چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مبانی ارزشی نظام اقتصاد اسلامی
● اخلاق و اقتصاد
علم اقتصاد با این ادعا آغاز میگردد که در یک جامعه بزرگ، دستورات اخلاقی نمیتواند تنظیمکننده رفتار اجتماعی افراد و ایجادکننده نظمی قابل پیشبینی باشد، حال آنکه با اصل قراردادن رفتار مبتنی بر نفع شخصی، رفتار اجتماعی افراد، نظمی معین و قابل پیشبینی پیدا میکند. مضمون علم اقتصاد در واقع، توضیح چگونگی پیدایش ساختار و عملکرد این نظم است. بنابراین، هر کوششی که به قصد اصلاح علم اقتصاد، بخواهد دستورات اخلاقی را اصل رفتاری انسانها قرار دهد، در واقع علم اقتصاد را اصلاح نمیکند، بلکه آن را از ریشه نفی میکند.
▪ اولا: صرف تعقیب نفع شخصی، عملی خلاف موازین اخلاقی نیست، مگر اینکه تابع کانت (۱) باشیم.
▪ ثانیا: این ادعا اشکال اساسی روششناختی و معرفتی دارد. چرا که جهان علم، و از آن میان علم اقتصاد، جهان تئوریهاست و طرح تئوریها هم در قالب مدل صورت میگیرد و ساخت مدل یا به صورت قیاسی استیا استقرایی; و هر دو روش، مبتنی بر پیشفرض معرفتشناختی است. آیا به جهان و رویدادهای اقتصادی با ذهن خالی برخورد میکنیم یا با ذهن پر؟ بنابر تئوری فانوسی در فلسفه علم، مشاهدات تابع فرضیههاست و مشاهده، توسط نظریه، هدایتشده و آن را پیشفرض میکند. (۲) به عبارت دیگر، همه مشاهدات گرانبار از تئوری، (Theory - Loaden) هستند. پس جهانی که ما مشاهده میکنیم مطابق تئوریها و تفسیرهای تئوریک خود ماست. در مقابل این نظریه (تئوری فانوسی)، تئوری کشکولی در علم را داریم که به سابقیت (سابق بودن) مشاهدات بر نظریهها معتقد است.
آیا تئوریها در اقتصاد مبتنی بر روشهای قیاسی نیست و آیا این انسان اقتصادی عقلایی، مجرد پیشفرض نمیباشد (آیا نمیتوان انسان دکارتی را در چنین انسانی مشاهده کرد، در مقابل انسان پاولوف)؟ این درست است که ارزشها و هدفهای اقتصادی اعلام شده، در تضاد با واقعیات است; ولی این تضاد باعث نمیشود که مفاهیم ارزشی نهفته در واژهها را هم فراموش کنیم. بهینگی پارتو را در اقتصاد رفاه در نظر بیاورید; وضعیت اجتماعی را بهینه، به معنای پارتو، میگویند اگر و تنها اگر فایده هیچ فردی نتواند زیاد شود مگر آنکه به نقصان فایده دیگری منجر گردد. رسیدن به چنین وضع بهینهای، موفقیتی بسیار محدود به شمار میرود و به خودی خود، ضامن نتایجشاهکاری نیست. یک وضعیت میتواند بهینه پارتو باشد، در حالی که در آن برخی انسانها در فقر کامل به سر برند و بعضی دیگر غرق در تجملات باشند; و نتوان وضع فقرا را بهبود بخشید مگر آنکه به تجمل اغنیا دست زده شود. بهینگی پارتو میتواند واقعا حاوی اندیشهای جهنمی باشد. (۳)
افزون بر این، مفاهیم ارزشی بر پنج دسته قابل تقسیماند:
۱) مفاهیم ارزشی اخلاقی: خوب، بد، درست، نادرست، باید، نباید، وظیفه، مسئولیت، فضیلت، رذیلت.
۲) مفاهیم ارزشی حقوقی: عدالت، ظلم، سرقت، مالکیت و....
۳) مفاهیم ارزشی دینی و مذهبی: احکام خمسه (وجوب، حرمت، کراهت، استحباب، اباحه) که به افعال انسان تعلق میگیرد. حلال و حرام و نجس و پاک که به اشیاء تعلق میگیرد.
۴) مفاهیم ارزشی زیباشناختی; که در تمامی شاخههای هنر کاربرد دارند و مهمترین آنها عبارتند از: زیبا، زشت، شکوه، فخامت، باصفا، دلگیر، بیروح و....
این چهار دسته از مفاهیم کم و بیش در اقتصاد دخالت دارند. و اما قسم پنجم، مفاهیم ارزشی اقتصادی است. والتر استیس گفته است نو، کهنه، گران و ارزان مفاهیم ارزشی اقتصادیاند; البته برخی این مفاهیم را از مفاهیم ارزش زیباشناختی دانستهاند. انصاف این است که مفاهیم ارزشی اقتصادی بیش از مواردی است که استیس مطرح کرده است. این مفاهیم شامل مفاهیمی هستند که دارای بار ارزشی (چه مثبت و چه منفی) میباشند.
● تاثیر دین در اقتصاد
دین از سه ناحیه میتواند در اقتصاد تاثیر بگذارد.
۱) از طریق مفاهیم; بدین صورت که مفاهیم پیش فرض شده در مدلها را جابهجا کرده، با طرح انسان اقتصادی خود، الگوهای مصرف و تولید و توزیع را دگرگون سازد. نظر به اینکه ساخت مدلها در اقتصاد، نوعا به صورت قیاسی است، امکان تاثیرگذاری آن به لحاظ معرفتی ممکن میشود.
۲) از طریق نهادها و سازمانهای اقتصاد; امروزه توضیح و تبیین نظامهای اقتصادی بر مبنای تاثیرگذاری آنها بر روی نهادها و سازمانها قابل بررسی است. تعمیمهای وبر و تاونی، (Tawney) در باب نقش اصلاح پروتستانی در توسعه سرمایهداری، مجادلاتی برانگیخته است که تا به امروز ادامه دارد. (۴) به باور وبر، «یکی از عناصر بنیادی روح سرمایهداری جدید، بلکه همه فرهنگ جدید، یعنی شیوه زندگی عقلانی بر مبنای ایده شغل به عنوان تکلیف، [Beruf] ،از روحیه ریاضتکشی مسیحیت زاده شد». (۵)
درباره مبنای فرهنگی تمدن اسلام نیز تحقیقاتی صورت میگیرد که نشان میدهد چگونه در قرن چهارم هجری، جهان اسلام با فرهنگ دینی، شاهد تمدن شگرفی گردید. سازگاری دین و دنیا در اسلام و عقلانیت دینی آن دوران و نقش اقتصاد شهری و بازار در آن دوره، جای تحلیل دارد. درباره پیشرفت اقتصادی ژاپن، گروهی از تحلیلگران، نقش مذهب کنفوسیوس را اساسی میدانند. چرا که براساس یک تحلیل از مذهب کنفوسیوس «کار گروهی مقدس میگردد». (۶) جامعهشناسان دین، گروههای دینی فراوانی را در آسیا مطالعه کردهاند تا دریابند که آیا میان تاکید این گروهها بر اهمیت دینی کار و میان تاکید پروتستانهای اولیه شباهتی وجود دارد یا نه! (۷)
۳) از طریق ارزشها; برخی از اقتصاددانان، اصول موضوعه یک نظام اقتصادی را عدالت اقتصادی، آزادی، مالکیت، حقوق، عوامل تولید و نظام مصرفی ایدهآل ذکر کردهاند. پرواضح است که این اصول، بسته به نوع نظام و نحوه نگرش به آن، میتواند به گونهای خاص طراحی شود و ارزشی بودن برخی از این اصول، جای تردید ندارد. قبل از پرداختن به موضوع عدالتبه عنوان یک موضوع ارزشی، لازم است مفهوم ارزش به گونهای مستقل بررسی شود و سپس جایگاه ارزشی نظام اقتصادی اسلام تبیین گردد.
● ارزش
تجربه انسان در زندگی به دو گونه است: تجربه علمی و تجربه ارزشی. تجربه علمی در علوم، مورد بحث قرار میگیرد. اما در توضیح تجربه ارزشی، متفکران عاجز ماندهاند که آیا این هم، مثل علم، واقعیتی را نشان میدهد یا نه.
در مورد ارزش، این نزاع وجود دارد که آیا عینی استیا ذهنی (نزاع عینیگرایان و ذهنیگرایان). عینیگرایان میگویند گزارهها و جملات ارزشی مثل جملات علمیاند. معمولا دیدگاه اسلامی به نظریه عینیگرایان گرایش پیدا کرده است. به همین دلیل دیدگاه اسلامی را دیدگاه رئالیستی نیز نامیدهاند.
اگر در مورد ارزشها مبنای عینیگرایان را قبول کنیم اقتصاد را باید در چارچوبی طراحی کنیم که رئالیستی باشد. باید بگوییم خداوند در چارچوب قواعد اخلاقی عمل میکند; یعنی همانطور که کار غیرمنطقی انجام نمیدهد، کار غیراخلاقی نیز از او سرنمیزند و نیز باید چارچوب عدالت را به عنوان پایه نظام اقتصاد اسلامی طبق الگوی رئالیستی طراحی نمود. اگر قراردادی باشیم این نظریه در عرف و قراردادها پیجویی خواهد شد، ولی در اقتصاد تاثیر چندانی نخواهد گذاشت.
مطابق مبنای رئالیستی، گفته شده است که احکام و قواعد فقهی تابع ملاکات نفسالامری هستند; یعنی ورای احکام، واقعیتهایی هستند که اخلاق را تعیین میکنند. خلاصه اینکه، اخلاق جعلی نیستبلکه کشفی است; و به عبارتی، اخلاق discovery است نه invention چون رئالیست هستیم ارزشها را عینی میدانیم.
دین در اخلاق چهار نوع نقش ایفا میتواند کرد:
۱) ممکن است در تعریف مفاهیم اخلاقی (خوب، بد، درست، نادرست، باید، نباید، وظیفه، فضیلت و رذیلت) از پیش فرضها و گزارههای دینی استفاده شود.
۲) ممکن است پیش فرضها و گزارههای دینی موجب اتصاف افعال به محمولات اخلاقی شوند.
۳) ممکن است دین در شناسایی مصادیق ارزشهای اخلاقی آدمی را یاری کند.
۴) ممکن است دین ضامن اجرای احکام اخلاقی شود.
در بخش کلام، باب ملاک، منوط به پذیرش حسن و قبح عقلی و عقیده به وجود مصلحت در نفس افعال و در ورای احکام (نه فقط در خود احکام) است. مصلحت و مفسدهای که در ورای احکام شرعی نهفته است و موجب صدور احکام شرعی میشود، همان است که «علتحکم» نام گرفته است و وجود یا عدم حکم، دایرمدار آن است. اما فواید و نتایجی که بر حکم مترتب استیا از حکم انتظار میرود، از سنخ حکمتحکم است و حکم دایرمدار آن نیست. چرا که ممکن است از دید ما چیزی وسیله حصول همان فواید باشد، اما شارع نخواسته که با هر وسیلهای به آن اهداف دستیازد و آن طریق خاص برای او موضوعیت داشته باشد; مانند حکمت امنیت و احترام اموال مشروع اشخاص که منجر به وسعت معیشت جامعه میشود و حکمت قواعدی نظیر تسلیط (الناس مسلطون علی اموالهم) و یا قاعده لاضرر و لاضرار و.... برخی از محققان، از این ملاکات به مقاصد شریعت تعبیر نمودهاند. به باور شاطبی در کتاب الموافقات «شرایع تنها برای مصالح عاجل و آجل با هم وضع شده است.» این نگرش همه معتزلیان و مورد پذیرش بیشتر فقیهان متاخر است.
برخلاف رازی که میپندارد «احکام و افعال خداوند، هیچ هدفی ندارد و قابل تعلیل نیست»، شاطبی با استقرای احکام شریعتبه این یقین میرسد که احکام شریعتبرای مصالح بندگان وضع شده است و این هدفداری، در همه تفصیلات و جزئیات شریعت جریان دارد. او میگوید: «از طریق استقرا روشن شده است که مقاصد ضروری پنجتاست; به این شرح: حفظ دین، حفظ نفس، حفظ نسل، حفظ مال و حفظ عقل.» (۸)
باری در اخلاق، مفهوم تکلیف و وظیفه اصل است و بقیه مفاهیم اخلاقی از اینها ناشی میشود. کانت میگوید: اول تکلیف را میفهمیم بعد سایر مفاهیم را.
مفاهیم اخلاقی به اعتباری به الزامی (وظیفه، باید و نباید) و ارزشی (خوب و بد، درست و نادرست) تقسیم میشوند. در اینکه کدام گروه اصلیاند و کدام فرعی، اختلاف است. وظیفهگرایان، (deontologists) میگویند مفاهیم الزامی پایهاند و مفاهیم ارزشی از اینها گرفته میشوند. کانت نیز بر این باور است که اول الزام را عقلا میفهمیم و بعد، مفاهیم ارزشی را به آن نسبت میدهیم. (۹) اما سودگرایان، مثل همه غایتگرایان، (teleogists) ،نظری عکس نظر کانت دارند. آنها میگویند اول مفاهیم ارزشی را میفهمیم، بعد مفاهیم الزامی را. میگویند اگر کاری زیاد خوب بود الزامی میشود. (۱۰)
در میان مسلمانان، هر دو گروه مزبور هوادار دارند; نظریه کانتبیشتر در میان اشعریان جاری است که وظیفهگرا هستند. آنها میگویند هرچه خدا میگوید همان عدالت است. اما معتزله، در هماهنگی با غایتگرایان، میگویند الزام، همان شدت حسن است. به اعتقاد معتزله، ما خودمان عدالت را میتوانیم بشناسیم. حتی خداوند نیز مقید است که در چارچوب عدالت عمل کند. بنابر این نظریه، دین به آنچه ذهنیت عمومی از عدالت میفهمد و عادلانه میداند، توصیه میکند نه برعکس. در واقع، احکام و قواعد فقهی باید با ذهنیت عمومی تطبیق بکند. طبق این دیدگاه، از تفکر کلامی اشعریگری به تفکر عقلانی معتزلی کشیده میشویم; پس عدالتیک بحث فرادینی است. یعنی آنچه را عادلانه هست دین میگوید و نه اینکه آنچه دین میگوید عادلانه باشد. به تعبیری، عدالت در سلسله علل احکام است نه در سلسله معلولات احکام. (۱۱)
● آیا اقتصاد اسلامی ممکن است؟
تدوین نظام اقتصاد اسلامی با دو مانع معرفتی عمده مواجه است که ممکن است از این موانع، چنین استنباط شود که اقتصاد اسلامی به لحاظ معرفتی ممتنع است. این دو مانع در قالب دو تقریر، قابل بازشناسی است.
تقریر اول: گفته میشود اقتصاد اسلامی عبارت است از مجموعه احکام فقهی. این احکام پراکنده اولا قابلیت ندارد که نظاممند بشود و ثانیا بر فرض که نظاممند بشود، چون فتاوی معمولا احکام ظاهری است و این احکام لزوما مطابق با واقع نیست، هماهنگی خود را در راستای آن مبانی از دست میدهد. ثالثا چنین کاری را با فتوای مجتهد واحدی نمیتوان انجام داد و اگر با فتوای مجتهدان متعدد صورت بگیرد (کاری که شهید محمدباقر صدر انجام داد و از راه فقه معاملات و حقوق اقتصادی، مبانی را استخراج نمود) حجیتشرعی نخواهد داشت.
به نظر میرسد که چهار امر را باید از همدیگر تفکیک نمود:
۱) بنیانها یا مبانی نظام اقتصادی
۲) نظام اقتصادی
۳) حقوق اقتصادی یا به تعبیر فقهی، فقه معاملات
۴) علم اقتصاد.
از این تقسیمبندی میتوان نتیجه گرفت که فروکاستن اقتصاد اسلامی به مجموعه احکام فقهی در واقع، عدول از چهار قسم به یک قسم حقوق اقتصادی است; در حالی که اقتصاد اسلامی فقط حقوق اقتصادی نیست، بلکه بنیانها و نظام اقتصادی، کمترین چیزی است که میتوان در کنار حقوق اقتصادی مطرح نمود.
در چارچوب فقه معاملات، ممکن است نظامهای متعددی (مثلا نظام بانکداری) ساخته شوند که اگرچه با فقه معاملات سازگاری دارند، با ملاکها و اهداف نظام اسلامی سازگاری نداشته باشند. مثلا فروش اقساطی یا اجاره به شرط تملیک ممکن است از جهت فقهی مشکلی نداشته باشد، ولی مساله سرمایهگذاری، ملاکا همان کارکرد و نتیجه ربا را دارد.
به نظر میرسد که علاوه بر فقه و حقوق اسلامی، استخراج مبانی و چارچوبها نیز لازم باشد وگرنه با حفظ ظاهر شرع، از واقع آن دور میشویم.
تقریر دوم: ممکن است گفته شود که سخن گفتن از نظام اقتصادی اسلام منوط به این است که ابتدا بنیانهایی نظیر آزادی، مالکیت، عدالت، حقوق عوامل تولید و مصرف آرمانی را از دیدگاه اسلام برجسته کنیم و آنها را در ارتباطی نظاممند (سیستمی) قرار دهیم تا بتوانیم نظام اقتصادی تدوین نماییم. این برجسته کردن برخی از مقولهها در دین، به معنای ایدئولوژیک کردن دین است و دین به جامه ایدئولوژی درنمیآید. البته این امتناع معرفتی مبتنی بر پیش فرض دیگری است و آن اینکه دین حداقلهای لازم را ارائه میدهد; به عبارت دیگر، دین فقط ارائه دهنده ارزشهاست، نه روشها و نه نظامها. به عبارتی، کسانی معتقدند اینکه دین گفته است عدالتبورزید، نشان میدهد که عدالتیک ارزش است و در هر نظامی محقق شود هدف دین محقق شده است; چه نظام اسلامی باشد، چه سوسیالیستی و چه سرمایهداری. اصولا نظام دینی باشد یا سکولار فرقی نمیکند; مساله اساسی دین حفظ ارزشهاست که، بنابر فرض، رعایتشده است. بنابراین لازم نیست که روشها را هم دین تعیین کند. روشها مبتنی بر عقل عام (تجربه و آموزشهای تاریخی و عقل بشری) است.
در نقطه مقابل این نظریه، کسانی معتقدند که دین نهتنها ارزشها، بلکه روشها را هم ارائه میدهد; امامت روش تحقق ارزشهای دینی است. و بر همین مبنا، ولایتفقیه را نه یک بحث درون فقهی، بلکه یک بحث کلامی دانسته، در ذیل امامت تعریف میکنند. و اگر دین روشها را هم ارائه میدهد باید بحث کرد که آیا دین با یک نظام قابل تعریف استیا با چندین نظام. یعنی آیا وجود نظامهای دینی مختلف امکانپذیر استیا نه؟
باری کسانی گفتهاند:
با توجه به اینکه ما برنامهریزی و قانونگذاری جهت نیل به ارزشها و اهداف سیاسیاقتصادی اسلام را بر عهده دانش حسی و علم تجربی قرار دادهایم، به چه دلیل برنامهریزی جهت اهداف روانی را از این قاعده استثنا میکنیم. مگر بین روانشناسی فردی و اجتماعی و جامعهشناسی با علم اقتصاد و سیاست تفاوت است، که برخی از آنها حق برنامهریزی برای نیل به ارزشهای اسلامی را دارا هستند و برخی دیگر فاقد آن میباشند. پس چارهای نیست جز اینکه همه احکام اسلامی و از جمله احکام عبادی آن را تابع علوم بشری قرار دهیم و یا اینکه آرمانها و اهداف دینی را در افقی فراتر از سطح علوم حسی و استقرایی، بلکه برتر از دانش و فهم حصولی مشاهده کنیم و در این صورت نهتنها احکام عبادی، بلکه مجموعه احکام و مقررات دینی تنها با استعانت از معرفت دینی و با استفاده از کتاب الهی و عترت نبوی قابل فهم و دریافتخواهد بود.
تنها در صورت اخیر است که اشکالهای گذشته رفع میشود. زیرا در این صورت، ضرورت وجود وحی و نیاز حتمی انسان به رسالت و نبوت را میتوانیم اثبات کنیم; اما در صورت اول، با توجه به اشتراک همه در فهم ارزشها و آرمانهای جامع و کلی از یک طرف و عدم امکان اقامه برهان بر صحت و یا بطلان برخی از آنها از طرف دیگر، نه ضرورتی برای وجود انبیاء احساس میشود و نه دلیل منطقی برای صحت راه آنها اقامه میگردد. (۱۲)
در مقابل، کسانی که معتقدند دین ارزشها را میدهد و نه روشها را، تقریرهای مختلفی ارائه دادهاند. به باور برخی، دین حداقل لازم را ارائه میدهد و نه حداکثر لازم را: «دین مثل هوا برای زندگی است. برنامهریزی جامهدوزی برای اقامت انسان است و این، کار دین نیستبلکه کار عقل و علم است.» (۱۳)
به باور اینان، «ایدئولوژی عبارت است از مکتبی سیستماتیزه و سامانیافته که ارکان آن کاملا مشخص شده است; ارزشها و آرمانها را به آدمیان میآموزاند، موضع آنها را در برابر حوادث و سؤالات معین میکند و راهنمای عمل ایشان قرار میگیرد.... دین ایدئولوژیشدنی نیست و نهتنها این امر ممکن نیست که مطلوب هم نیست». آنان دلایل این امر را چنین آوردهاند:
۱) شارع دین را هیچگاه به صورت یک ایدئولوژی عرضه نکرده است.
۲) دین رازآلود و حیرتافکن است. در حالی که ایدئولوژیک کردن دین، حیرتزدایی، حکمتآفرینی و عمق را از دین میگیرد.
۳) دین جامهای نیست که به قامت جامعه خاصی دوخته شود. دین مثل هواست، اما ایدئولوژی مثل قباست.
۴) ایدئولوژی تئوری دوران تاسیس است، اما دین تئوری دوران استقرار نیز هست.
۵) ایدئولوژیها دین را در سطح شریعت نگاه میدارند و عمقی را که عارفان، کاشفان آن بودند مغفول مینهند.
۶) دین مانند رسن و ریسمان و میزان است و به خودی خود جهتدار نیست، اما ایدئولوژی، دین را جهتدار میکند. (۱۴)
بنابراین استدلال، چون ما در نظام اقتصادیمان مقولههایی از قبیل آزادی، مالکیت، عدالت اجتماعی و... را برجسته میکنیم و ارتباط سیستمی (نظاممند) آنها را بررسی میکنیم، دستبه ایدئولوژی سازی میزنیم. البته این یک نحوه نگرش درباره ایدئولوژی است، ولی واقعیت این است که اگر مراد از ایدئولوژی، رایی باشد که بدون دلیل پذیرفته شده است، دین نه فقط ایدئولوژیکشدنی است، بلکه اصلا ایدئولوژیک هست. (۱۵)
حال که استدلال تئوری رقیب را تقویت نمودیم، باید بگوییم که به نظر ما این تئوری قابل مناقشه است. اولا نگاه ما نهتنها به دین، بلکه به جهان نیز ایدئولوژیک است. ما با انتظارات خود به سراغ پدیدههای جهان میرویم; بنابراین نگاه ما گزینشی است و در مورد دین هم ما با انتظارات خاصی رو به دین میآوریم; چرا که نیازهایی را در خود احساس میکنیم که برطرف شدن آنها را از غیر دین انتظار نمیبریم و به عبارتی، دین در جهت رفع این نیازها بیبدیل است. (۱۶)
ما با انتظارات خود به سراغ دین میرویم و این انتظارات، متناسب با تیپولوژی (گونهشناسی) روانی و نیازهای ما شکل میگیرد; بنابراین ناچار از گزینش هستیم. البته ممکن استشما انتظارات از دین را تصحیح کنید; اگر انتظارات از دین اقتصادی نیز باشد دستبه سیستمسازی میزنیم.
محمد باقر صدر، اقتصاددان برجسته اسلامی و مبتکر نظریه نظامها در اسلام، به شکل مدون و مشخص آن در فقه شیعه پرداخته است. از دیدگاه ایشان، استنباط نظام نیازمند عملیات پیچیده اجتهادی است که علاوه بر مساعی معمول که در اجتهاد به کار میرود، نیازمند توجه به اسلام بهعنوان کلیتی مشتمل بر عقیده، مفاهیم و احکام ثابت و متغیر است.
هرکدام از جنبههای ذکر شده از قوانین و احکام شریعت مبتنی بر مناطات و ملاکات و میزان مصلحتی است که در آن، حکم یا قاعده یا نظام در ارتباط با اهداف کلی شریعت، قابل تحصیل است. و از آنجا که بحثبیشتر در ناحیه احکام معاملی و غیرعبادی (احکام تاسیسی) است، طبعا به دست آوردن ملاکات در این سه ناحیه به مدد عقل، بنای عقل، عرف و دیگر روشها دور از انتظار نیست.
محمدباقر صدر با طرح مباحث روششناسانه اصولی و مدون در ارائه نحوه انتزاع نظام در فقه اسلامی و بهکارگیری عملی آن در کشف و استخراج نظام اقتصادی اسلام، مهمترین سهم را در شکلگیری این مرحله از فقه شیعه داشته است. «...نظام اقتصادی ایجاد طریقی استبرای تنظیم حیات اقتصادی جامعه بر طبق عدالت. پس نظام، اهداف و ارزشها و خطوط کلی جنبهای از ابعاد زندگی بشر را تامین میکند. بهنظر صدر، علاوه بر ادله بیرونی (نظیر ادله وجود نیاز بشر به دین و ارسال رسل)، ادله دروندینی نیز، مانند احادیثی که دال بر شمول دین به همه آنچه مردم بدان نیاز دارند (حتی ارش خراش پوست) و مانند آن، این امر را تایید میکنند. چراکه طبعا نیاز بشر به ثمرات زندگی جمعی و دانستن شیوه تنظیم آن عمیقتر و حیاتیتر است. ایشان نظامداری احکام اسلام را چیزی فراتر از صرف ارائه اهداف کلی و ارزشهای اخلاقی نظام میداند. چراکه اسلام بسیاری از خطوط کلی و مرزهای لازم برای تکوین و اجرای یک نظام را نیز ارائه میکند; از جمله در ناحیه نظام اقتصادی اسلام که ایشان برخی قواعد و اصول کلی نظام اقتصادی را برمیشمارد.» (۱۷)
برای ترسیم خطوط عام یک نظام، چهار امری ضروری دانسته شده است: ۱)شناخت جهتگیری کلی شریعت; ۲)فهم هدف نصوص برای احکام ثابت; ۳)لحاظ کردن ارزشهای اجتماعی; و ۴) اهدافی که توسط ولیامر شناخته شده است.
● عدالت، رشد، سعادت
اگر عدالتبا رشد تعارض پیدا کند، از دیدگاه دینی کدام یک را باید مقدم کرد؟
برای پاسخگویی به این سؤال باید روشن شود که آیا عدالت، به غیر از آرمان انسانی، آرمانی دینی نیز هست؟ و اگر رشد، یک آرمان انسانی است آرمانی دینی نیز هست؟ اگر هردو آرمان، دینی باشند چگونگی تقدم یکی بر دیگری هنگام تعارض مطرح خواهد شد; وگرنه چنانچه یکی از طرفین، آرمانی انسانی باشد به لحاظ دینی، وجهی برای تعارض نمیماند.
بعد از پاسخ به این سؤال باید روشن نمود که رشد چه نسبتی با رفاه دارد و رفاه چه نسبتی با سعادت بشری پیدا میکند. آیا رشد لزوما به رفاه منجر میشود و رفاه لزوما سعادت بشری را تامین مینماید؟ آیا سعادت بشری همیشه دنیوی و مادی است؟ آیا نمیتوان برای عدالت در مفهوم سعادت مبنایی را جستجو کرد؟
برای روشن شدن پاسخ سؤالات بالا نخست در معنای سعادت و انواع آن بحث میکنیم و سپس به برخی از دیدگاههای رایج در ایران اشاره مینماییم.
بنا بر قرارداد، سعادت را به «بهترین اوضاع و احوال ممکن» تعریف، و آن را به دو قسم «سعادت دنیوی» و «سعادت اخروی» تقسیم میکنیم. سعادت دنیوی را نیز به نوبه خود به سعادت مادی و سعادت معنوی منقسم میسازیم.
۱) سعادت دنیوی مادی: همان چیزی است که امروزه از آن به بالاترین سطح (یا معیار) زندگی، (Standard of life or Living) تعبیر میکنند. سطح زندگی شامل اموری است که به رفاه میافزاید.
۲) سعادت دنیوی معنوی: به معنی برخورداری از عدالت، آزادی، نظم، امنیت در ساحت جمعی، و رفتار باطن (شامل آرامش، امید و شادی) در ساحت فردی است.
۳) سعادت اخروی: از آن به «رستگاری»، «فلاح»، «نجات»، (Salvation) ، « رهایی»،، ( Liberation) و مانند آن تعبیر میشود.
برخی از متفکران ایرانی بر این باورند که هدف دین، سعادت دنیوی مادی نیست; چراکه اولا، هدف دین بالا بردن هرچه بیشتر سطح زندگی، به معنای امروزی و جدید نیست; ثانیا، اگر مواهب و نعمات دنیوی را به خاطر خودشان طلب کنیم نه از این رو که میتوانند مقدمه حصول امر شریفتری باشند یا بدانها از این چشم بنگریم که گویی حق ما هستند نه اینکه از سر لطف در اختیار ما نهاده شدهاند و یا نپذیریم که در ازای آنها، باید از خودگذشتگیهایی داشته باشیم، در هریک از این سه شق، آن مواهب و نعمات تبدیل به بتهایی میشوند که ما را اسیر و برده خود میکنند و به جای آنکه تعالی بخشند تدنی میدهند. چراکه، از نظرگاه دینی، مقدس بودن یا بتبودن یک چیز، به هیچوجه به صورت ظاهری آن بستگی ندارد، بلکه وابسته استبه نحوه استفادهای که از آن میکنیم و طرز تلقیای که از آن داریم.
از این گذشته، هدف دین را ارتقای هرچه بیشتر سطح زندگی قلمداد کردن، در واقع یکی از آثار و نتایج کاربرد دیدگاه غیر دینی و این جهانی در باب دین است، و دین را به حد نوعی آرمانگرایی یا ایدئولوژی تنزل میدهد که با آرمانگراییها و ایدئولوژیهای دنیوی در جهت وصول به هدف واحدی، که همان رفاه نوع بشر است، رقابت دارد و مسابقه میدهد. هم از اینروست که، بدون مبالغه، میتوان گفت امروزه غالبا هدف دین چیزی در حد تحقق کامل آرمانهای یک دولترفاه، (Welfare-state) تصور میشود. به نظر میرسد که همه آرمانگراییها و ایدئولوژیهای غیردینی نیک میدانند که دینی که هدفش تامین رفاه انسانها تلقی شود فلسفه وجودی خود را از دست داده است و در مواجهه با آنها، لامحالة، طعم تلخ شکست را خواهد چشید. (۱۸)
متفکر دیگری چنین مینویسد:
دانش و لزوم توسعه، نه در کتاب و سنت مبدا دارد و نه در علوم اسلامی که بعدا به وجود آمده است. توسعه یک هدف اجتماعی است که مردم یک جامعه با ارادههای آزاد خود آن را دنبال میکنند (واضح است که برای جامعههای جدید امروزی توسعه یک موضوع اجتنابناپذیر گردیده است) و دانش آن را نیز خود به وجود میآورند یا از جوامع توسعه یافته میگیرند.
دخالت کتاب و سنت در توسعه جامعههای مسلمان تنها در این مساله است که هدفهای ارزشی نهایی توسعه نمیتواند مغایر با اصول ارزشی نهایی کتاب و سنتباشد... علاوه بر ارزشهای نهایی، حلال و حرام فقهی میتواند پارهای از چگونگیهای ساختار توسعه را به سوی شکلگیری خاصی هدایت کند. (۱۹)
لازم به تذکر نیست که رشدی که با عدالت در تعارض قرار میگیرد رشد به معنای Growth است که یک امر کمی است و در اصطلاح اقتصادی، بالا رفتن GNP (تولید ناخالص ملی) را میگویند و عدالت را در درون توسعه، (Development) که یک امر کیفی است، قرار میدهیم. بنابراین، اندکی تسامح در بعضی مواقع دیده میشود.
باری! اولا، عدالت علاوه بر اینکه آرمانی انسانی است، آرمانی دینی هم هست; ثانیا، عدالتبه لحاظ وجودی، یکی از نیازهای بیبدیل بشری است که فقط توسط دین عرضه میشود; ثالثا، عدالت آرامشآفرین هم هست، ولی رفاه لزوما چنین نقشی را ایفا نمیکند; رابعا تاکید متون دینی بر عدالتبه قدری واضح و روشن است که جای تردیدی بر تقدم آن بر دیگر ارزشها، از جمله رشد، نمیماند. قرآن میفرماید: «اعدلوا هو اقرب للتقوی»; عدالتبورزید که به تقوا نزدیکتر است. به لحاظ ادبی حذف متعلق، افاده عموم میکند. یعنی در تمامی زمینهها عدالتبورزید. برخی نیز بر این باورند که عدالتبه طور مستقل میتواند مبنایی برای فقه بوده باشد. (۲۰)
● بحثی دروندینی پیرامون مبانی ارزشی اقتصاد
اسلام و قرآن یک سلسله ارزشداوری درباره انسان و دنیا و آخرت و ارتباطات چهارگانه انسان (با خدا، با طبیعت، با انسانهای دیگر و با خودش) کرده است که این ارزشداوریها در شکلدهی به اقتصاد اثر گذاشته است.
● احکام ارزشی اقتصاد اسلامی
۱) زندگی این جهانی غایت نیست، بلکه ابزاری برای زندگی پس از مرگ است. به عبارتی، دیدگاه اسلام به دنیا آلی است نه غایی.
۲) زشتشمردن تکاثر و تفاخر: نفس مال داشتن اگر هم مذموم نباشد، دستکم مستحسن نیست.
۳) درآمد حاصل از کار انسان به صرف اینکه حاصل کار انسان است، حق او نیست: فی اموالهم حق للسائل والمحروم.
۴) جمع مال و حب مال، ارزش منفی به شمار رود.
۵) اساسا قرآن مالکیتشخصی را دارای ارزش میداند.
۶) قرآن ازدیاد ثروت را جز از طریق به جریان انداختن ثروت، مذموم میداند. صرف پول داشتن ارزشافزا نیست. شاید فلسفه تحریم ربا همین امر باشد.
۷) تجمل مذموم است. تجمل به معنی فراهم نمودن اسباب و وسایل زندگی، بیش از حد ضرورت است. ملاک تجمل عرف است.
۸) اسراف و تبذیر حرام است. اسراف، بیش از حد مصرف کردن است، ولی تبذیر مصرفنشدهها را دور ریختن است. ریشه تبذیر از بذر به معنای ریختوپاش است. به عبارتی، اسلام با تولید انبوه، مصرف انبوه مخالف است. قرآن میفرماید: ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین. کلوا واشربوا ولاتسرفوا. [درباره اسراف: اعراف۳۱، انعام۱۴۱، یونس۱۲ و۸۳، طه۱۲۴، انبیاء۹، شعراء۱۵۱ و۱۵۲، زخرف۵; درباره تبذیر: اسری۲۶ و۲۷].
۹) احکام ارزشی قرآن که در تولید، توزیع و مصرف ثروت اعمال میگردد. معامله اشیاء ممنوعه: انواع قاچاق، خرید و فروش مواد مخذر، مشروبات الکلی و بهطور کلی محرمات (مائده ۹۰و۹۱)، زیاد کردن وزن در وقت فروش و کم کردن آن به وقتخرید، (ربا: پول بیتالمال را با بهرههای سنگین قرض دادن، وام، ربای مضاعف، انواع دیگر ربا) فروش زن به عنوان جنس (با استفاده از تن زن و مرد، مالاندوزی کردن از قبیل فیلمهای جنسی و برکشیدن خود به سلسله مراتب اجتماعی از طریق زن) انحصار بازیهای تجارتی (بالا بردن یک شبه قیمت کالاها، بالا بردن نرخ ارز کشورها): «ولاتاکلوا اموالکم بینکم بالباطل»; ثروت را بیهوده در میان خود به جریان نیندازید.
۱۰) تقدم مصالح جمع بر فرد به هنگام تعارض. تقدم جمع بر فرد به سهگونه و از سه منظر قابل تصور است: روانشناختی، هستیشناختی و جامعهشناختی.
۱۱) اسلام پایین آوردن ارزش کار دیگران را درست نمیداند. همچون کاستن از ارزش پول (در گذشته از عیار آن میدزدیدند و امروزه با استفاده از قدرت سیاسی از قدرت خرید آن کم میکنند)، استفاده از عسرت و تنگدستی برای چپاول بینوایان (بقره۲۸۰)، استفاده از جهل دیگران و تصاحب اموال آنان (اعراف ۱۹۹)، مجبور کردن افراد به خرید یا فروش (تجارت بدون رضایت) (نساء۲۹)، از بین بردن و یا محدود کردن امکانات کار دیگران با استفاده از نفوذ و قدرت، برداشت از مزد و حقوق کارگران و کارمندان زیردست.
● اصول ارزشی اقتصاد اسلامی در برپایی عدالت
واژههای عدل و قسط در قرآن مجید، بیش از پنجاه بار تکرار شده است. از آنجا که عدل در مقابل ظلم قرار گرفته و معنی ظلم تجاوز به حق است، عدول از تجاوز و بازگشتبه آن حق و عدل میباشد; ولی قسط چون به معنی سهم و نصیب است، دادن نصیب و رعایتحق دیگران و حفظ آن از تبعیض و تنقیص نیز از آن استفاده میشود. (۲۱) در هر صورت، دالتسنتخدا در تکوین جهان آفرینش و استوارترین بنیاد و سنت او در تشریع است.
● اصول راهنمای ارزشی
▪ ممنوعیت درآمدهای غیرمنطقی در اموال
«یا ایها الذین امنوا لاتاکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا ان تکون تجارة عن تراض»; ای اهل ایمان! مال یکدیگر را به ناحق مخورید مگر آنکه تجارتی از روی رضا و رغبت کرده باشید. (نساء۲۹ و نیز بنگرید به بقره۱۸۸، نساء۱۶۰ و۱۶۱، توبه۳۴)
▪ ممنوعیتخارج کردن نقدینه از جریان در شرایط عادی
«والذین یکنزون الذهب والفضة ولاینفقونها فی سبیلالله فبشرهم بعذاب الیم»; و کسانی که طلا و نقره را گنجینه کرده، در راه خدا انفاق نکنند به عذابی دردناک مژده بده. (توبه۳۴)
▪ ممنوعیت انحصار و تمرکز اموال
«ماافاءالله علی رسوله من اهل القری فلله وللرسول ولذی القربی والیتامی والمساکین وابنسبیل کی لایکون دولة بین الاغنیاء منکم»; و آنچه خدا از اموال کافران از اهل دیار به رسول خدا بازگردانده، متعلق به خدا و رسول و خویشاوندان رسول و یتیمان و فقیران و رهگذران است. این حکم برای آن است که غنایم و درآمدها بین ثروتمندان شما محدود نگردد.
هرچند مورد آیه در بازگرداندن اموال «فیئ» به اهلش میباشد، ولی تعلیلی بر آن شده است که آن علت منصوص را قابل تعمیم میگرداند و تسری حکم در موارد منصوص العلة، مورد اتفاق اهل نظر است. از این رو، از مفاد این آیه استفاده میشود که در حاکمیت اسلامی نباید انحصارات به وجود آید و عده خاصی از مردم تولید، توزیع یا مصرف را، با وجود داوطلبان دیگر، به خود اختصاص دهند.
برخی از مفسران، محدودیت مالکیتخصوصی را نیز از این آیه استنباط کردهاند. (۲۲)
▪ ممنوعیت اسراف و تبذیر
(انعام۱۴۱، اعراف۳۱، فرقان۶۷).
«کلوا و اشربوا و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین».
▪ ممنوعیتبخس یا از ارزش انداختن ظالمانه اموال
(اعراف ۸۵، هود۸۵، شعرا۱۸۲ و ۱۸۳).
▪ ممنوعیتسپردن اموال به دست افراد سفیه و خودکامه نابخرد
(نساء۵). «و لا تؤتوا السفهاء اموالکم التی جعل الله لکم قیاما و ارزقوهم فیها و اکسوهم و قولوا لهم قولا معروفا».
اموالی که خدا قوام زندگی شما را به آن مقرر داشته استبه تصرف سفیهان مدهید و از مالشان نفقه و لباس به آنها بدهید و به گفتار خوش، آنها را خرسند کنید.
▪ رعایتحالات عسر و حرج و اضطرار
(بقره ۱۷۳، ۱۸۵، ۲۸۰ و ۲۸۶، مائده۳و۶، انعام ۱۱۹، اعراف ۱۵۷، توبه۹۱، نحل۱۱۵، حج۷۸، تور۶۱، فتح۱۷).
▪ ممنوعیت اضرار به دیگران
(بقره۲۳۱، ۲۳۳، ۲۸۲ و۱۰۷، طلاق
اکبرقنبری
پینوشتها:
۱. کسانی که پیرو کانت نیستند، میگویند: انسان فطرتا حب ذات دارد. حب ذات، صیانت ذات میآورد; و از این رو جلب نفع و دفع ضرر لازم میآید. تا جایی که جلب نفع و دفع ضرر شما به دیگران آسیب نرساند کار غیر اخلاقی انجام نمیدهید.
۲. آلن. ف. چالمرز، چیستی علم درآمدی بر مکاتب علمشناسی فلسفی، ترجمه سعید زیباکلام، ص۵۱ و نیز بنگرید به: پوپر، کشکول و فانوس: دو نظریه پیرامون معرفت، چاپ شده در: علم چیست؟ فلسفه چیست؟ نوشته عبدالکریم سروش، مؤسسه فرهنگی صراط، چاپ دهم، ۱۳۶۸، ص۲۲۹.
۳. آمار تیاسن، اخلاق و اقتصاد، ترجمه حسن فشارکی، نشر شیرازه، ۱۳۷۷، ص۳۶.
۴. بنگرید به: ماکس وبر، اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری، ترجمه عبدالکریم رشیدیان و پریسا منوچهر کاشانی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۳; موریشیما، «کنفوسیوس و سرمایهداری»، پیام، فروردین۶۸، به نقل از کتاب چرا ژاپن موفق شد؟
۵. وبر، همان، ص۱۸۹.
۶. بنگرید به: مجون لیونیگستون جومور و فیلیشیا اولد فادر، شناخت ژاپن، ج۱، ترجمه احمد بیرشک، تهران، انتشارات خوارزمی، ۱۳۷۵، ص۲۷۵.
۷. بنگرید به مقاله:
...
۸. شاطبی، الموافقات، القسم الثالث من الموافقات، کتاب المقاصد، ص۸.
۹. مجموعه احکام و تعالیم دین و مذهب به سه قسم عمده قابل تقسیم است. ۱تعالیم ناظر به واقع (است و هست و نیست) ۲تعالیم ناظر به ارزشهای اخلاقی ۳تعالیم ناظر به ارزشهای تعبدی. احکام اخلاقی برای تنظیم ارتباطات چهارگانه انسان به کار میآید. (رابطه انسان با خدا، با خودش، با طبیعت و با دیگران).
۱۰. در اینکه اخلاق دینی به کدامیک از نظریات وظیفهگرایان یا نتیجهگرایان یا فضیلتمداران نزدیک است، بحثهای زیادی شده است که از ذکر آن صرفنظر میکنیم. میتوان گفت که فلسفه اخلاق ارسطویی که فضیلتمدار است، فلسفه اخلاق کانتی که وظیفهگراست و انواع دیگر که غایتگرا و یا نتیجهگرا هستند، که در این میان سودگرایی از قرن نوزدهم بیشتر در غرب نفوذ داشته است. در نخستین ثلث قرن بیستم، فلسفه اخلاق در غرب بیشتر تحتسلطه مناقشه بین سودگرایان و کانتیها بود در حالی که در سیسال اخیر فلسفه اخلاق ارسطویی احیا شد.
درباره اخلاق فضیلتمدار بنگرید به مقاله:
...
۱۱. بنگرید به: مرتضی مطهری، بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی، انتشارات صدرا، ص۱۴.
۱۲. آیةالله عبدالله جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، مرکز نشر فرهنگی رجاء، ص۲۳۹.
۱۳. عبدالکریم سروش، مدارا و مدیریت، ص۲۵۹-۲۵۶.
۱۴. عبدالکریم سروش، فربهتر از ایدئولوژی، ص۱۳۰-۱۲۵. شایان ذکر است که در ایران، دکتر علی شریعتی از جمله کسانی بود که دین را به گونه ایدئولوژیک ارائه مینمود.
۱۵. معمولا ایده به رایی میگویند که دلیل قانعکننده بر آن داریم و ایدئولوژی به رایی میگویند که دلیل عقلائی بر آن نتوان آورد و آن را بدون دلیل پذیرفتهایم. برخی از متالهان بر این باورند که همه ایدهها، ایدئولوژی هستند. لازم به گفتن نیست که بحث ایدئولوژی در ناحیه دلیل است نه مدعا. میتوان از قوت دلیل، درستی مدعا را نتیجه گرفت، ولی از ضعف دلیل نادرستی مدعا را نمیتوان نتیجه گرفت. همچنین از درستی مدعا نمیشود قوت دلیل را نتیجه گرفت، ولی از نادرستی مدعا میشود ضعف دلیل را نتیجه گرفت.
۱۶. نیاز به دین گاهی به خاطر ترس از مرگ (نظریه اونامونو در کتاب درد جاودانگی) یا فایق آمدن بر احساس تنهایی (پل تیلیش میگوید: هرکه روح بشر و روح خود را بشناسد تنها میشود. فروید نیز بر این باور است که افراد هر قدر عاطفیتر باشند زودتر به تنهایی میرسند) یا برطرف ساختن بیعدالتی (در جهانی که دین معرفی میکند عدالت مطلق اجرا میشود) و یا فایق آمدن بر رنجها و معنادار کردن زندگی (بیشتر روانشناسان و اگزیستانسیالیستها معتقدند که علت عمده نابسامانیهای روانی ما نشات گرفته از بیمعنی بودن زندگی است. ویکتور فرانکل پایهگذار مکتب اصالت معنا میگوید: ما اگر ندانیم، چرا باید زندگی کنیم، آنگاه در حقیقت زندگی نمیکنیم. فقط به حیات بیولوژیک خود ادامه میدهیم.) است. البته برای برطرف کردن نیازهای بیبدیل دین نظریههایی ذکر کردهاند از قبیل نظریه مکتب استعداد بشری (ویکتور فرانکل، کارن هورنای، مزلو و...).
۱۷. بنگرید به: اقتصادنا، المدرسة الاسلامیة، الاسلام یقود الحیاة; و نیز به مقاله محمدباقر صدر تحت عنوان «من فقه النص الی فقه النظر» که به نحو گستردهای وارد فقه نظریات شده است.
۱۸. مصطفی ملکیان، «اقتراح انتظار بشر از دین»، مجله نقدونظر، سال دوم، شماره دوم، ص۵۶ و۵۷.
۱۹. محمد مجتهد شبستری، «سه گونه دانش در سه قلمرو»، نقدونظر، سال دوم، شماره اول، ص۳۰۰.
۲۰. بنگرید به مجله نقدونظر، سال دوم، شماره اول.
۲۱. ر.ک: قاموس فیروزآبادی، مفردات راغب، اقرب الموارد.
۲۲. سید قطب، فی ظلال القرآن، ۲۸/۳۷.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست