چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

اهدای پاک ترین اعمال به خداوند


اهدای پاک ترین اعمال به خداوند

آنچه در پی می آید شرحی است بر یکی از احادیث حضرت فاطمه س که در آن آثار تقدیم خالص ترین و پاک ترین اعمال به محضر خداوند مورد بررسی قرار گرفته است با هم آن را می خوانیم

آنچه در پی می آید شرحی است بر یکی از احادیث حضرت فاطمه(س) که در آن آثار تقدیم خالص ترین و پاک ترین اعمال به محضر خداوند مورد بررسی قرار گرفته است. با هم آن را می خوانیم.

چون این ایام متعلق به صدیقه کبری، فاطمه زهرا(س) است؛ گوشه ای از سخنان آن حضرت را در طلیعه این بحث ارائه می کنیم تا بعد وارد بحث بشویم. وجود مبارک صدیقه کبری به همه ما فرمود: من اصعد الی الله خالص عمله(۱)؛ هرکس خالص ترین و پاک ترین عملش را به طرف خدای سبحان بالا ببرد، خدای سبحان بهترین مصلحت او و شایسته ترین مصلحت او را برای او نازل می کند. یعنی هر اندازه انسان در قوس صعود، علم صائب و عمل صالح ارائه کند، این محصولش مصلحت دنیا و آخرت ماست.

● ضرورت انسان شناسی برای درک علوم انسانی

این بزرگوار و سایر معصومان پاک ما متخصص و کارشناس انسان شناسی اند. مستحضرید که مهم ترین مسئله حوزه و دانشگاه همان انسان شناسی است. برای اینکه علوم حوزوی و دانشگاهی یا انسانی است، نظیر فقه و اصول و کلام و حکمت و عرفان و حقوق و سیاست و امثال اینها یا علوم تجربی و ریاضی است.

علوم انسانی بدون شناخت انسان محقق نخواهد شد؛ برای اینکه موضوع اصلی این علوم، انسان است. وقتی انسان شناخته نشد، نه سیاست معلوم می شود، نه فقه، نه حقوق، نه حکمت، نه کلام، نه اخلاق و مانند آن. علوم تجربی گرچه موضوعش انسان نیست، اما کاربردش حوزه انسانی است. یعنی اگر کسی دریاشناس، صحراشناس، سپهرشناس، معدن شناس، زمین شناس و گیاه شناس شد؛ همه این علوم برای آن است که بهتر زندگی کند. حوزه استعمال و مصرف علوم تجربی انسان است. و تا انسان شناخته نشود، کیفیت بهره برداری از آن علوم تجربی و ریاضی هم حاصل نخواهد شد.

دیدگاه معرفت شناسی انبیاء و اولیای الهی در برابر تفکر مادی پیرامون انسان شناسی

بنابر این عنصر محوری حوزه و دانشگاه «انسان شناسی» است و انبیاء، اولیاء و این بانوی معصومه و مطهره (سلام الله علیهم اجمعین)؛ اینها چون انسان کاملند، خود را شناختند و به خوبی، انسان را می شناسند، حرف های اینها می تواند سند باشد. اینها انسان را مرغ باغ ملکوت می دانند، نه انسان را مثل یک درختی که بعد از چند سال بخشکد و دیگر هیچ! اگر کسی انسان را مثل یک درخت می داند که خوب تغذیه می کند، پرورش می کند، بالنده می شود، غذا می خورد، جامه در برمی کند و بعد از ۸۰ سال یا ۱۰۰ سال می خشکد و دیگر هیچ؛ او جور دیگر فکر می کند. و چون برای بعد از مرگ خبری نیست همچون گیاه زندگی می کند. یعنی تمام مسائل مربوط به تغذیه، نمو، رشد، جامه سبز در بر کردن، بلنده شدن را در نظر دارد؛ اما بعد چه می شود، آن را از نظر دور می دارد. آنچه که مشکل غرب سیاست بازان روز است، این است و مانند آن.

● تعلق معنوی انسان به ملکوت و دوری روح او ازتعلقات طبیعی

یک وقت انسان می گوید: من مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک. من گیاهی فکر نمی کنم، درختی زندگی نمی کنم؛ من یک مرغ باغ ملکوتم به نام جان و روح انسانی، چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم؛ ۸۰ ، ۱۰۰ سال من در این قفسم، اگر چنانچه این قفس شکست، من به سوی ابد راه پیدا می کنم و آزاد می شوم. من همانم که در عالم خواب رؤیاهای صادق دارم؛ همه ما در تمام مدت عمر یک خوابهای صادقی داریم. انسان که بدنش در بستر آرمیده است و خوابی می بیند، کجا می رود؟ با کدام بدن می رود؟ کجاها را می بیند؟ آن کی هست که از این بستر سفر کرده است؟ ما آنیم!!

اگر ما آنیم و بعد از مردن، این بدن را و این لاشه را رها کردیم، مائیم و آن ابد ما؛ برای آنجا چه کار باید بکنیم؟! چه بکنیم که آنجا راحت باشیم؟! چه بکنیم که هم اینجا راحت باشیم و هم آنجا؟! اینها انسان شناسان خوبی اند که می دانند انسان مرغ باغ ملکوت است؛ می گویند:

این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست

روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم

اینها منتظر لقای اویند، منتظر آنند که آن محبوب حقیقی که اینها را از خاک به این صورت درآورده، او را ببینند، او را زیارت کنند، با او سخن بگویند و او را محبوب خود بدانند. این دو دید است، دو منظر است. اگر کسی انسان شناسی اش در حد گیاه و درخت و اینها بود؛ او درختی و گیاهی زندگی می کند و دیگر هیچ. اما اگر فرشته خوی بود، جور دیگر زندگی می کند.

● هدف اصلی تمامی اعمال برای نیل به ثواب و رسیدن به قرب پروردگار

وجود مبارک رسول گرامی(ص) چون کارشناس رسمی انسانیت است، همه امور را با این عینک و با این منظر می بیند. حتی آن عملی که به حسب ظاهر یک لذت بدنی را به همراه دارد، آن را هم از همین منظر می بیند. اگر کسی درختی فکر کرد، در این اندیشه است که غذاهای بیشتری بخورد و این بدن فربه تر بشود و اگر مرغ باغ ملکوتی بود و آنچنان اندیشید، می گوید: من این غذا را می خورم که قدرتی پیدا کنم، خوب فکر بکنم؛ به خودم خدمت بکنم، به جامعه ام خدمت بکنم، کنار سفره غذائی که می نشیند، با این زمزمه می نشیند: قو علی خدمتک جوارحی(۲) این خیلی فرق دارد با آن کسی که درختی زندگی می کند. آن که گیاهی می اندیشد، برای او حلال و حرام فرق نمی کند. اما این که ملکوتی فکر می کند، می گوید: خدایا! با این غذا یک نیروئی به من بده که من بتوانم به این جامعه خدمت کنم؛ قو علی خدمتک جوارحی. این زمزمه زیر لب اوست.

شما می بینید یک وقت یک کارگری، یک معماری یا بنائی برای رفع خستگی در ساختن ساختمان، زیر لب یک زمزمه ای دارد. گاهی سوت می کشد، گاهی ترانه می خواند، زیر لب زمزمه ای دارد. حالا زمزمه ها چی است؟

اگر کسی درختی، فکر بکند؛ تصنیف می خواند، ترانه می خواند و مانند آن. اما اگر کسی مرغ باغ ملکوتی فکر بکند، نظیر وجود مبارک ابراهیم و اسماعیل(سلام الله علیهما)، وقتی دارند معماری می کنند این کعبه را، دیوار کعبه را می چینند، سنگ می آورند، ملات می آورند، روی هم می گذارند، با این شعار زمزمه دارند ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم(۳) تک تک این سنگ ها و ملاتها با ربنا تقبل منا بالا آمده؛ این کعبه با آن دیوارهای عادی فرق می کند.

وجود مبارک علی بن ابیطالب(ع) سالیان متمادی کشاورزی می کرد. این کشاورزها هم زیر لب زمزمه ای دارند. حالا یا سوت و ترانه است، یا مثل حضرت امیر است. وقتی وجود مبارک علی بن ابیطالب پا را می گذاشتند روی دوش بیل و این بیل را فشار می دادند تا خاک بگیرند و زمین را شیار کنند، این آیه را می خواندند: احسب الانسان ان یترک سدی(۴). آیا انسان خیال کرده که رهاست؛ هر کاری کرد، کرد! یا حساب و کتابی در عالم هست. هر اندیشه ای، هر خاطره ای، هر حضوری، هر غفلتی در انسان یکسان است؟ هر جائی را نگاه کرد، هر جائی را رفت؛ هیچ حساب و کتابی در عالم نیست؟

● تغییر ناپذیر بودن جهان آفرینش براساس دید توحیدی

براساس این دید، عالم مثل جریان ریاضی است نه معماری! معماری هر چه زیبا باشد، تغییرپذیر است. الآن مثل این بنای زیبا، اگر یک آجری را از دیوارشرقی بردارند، به دیوار غربی بگذارند؛ و یک آجری را از دیوار غربی بردارند، در دیوار شرقی بگذارند، این بنا آسیب نمی بیند؛ بالاخره این بنا، بناست و تنها این آجرها جابجا شده اما آنها که عالم شناس اند، و با منظر ملکوتی، عالم را می بینند، می گویند: هیچ ممکن نیست چیزی را از سرجایش برداری، بخواهی جای دیگر بگذاری! عالم نظیر حلقات ریاضی است. اگر شما مثلا عدد ۸ را که بین ۷ و ۹ است، از اینجا بردارید؛ کجا می خواهید بگذارید؟! اگر برداشتید؛ هم جایش خالی است، هم در دستتان می ماند. این عدد ۸ الا و لابد باید بین ۷ و ۹ باشد. نه جای دیگر اینجا خالی است تا این عدد ۸ را بگذارید، نه عدد دیگری جای او می نشیند؛ اینقدر عالم زیبا و منظم است!

● ملکوتی ترین نگاه به ساده ترین امور طبیعی انسان

همین رسول گرامی درباره ساده ترین و مادی ترین کار که مساله نکاح است، فرمود: من تزوج فقد احرز نصف دینه(۵). یک وقت است کسی ازدواج را اجتماع مذکر و مونث می داند، که این همان گیاهی فکر کردن است. چون ازدواج به معنای جمع مذکر و مونث در گیاهان هم هست، تلقیح می کنند؛ در حیوانات هم هست، در انسان هم هست. اینکه ازدواج و نکاح نیست!! حضرت فرمود: اگر کسی ازدواج کرد، نیمی از دین خود را حفظ کرد این نگاه کجاست، آن نگاه اجتماع مذکر و موثر کجاست! اگر کسی ملکوتی شد، این عینک در چشم اوست و جهان را با این وضع می بیند.

بعضی ها خودشان به اینجا نرسیده اند، اما شیفته کسانی اند که اهل این راهند. بعضی از بزرگان اهل تفسیر که مال مثلا هزار و یکصد سال قبل، هزار و یکصد و پنجاه سال قبلند؛ این بزرگواران نقل کردند که در زمان وجود مبارک موسای کلیم(ع) یکی از دوستان شیفته آن حضرت؛ هر جا وجود مبارک موسای کلیم می رفت او همه می رفت و لب و دندان و دهانش را نگاه می کرد.

عده ای گفتند: آخر شما خسته کردید. هر جا حضرت موسی می رود، شما مستقیم می آئی، روبرویش می نشینی؛ چه کار داری؟! گفت: من شیفته آن لب و دهنم که گفت: رب ارنی انظر الیک(۶)!! خدایا خودت را به من نشان بده. من که خودم نمی توانم این حرف را بزنم، اما آن لب و دهن را دوست دارم. سیر نمی شوم آن لب و دهنی را ببینم که به خدا گفت: خودت را به من نشان بده تا تو را ببینم.

بنابراین اگر کسی ان شاءالله این راه را طی می کند، می داند که هم در علوم انسانی موفق است، هم در علوم تجربی و ریاضی کار آمد. اینها گوشه ای از سخنان این بانوست که فرمود: من اصعد الی الله خالص عمله، هر کسی به طرف ذات أقدس اله خالص ترین و پاک ترین عمل را اهداء بکند؛ خدای سبحان هم بهترین مصلحت را به او نشان می دهد. آنوقت جهان برای او یک معنای دیگری پیدا می کند و یک لذت دیگری دارد...

آیت الله جوادی آملی

بخشی از سخنرانی آیت الله جوادی آملی در هشتمین همایش آموزشی فرهنگی دانشجویان سراسر کشور(کوثر)- مشهد مقدس: مرداد ۱۳۸۲

پی نوشت ها :

(۱) بحارالانوار- ۶۸-۱۸۴

۲)مفاتیح الجنان/ دعای کمیل

۳) بقره/ ۱۲۷

۴) قیامه/ ۳۶

۵) الکافی/ ۵/ ۳۲۹

۶) اعراف/ ۱۴۳