دوشنبه, ۲۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 10 March, 2025
آثار فلسفی را چگونه بخوانیم

مدتها پیش یکی از دوستانم مرا قانع کرد که «وجود و زمان» هایدگر اثری بزرگ و دورانساز است؛ پس از آن بود که این کتاب را خریدم. این درحالی بود که در کتابخانه شخصیام، مجموعه آثار کانت و یا آثاری همچون پدیدارشناسی روح هگل به چشم میخورد. راستش را بخواهید، هیچگاه دلیل خریداری این همه کتاب برای خودم روشن نبود. با وجود این، پس از ۹ سال تحصیل در رشته علوم انسانی و ۹ سال دیگر تحصیل و کار در دانشکدههای مربوط به این رشته، کسی در اعماق درونم، آن به آن، با من نجوا میکرد: « تو به عنوان زنی اهل اندیشه، باید آثار فیلسوفانی چون کانت، هگل، شلینگ، اشلایرماخر و بالطبع کییرکگار، اگوستین، توماس، سارتر، راولز، بارت، یونگل و اسلوتردیک و ... را خوانده باشی».
این چه کسی است که در درون من است؟ از من چه می خواهد؟ او محق است یا نه؟ برآنم که در باره چنین پرسشهایی به تفصیل نکاتی را به بحث بگذارم.
در خاطرم هست که پس از آنکه کتاب وجود و زمان را تهیه کردم، پشت میز تحریرم نشستم و با حالتی مملو از اشتیاق از صفحه اول آن شروع به خواندم کردم. با خود میاندیشیدم، در توان من است که چنین اثری را، که عالمی را به تکاپو آورده است، بارها بخوانم و به نحوی بنیادی بر روی آن کار کنم. اما به صفحه ۱۵ که رسیدم، از مطالعه دست کشیدم؛ دلیل این کار روشن بود: من این اثر را نمیفهمیدم. یا به بیانی بهتر، متوجه شدم که این مرد، هایدگر، دارد با بازیهای زبانی خلافآمد خود، روح و ذهن مرا به کلی از آن خود میکند. علاقهای به این سر سپردن نداشتم. حوالی عصر بود. خودم را روی کاناپه انداختم. لیوانم را از نوشیدنی پر کردم و در حالی که به نوای آهنگی فرحبخش گوش میدادم، کتاب وجود و زمان را از میانه آن باز کردم، کمی خواندم، سپس آخرین صفحات آن و بعد اوایل آن را مطالعه کردم. لجوجانه به نقشهای فرشی که زیر پا پهن بود نگریستم. اینبار، عبارات هایدگر قابل تحمل مینمود. دومین لیوان را که نوشیدم، کلماتش به کلی راحت و آسان شد.
چند روزی از این ماجرا نگذشته بود که متوجه شدم دارم برای یکی از دوستان توضیح میدهم که من هایدگر را خواندهام. گفتو گوی خوب و جذابی بین ما در گرفت.
دقیقا یادم نیست اما فکر میکنم در ۱۹۸۵ بود که در سمیناری عمومی ادعا کردم که من " کانت خودم" را خواندهام. آن موقع کسی از من نپرسید که منظورم از این جمله چه بود، اما ظاهرا همه نحت تاثیر قرار گرفته بودند. با این حال عذاب وجدان گریبانم را گرفته بود چراکه من طبیعتا همه آثار کانت را نخوانده بودم.
زمانی بر این باور بودم، زنان نباید هیچیک از این آثار سترگ فلسفی را بخوانند، چراکه این کتابها، همه نوشته مرداناند و در نتیجه به مسائلی پرداختهاند که ربطی به زنان ندارند. در واقع
در تمام این کتابها از افلاطون تا فروید، از مارکس تا آنسلم کانتربوری و بالعکس، عباراتی یافت میشوند که در آنها این متفکران بزرگ، جملاتی درباره بیارزش بودن ما زنان به زبان آوردهاند. براستی چرا باید وقت خود را صرف فهمیدن آثار کسانی کنم که به من به عنوان یک زن، وقعی نمیگذارند. توگویی این کتابها متاثر از این پیشفرض هستند که تنها مردان شایستگی و توانایی خواندن این آثار را دارند درحالیکه زنان باید میز کار نویسندگان و خوانندگان مردشان را تمییز کنند و به تربیت فرزندانشان همت گمارند. آیا چنین آثاری اصولا حقیقتی را دربردارند؟ از چه رو باید متونی را خواند که عالمی واژگون را مفروض میگیرند؟
من همواره به حال این نویسندگان بزرگ - که با مسائل واقعا دراماتیکی درگیر هستند- تاسف میخورم، چراکه آنها با حاق واقع واجهه پیدا نمیکنند و شاید از همینرو مجبورند به تولید واژگان و عبارات بسیار روی بیاورند. اما با همه این حرفها، اینروزها نشستن روی مبل و خواندن شوپنهاور، کامو یا هوسرل را کاری جالب مییابم. حتی به این نتیجه رسیدهام که آنچه که در این کتابها آمده، نمیتواند یکسره و از بنیاد بیمعنا باشد. به نظر من، می توان از این آثار چیزهایی را آموخت، مشروط بر آنکه به هنگام مطالعه، قواعدی خاص را در نظر داشته باشیم:
۱) تنها تا زمانی خواندن را ادامه دهید که این کار برایتان لذتبخش است؛ در غیر این صورت چیز زیادی دستگیرتان نمیشود.
۲) انتطار فهم حقیقت را نداشته باشید بلکه به الهاماتی جزیی و گه و بیگاه دل خوش کنید.
۳) نگذارید خواندن کتاب شما را به حالت خاموشی و سکوت بیاورد. هرگاه خود را مرعوب کتاب یافتید، خود، سخن بگویید!
۴) به هنگام مطالعه، ترس و خشم را کنار بگذارید. هر دو مانع فهم است.
۵) از نوشیدن و نیوشیدن دریغ نکنید.
۶) هر جور که راحتید عمل کنید؛ تمام کتاب را بخوانید. یا نه، از انتها و یا از آغاز بخوانید. یا اینکه از خواندن قسمتهایی صرفنظر کنید و یا اگر خوابتان گرفت، سرتان را روی کتاب بگذارید و بخوابید.
۷) اگر کتاب را کسالتآور یافتید، آن را به قفسه کتاب بازگردانید. و با اولین کسی که مواجه شدید، درباره آنچه که از هایدگر و یا از بزرگ دیگری خواندهاید، توضیح بدهید. نگران نباشید؛ گفتو گوی جالبی در خواهد گرفت.
و کلام آخر: رفتار من با آثار بزرگی که زنان نگاشتهاند، چگونه است؟ (تعجب نکنید! این آثار هم وجود دارند. به عنوان مثال، زمان زیادی لازم است که کسی بتواند تمام آثار هانا آرنت را بخواند). پاسخ: آثار زنان را همانند نوشتههای مردان، آنچنان بنیادی نمیخوانم و تنها هنگامی به خواندن ادامه میدهم که حس خوبی در من ایجاد کند. اما در اینجا حس کنجکاوی من بیشتر است. من برای اعتماد به زنان دلایل خوبی دارم و بر همین مبنا کار آنها را سرسری نمیخوانم و میکوشم با نکته نوشته آنها روبرو شوم.
اینا پرتوریوس
ترجمه: سید مجید کمالی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست