش باشد و چه نباشد، یکنواختی و …

مردم چه از قبل بدانند چه بعداً بفهمند، برای اینها مسافرت می‌کنند:

۱) مسافرت می‌کنند تا سالم باشند! آدمیزاد اگر تکان نخورد از جایی که هست، چه حواسش باشد و چه نباشد، یکنواختی و تکرار تهدیدش می‌کند. او اول خسته می‌شود؛ بعد سعی می‌کند یا مجبور می‌شود که خستگی را تحمل کند؛ بعد اعتقاد پیدا می‌کند که زندگی را همیشه باید با تحمل خستگی‌ها و فشارها پیش برد؛‌ بعد زیر پــِرس‌ تحمل، همه‌ی حرارت وجودش رو به سردی می‌گذارد؛ بعد، آدمی که سرد شد،‌ دلسرد، بدبین، افسرده و ناامید هم می‌شود و دیگر، هرگز، آدم سالمی نیست. آدم برای آنکه وجودش گرم زندگی باشد، نیاز به تفریح دارد. چه کسی می‌تواند منکر تفریح باشد؟ حتی امام صادق و امام رضا هم تفریح می‌کرده‌اند و به مسافرت و گردش می‌رفته‌اند.

۲) مسافرت می‌کنند تا روزی به دست بیاورند! یک جا ماندن تناظر واضحی دارد با یک پنجره داشتن. اینکه آدمیزاد دائماً در یک محیط سر کند، نورگیرهای ثابت و مشخصی هم برای تابیدن روزی پیش رو دارد. (روزی را فقط درآمد مادی نگیرید؛ روزی علمی هم یک‌جور روزی است. همین‌طور روزی معنوی و...) حالا اگر محیط، چندگانه شود، پنجره‌ها هم چند تا می‌شود و او جلوه‌های دیگری از زندگی را هم می‌بیند و طبیعی است که از نورگیرهای تازه‌تری می‌تواند شعاع پرشتاب روزی را کسب کند.

۳) مسافرت می‌کنند تا ببینند! ما چندتا اهرام ساخته‌ایم از زمان اهرام ثلاثه به این طرف؟ چند تا پرسپولیس و آکروپلیس بنا کرده‌ایم از ساخته شدن پرسپولیس و آکروپلیس تا حالا؟ البته آنها بدون شک کارهایی می‌کرده‌اند که ما هم امروز می‌کنیم: دروغ می‌گفتند، زور می‌گفتند، هرچه می‌خواستند می‌کردند و.... حالا آنها نیستند؛ اما کاملاً آثار بودنشان هست. چشمهایمان بازتر و گوشهایمان شنواتر و دلهایمان روشن‌تر خواهد شد اگر در سرانجام کسانی سرک بکشیم که عین ما و مثل ما، زمانی دنیا را زیسته‌اند. معلوم است که فرق می‌کنند آدمهایی که سرانجام قدیمی‌ها را می‌بینند و درس می‌گیرند و آدمهایی که از جایشان اصلاً تکان نمی‌خورند تا چیزی ببینند. فقط کافی است یک نفر قرآن را باز کند و قدری ورق بزند؛ فکر می‌کنید چندتا «اَفَلم (یا «اَوَلم») یسیروا فی الارض» یا «سیروا فی الارض» پیدا می‌کند که بلافاصله بعدش «فینظروا» یا «فانظروا» آمده ــ که یعنی: «بگردید در زمین تا ببینید...»؟

۴) مسافرت می‌کنند تا بزرگ‌تر فکر کنند! آدمیزاد اگر یک جا بماند، خیال می‌کند ــ و به تدریج باور هم ــ که همه چیز همان است که دور و برش می‌گذرد. بعد، چه بسا کاملاً ناخودآگاه، دنیا را در حد و اندازه‌ی همان چیزها که اطراف اوست، تعریف می‌کند. از دور به این دسته آدمها نگاه کنید: خودشانند و دایره‌ی محدودی از بناها و آدمها در اطرافشان. حالا اگر آن دایره شکسته شود و محیط‌‌های بزرگتر و بزرگتر را دور بزند و چه بسا چندین دایره‌ی متقاطع را بسازد، آدم یا آدمهای توی آن دوایر، دیدی بزرگتر و گسترده‌تر نمی‌یابند؟ امام علی می‌گوید برای رسیدن به بزرگی، از خانه‌ات بیرون برو! و می‌گوید اگر کسی به تو گفت که سفر خیلی مشکلات و سختی‌ها دارد، رهایش کن تا همچنان دمخور آدم‌های کوچکی باشد که توی دایره‌ی کوچک زندگی‌شان، سرانجامی جز سخن‌چینی و حسودی به هم ندارند.