سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

فوتبال, تلویزیون و فتحی


فوتبال, تلویزیون و فتحی

درمسیر زاینده رود را شاید بتوان بهترین محصول ماه رمضان اخیر تلویزیون دانست اما بی شک این سریال نیز با مشکلات و ایراداتی دست و پنجه نرم می کرد که هر سریالی را می تواند زمین گیر کند با پایان یافتن این سریال نگاهی به آن داشته ایم

درمسیر زاینده رود را شاید بتوان بهترین محصول ماه رمضان اخیر تلویزیون دانست اما بی‌شک این سریال نیز با مشکلات و ایراداتی دست و پنجه نرم می‌کرد که هر سریالی را می‌تواند زمین گیر کند. با پایان یافتن این سریال نگاهی به آن داشته‌ایم. نام علیرضا نادری در تیتراژ سریال در مسیر زاینده‌رود برای این کار و یا هر کار دیگری که روی آنتن یا استیج نمایش داده می‌شود اعتبار به همراه می‌آورد.در این سریال نیز همین اتفاق رخ داده است. درواقع در مسیر زاینده رود در تیتراژ لااقل گوی رقابت را از دیگر رقیبانش در شبکه‌های مختلف برد.

بی‌شک فیلمنامه و متن در مسیر زاینده‌رود را می‌توان نقطه قوت این سریال به حساب آورد. اما نکته اینجا است که در مسیر زاینده رود مثل اکثر سریال‌های وطنی همین طور که رو به جلوتر رفت با افت شدید کیفی در فیلمنامه مواجه شد.شاید دلیل این موضوع جدایی امیر نادری از سریال باشد و اینکه به احتمال بسیار زیاد او تا انتها بالای سر کار نبوده است.اما همانطور که گفته شد فیلمنامه از برخی جهات می‌لنگید.

مثلا در شروع کار فیلمنامه با ریتم و حرکت درستی آغاز شد. صحنه‌های کوتاه و پراکنده از زندگی‌های مختلفی که در یک محل با یکدیگر تلاقی پیدا می‌کنند.حسن این صحنه‌ها باور پذیری‌اش بود اما هر چه کار جلوتر رفت سریال پر شد از مونولوگ و دیالوگ‌های زائدی که تنها در فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی می‌بینیم. یکی از صحنه‌هایی که شدیدا توی ذوق می‌زد صحنه‌ای بود که حمید با بازی حمید آذرنگ در تنهایی و در خیالش با میترا دختر عمویش تلفنی حرف می‌زند. گاهی انسان در سریال‌ها و فیلم‌های وطنی صحنه‌هایی می‌بیند که بدون هیچ دلیلی شرم تمام وجودش را می‌گیرد. این از آن صحنه‌هایی بود که یا باید بی‌جهت خجالت می‌کشیدید و یا آنکه کانال را تغییر دهید. از این صحنه‌ها هر چه سریال به قسمت‌های پایانی‌اش نزدیک شد بیشتر و بیشتر دیدیم.

کته دیگر به خود داستان بر‌می‌گردد جایی که دارد برای مخاطب داستان یک فوتبالیست مشهور به نمایش در می‌آید. راستش به‌عنوان کسی که چه درسطح مسابقه و چه در سطح مطبوعات با فوتبال بسیار نزدیک بوده‌ام تنها چیزی که در این میان به ذهنم رسید این بود که اطلاعات موجود در دست فیلمنامه نویس و کارگردان به جو و جامعه فوتبال ربطی ندارد. در واقع این یک دید کاملا سطحی نسبت به اتفاقات فوتبالی و حتی شخصیت‌های آن است. با اینحال شخصیت پردازی‌ها و به‌خصوص روابط خوب پایه ریزی شده بودند رابطه آدم‌ها برای ماها که در این جامعه زندگی می‌کنیم قابل درک و ملموس بود در حالی که مثلا در سریال‌های دیگر معمولا داستان آدمهایی مربوط به کرات دیگر به نمایش در می‌اید.

حسن فتحی در اولین اقدام کارش را به‌عنوان کارگردان خیلی خوب انجام داد.جدا از متن علیرضا نادری که در میوه ممنوعه نیز دیالوگ‌های فیلمنامه فتحی را نوشته بود،انتخاب حسین محجوب،مهرداد ضیایی،افسانه پاکرو، بهنوش طباطبایی و حتی پردیس افکاری هوشمندانه به نظر می‌رسد هرچند نقش مهم و تاثیرگذار مهران سارنگ به اشتباه به اشکان خطیبی سپرده شده بود. نکته دیگری که در رابطه با سریال در مسیر زاینده رود و در رابطه با کار حسن فتحی می‌توان گفت اینکه سریال در ابتدا خوب شروع شد، حرکت دوربین و تکنیک‌های دکوپاژی به دردخور اما هر قسمت که گذشت، شکل کار بیشتر و بیشتر به دیگر کارهای روتین شبیه شد.نماهای طولانی و دوربین‌هایی که مسئول ضبط دیالوگ‌های طولانی بازیگران هستند.در مجموع در مسیر زاینده رود که در نگاه اول می‌توانست بهترین کار فتحی باشد حتی از میوه ممنوعه عقب‌تر ماند.

بدون تردید حسین محجوب با این بازی درخشان خودش را به‌عنوان بهترین بازیگر این روزهای ایران به اثبات رساند.در حالیکه سینما و تلویزیون روز به روز از بازیگران خوب تهی‌تر می‌شود و در حالیکه بازیگران سرشناسی مثل رضا کیانیان، پرویز پرستویی و آتیلا پسیانی ناامید کننده هستند حسین محجوب از آن بازی‌هایی انجام داد که فقط و تنها فقط حکایت از قدرت بازیگری او داشت.

یکی از همکاران مطبوعاتی در همان روزهای اول درباره بازی حسین محجوب یک قضاوت اشتباه کرد.او گفت این بازی خیلی شبیه به بازی او در صاحبدلان است.اما به فاصله یکی دوروز و با پخش صاحبدلان در برنامه یک فیلم یک تجربه شبکه چهار اشتباه این همکار عزیز برملا شد.ملک منصور مصیب آن‌قدر خوب بود که کمتر کسی درگیر این شد که لهجه‌اش آن‌قدرها هم اصفهانی درستی نیست امادرباره دیگر بازیگران اینگونه نبود.جدا از مهرداد ضیایی که خود جنس بود دیگران چندان در این مورد خاص توفیقی نداشتند. مهدی سلطانی با آن صدا و هیبت مردانه انتخاب خوبی بود که تداوم نداشت هرچند به نظر کارگردان انتخابهای زیادی برای این نقش نداشته است. اما شاید مسعود رایگان را بتوان ناکام بزرگ سریال در مسیر زاینده رود دانست.

چیزی که ما به عنوان بیننده در این سریال احساس کردیم این بود که مسعود رایگان در آخرین لحظات به مجموعه اضافه و راستش وقتی برای اینکه روی نقش کار کند نداشته چون این بازی از مسعود رایگان که یکی از بهترین‌ها در ژانرخودش به شمار می‌رود کاملا بعید به نظر می‌رسد. نکته مهمی که درباره مشکلات لهجه بازیگران وجود دارد این است که متاسفانه بازیگران ایرانی آن‌قدر که باید برای کارشان وقت نمی‌گذارند و در واقع تنها وقتی برای بازیگری وقت می‌گذارند که سر کار هستند اما بازیگری مثل آل پاچینو تا امروز نقش‌های زیادی را با لهجه‌های مختلف بازی کرده و هیچ‌کدام از اهالی آن منطقه هم شکایتی نکرده‌اند.البته متاسفانه خیلی از بازیگران ما در ذهن خودشان را مارلون براندو و یا حتی از بهتر از رابرت دنیرو می‌دانند اما آنچه در عمل ثبت می‌شود بازی‌هایی اینگونه است که باعث شکایت و شکایت‌کشی می‌شود. در مسیر زاینده‌رود در میان سریالهایی که از شبکه‌های مختلف پخش می‌شد یک سر و گردن بالاتر بود اما در مقایسه با کارهایی که در گذشته پخش می‌شد و حتی میوه ممنوعه کار قبلی حسن فتحی کار خاص و ویژه‌ای به حساب نمی‌آید.