شنبه, ۱۶ تیر, ۱۴۰۳ / 6 July, 2024
مجله ویستا

دورنمای اقتصاد استعمارزده آفریقا


دورنمای اقتصاد استعمارزده آفریقا

کاهش ناگهانی قیمت منابع طبیعی آفریقا که در گذشته به کسری های مزمن منتهی می شد، هم اینک روند معکوس یافته است. تقاضای زیاد آسیا برای کالاهای آفریقایی روند صعودی دارد. از نظر بسیاری …

کاهش ناگهانی قیمت منابع طبیعی آفریقا که در گذشته به کسری های مزمن منتهی می شد، هم اینک روند معکوس یافته است. تقاضای زیاد آسیا برای کالاهای آفریقایی روند صعودی دارد. از نظر بسیاری از آفریقایی ها این رویدادها می تواند گسست سرنوشت سازی از فقر بومی باشد. ولی تا زمانی که سردمداران آفریقایی رویه خود را تغیر ندهند این مسئله اتفاق نخواهد افتاد.

طبق برآوردها آفریقا بیش از ۱۰ درصد از ذخایر نفتی و یک سوم ذخایر کبالت و فلزات پایه را در اختیار دارد. آفریقای جنوبی به تنهایی ۴۰ درصد طلای جهان را داراست که ارزش آن از آغاز بحران مالی جهانی همچنان رو به تزاید است. البته توان بالقوه کشاورزی آفریقا را نیز نمی توان نادیده انگاشت.

آفریقای زیر صحرا در نیم قرن پس از خاتمه استعمار، روندهای نامطلوب بسیاری را تجربه کرده است. در این میان می توان به دهه ۱۹۶۰ اشاره کرد که در آن دوران شکوفایی طولانی مدت اقتصاد جهانی، فرصت ذخیره مازاد، سرمایه گذاری در صنایع سودآور، و افزایش تولید اقتصادی را در اختیار آفریقا قرار دارد. ولی آفریقا در عوض، فرصت مصرف کالاهای خارجی را بیشتر کرد.

این الگوی رفتاری، با شماری از بدترین اقدامات نخبگان آفریقایی در سازگاری به سر می برد. صدها سال پیش، بسیاری از پادشاهان آفریقایی شروع به همکاری با قدرت های امپریالیستی غرب کردند تا رشد صنایع بومی پیشا استعماری آفریقا را متوقف سازند. این پادشاهان به جای ترغیب مردمان خود در راستای تولید کالاهای خودی، تصمیم گرفتند تا در ازای مبادله اتباع خود – یا اتباع کشورهای همسایه- به عنوان برده، این کالاها را از کشورهای اروپایی وارد نمایند.

پس از لغو بردگی در اواسط قرن نوزدهم، شرایط همکاری حکام آفریقایی با استعمارگران آفریقایی از مبادله برده به سوی تجارت کالا تغییر جهت داد. بسیاری از سردمداران آفریقایی پس از استقلال در اوایل دهه ۱۹۶۰ و در دوران جنگ سرد، برای حفظ اقتصاد غارتگرانه خود به جانبداری از غرب در برابر بلوک شرق برخاستند. امروزه، همین حکام، با کمک چین، و بعضی اوقات هند و برزیل، همان اهداف را دنبال می کنند.

شبکه های نخبگی در کشورهای آفریقایی در راستای چپاول اقتصادی و حفظ قدرت در دستان خود با منافع خارجی دست به تبانی می زنند:

ستون های اتومبیل های گران قیمت، جت های شخصی، حساب های بانکی در بهشت های مالیاتی، املاک در کشورهای خارجی، کالاهای مصرفی، تسلیحات و غیره. تحقیر کالاهای داخلی حتی تا حوزه های بهداشتی و آموزشی نیز کشیده می شود: به جای سرمایه گذاری در این بخش های حیاتی، حاکمان آفریقایی از خدمات بهداشتی و آموزشی خصوصی خارجی برای خود و فرزندان شان بهره می گیرند.

ممکن است بعضی ها انتظار داشته باشند که سازمان های بین المللی غیر دولتی این شکاف را پر کنند. ولی این گونه نیست. اگر تعداد اندکی از سازمان های غیر دولتی به توفیقاتی در درمان بیماری های فقیران آفریقا دست یافته اند، بخش اعظم این سازمان ها به عنوان ستون پنجم غرب یا پناهگاهی برای نخبگانی که فقر گسترده را به عنوان منبع ثروت اندوزی به کار می گیرند، عمل نموده اند.

بطور خلاصه باید گفت آفریقا به لطف خصایای ناکارآمد با بحران رهبری و حکمرانی روبروست. اگر آفریقایی ها بخواهند این وضعیت را تغییر دهند نمی توانند از بحث دسته جمعی درباره همدستی نخبگان شان در این استضعاف گسترده چشم پوشی کنند.

سانیو امبای

ترجمه با تلخیص: یعقوب نعمتی وروجنی