سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
اگر نوبت ویزیت دندانپزشکی دارید، حتما این داستان را مطالعه کنید
دو روز است که همه میگویند: «چی شده؟ کسی مرده؟» و تو با انگشت،به گونه چپت اشاره میکنی و مینالی که: «دندون عقله!» و همه پوزخندی میزنند که: ...
حوصله شوخی نداری چون جلسه مهم فردا فکرت را مشغول کرده است و خودت را مجسم میکنی با صورت ورم کرده و دردی که هر ۲۰ ثانیه یک بار سرک میکشد.
تا غروب تحمل میکنی. دلیل منطقی مراجعه نکردنت به دندانپزشک، ورم احتمالی ناشی از جراحی است که یک بار صابونش به جامهات خورده و تا ۲۴ ساعت نمیتوانستی توی آینه به خودت نگاه کنی.
هنوز یادداشتهایت را برای فردا تنظیم نکردهای. صدای باران روی کانال کولر همراه با دردی که دیگر یکنواخت شده و از پشت گردن تا جایی نزدیک سوراخ بینیات ادامه دارد، مثل پتک توی سرت میکوبد. برای اولین بار به خاطر درد گریه میکنی. تمام توصیههای همکاران و دوستان خاله زنکت را مرور میکنی... حوله گرم، نشاسته، خمیر دندان، آب نمک و هزار زهرمار دیگر هم فایده ندارد. میان گریهای که به زوزه تبدیل شده است یاد دوست دندانپزشکت میافتی، همان که الان هزار کیلومتر با تو فاصله دارد و در حال گذراندن دوران سربازی است. شمارهاش را پیدا میکنی. فقط میتوانی بگویی: «دندونم!»
انگار چند تا ناسزا از یک دوست لازم داشتی تا به سرعت لباس بپوشی و زیر باران بدوی به سوی درمانگاه شبانهروزی که سر خیابانتان تازه باز شده و تا چند روز قبل فکر میکردی، مردم باید چهقدر درمانده و سادهدل باشند که به جای پزشک متخصص، سراغ درمانگاه بروند.
صحنهای که زیر باران میدوی و چند بار پایت فرو میرود توی گودال آب، به همراه بوق ماشینها و دردی که چشمهایت را چپ کرده است، تو را به یاد صحنهای ازیک فیلم هندی میاندازد که «کارینا» زیر باران میدود و «راج» با نعرهای جگر خراش به دنبالش میرود!
درمانگاه خلوت است. اشاره میکنند که به بخش دندانپزشکی بروی. جایی که خانم چاقی نشسته است و بدون توجه به پیچ وتاب خوردن تو شماره مینویسد و خیلی خونسرد از دو دندانپزشک جوان سوال میکند کدامشان وقت دارند که نگاهی به دندان تو بیندازند؟
میان سروصدا و حرکت پای یکی از بیماران که انگار میخواهد جفت پا از یونیت بپرد پایین خانم دندانپزشک مینشاندت و بلافاصله تشخیص پانسمان موقت میدهد، تمام مراحل را توضیح میدهد و اینکه: «وای وای بالایی هم که پوسیده، این یکی هم که تعریفی نداره.»
و تو انگار موظفی با دهان نیمه باز، همه چیز را توضیح بدهی. از جلسهات بگویی و اینکه نگرانی که فردا صورتت ورم میکند و دندانپزشک به چشمانت خیره میشود و میگوید: «میدونستی که وضعیت دندان با سیستم عصبی بسیار مرتبطه؟ یعنی مطمئن باش اگر امشب نمیآمدی، حتما فردا نصف صورتت ورم میکرد.»
توی دلت برای دوستت دعا میکنی و آنقدر برای نجات از شر اهریمن دندان عقل، خوشحالی که متوجه نیش آمپول نمیشوی. احساس امنیت میکنی. روی نیمکتی در همان اتاق مینشینی و با حسی شبیه دلسوزی به پسر جوانی که هنوز پیچ وتاب میخورد، خیره میشوی.
صدای منشی چاق که دستور کوکوی سبزی میدهد، حواست را پرت میکند. برای گذراندن وقت به کلیه دوستان و آشنایان پیام کوتاه میفرستی و پاسخها را همان جا باز میکنی و میخوانی.
مدتهاست که کوکوی سبزی آماده شده، شارژ همراهت دیگر نفسهای آخر را میکشد و به مرحلهای رسیدهای که با فک بیحس شده، پایت را به علامت تمام شدن صبر، تکان میدهی. حتما آمپول بیحسکننده پدیده مهمی است، چون اگر نبود چهطور میتوانستی ۴۵ دقیقه بنشینی وبه دهان باز دو بیمار نگاه کنی؟
بالاخره نوبت توست که یونیت را اشغال کنی. دندانپزشک قبل از اینکه کانالهای عفونی را کشف کند، یادآور میشود که نیم ساعت از وقت کاریاش گذشته و به خاطر نجات جان تو صبر کرده است. صدای منشی چاق نمیگذارد به صدایی که توی سرت زوزه میکشد فکر کنی. خواهر بزرگش از سفر حج برگشته است و باید برود استقبالش.
حالا صحنه شکنجه فیلم «z» را مجسم میکنی. چند بار چشمهایت را محکم فشار میدهی به این مفهوم که: «چه خبره؟ یواشتر!»
نگاهت برای لحظهای خیره میماند به ساعت دیواری که هشدار میدهد حتی اگر صورتت ورم نکند، باز هم به جلسه نمیرسی، چون هیچ یادداشتی آماده نکردهای.
کارت که تمام میشود، تمام محتویات کیف پولت را میریزی روی میز و قول شرف میدهی که ۴۸ ساعت دیگر برای جراحی و کندن قال قضیه دندان عقل مراجعه کنی. قبل از اینکه از درمانگاه خارج شوی، نگاهی به اطراف میاندازی. مطمئنی تا درد بعدی، پایت را به مطب هیچ دندانپزشکی نمیگذاری! باران مثل سیل میبارد... صدایی از دور دستها میشنوی.
مریم حسینیان
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رافائل گروسی نیچروان بارزانی رهبر انقلاب حج عراق مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان انتخابات دولت حسین امیرعبداللهیان دولت سیزدهم
شهرداری تهران تهران حجاب هواشناسی قوه قضاییه آموزش و پرورش قتل فضای مجازی پلیس سازمان هواشناسی شهرداری باران
خودرو ایران خودرو بازار خودرو قیمت دلار بانک مرکزی قیمت طلا قیمت خودرو دلار حقوق بازنشستگان مسکن قیمت بورس
نمایشگاه کتاب سریال افعی تهران مسعود اسکویی زنان تئاتر محمدعلی علومی تلویزیون دفاع مقدس سینمای ایران صدا و سیما سریال کتاب
مغز دانشگاه آزاد اسلامی دانش بنیان گوشی هوشمند
اسرائیل رژیم صهیونیستی حماس غزه فلسطین جنگ غزه آمریکا روسیه رفح اوکراین طوفان الاقصی نوار غزه
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر ذوب آهن نساجی لیگ برتر ایران لیگ برتر فوتبال ایران بازی سپاهان رئال مادرید جواد نکونام
هوش مصنوعی اپل سامسونگ آیفون باتری گوگل مایکروسافت تلفن همراه ماهواره ناسا
رژیم غذایی بیمه کاهش وزن زیبایی چای دندانپزشکی فشار خون بیماران خاص سبزیجات