سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

آزادی در فلسفه سیاسی اسلام و آزادی در فقه و حدود آن


نویسنده در این نوشته با توجه به آن دسته از اصول و مبانی نظری درباره هستی و انسان که می تواند زیر بنای اصل آزادی سیاسی قرار گیرد, تلاش می کند قلمرو و محدوده آزادی سیاسی در فلسفه سیاسی اسلام را از اصول و مبانی مذکور استنتاج کند

نویسنده در این نوشته با توجه به آن دسته از اصول و مبانی نظری درباره هستی و انسان که می‏تواند زیر بنای اصل آزادی سیاسی قرار گیرد، تلاش می‏کند قلمرو و محدوده آزادی سیاسی در فلسفه سیاسی اسلام را از اصول و مبانی مذکور استنتاج کند. گرچه آزادی مطلوب همه آدمیان است و همه به نوعی علاقه دارند در زندگی فردی و جمعی خویش از آن بهره‏مند باشند، اما با همه مباحث انجام گرفته درباره آزادی، هنوز این مفهوم بار معنایی مبهمی دارد؛ به دیگر سخن، جامعه ما در طول یکصد سال اخیر نتوانسته است تکلیف خود را با مفاهیمی از قبیل آزادی روشن سازد. در واقع ابهام در مفاهیم و برداشت‏های خاصی که از آنها شده، در جامعه سر در گمی‏ای را به وجود آورده و مبنای رفتارها در جامعه مشخص نشده است. به طور قطع می‏توان گفت منازعات حاضر در جامعه ما بر سر آزادی، ریشه در گذشته ما، و به ویژه در یکصد سال اخیر، دارد و هنوز درک روشنی از آزادی در میان نخبگان ما وجود ندارد. این وضعیت درباره آزادی سیاسی که «مادر آزادی‏ها» است روشن‏تر و برجسته‏تر است. اثر مورد بررسی با مفروض گرفتن ابهام مفهومی آزادی، بر آن است تا برداشت خاص فلسفه سیاسی اسلام از آزادی را تبیین کرده، مبانی خاص و قلمرو ویژه آن را از این دیدگاه بررسی کند. مراد از فلسفه سیاسی اسلام در این پژوهش، چنان که نویسنده در مقدمه یادآور شده آن دسته از مباحث بنیادی درباره هستی و انسان است که می‏تواند مبنا در بحث از مؤلفه‏های اساسی فلسفه سیاسی از جمله آزادی در نظر گرفته شود. پیشوند فلسفه در این ترکیب بیانگر زاویه و رویکرد خاص به سیاست و پدیده‏های سیاسی است و پسوند اسلام نیز بیانگر رویکرد خاص به فلسفه سیاسی و مباحث بنیادین آن است. از این رو در این پژوهش مراد از فلسفه سیاسی، فلسفه سیاسی محض نبوده، کلام سیاسی را نیز شامل می‏شود. نویسنده در این نوشته با توجه به آن دسته از اصول و مبانی نظری درباره هستی و انسان که می‏تواند زیر بنای اصل آزادی سیاسی قرار گیرد، تلاش می‏کند قلمرو و محدوده آزادی سیاسی در فلسفه سیاسی اسلام را از اصول و مبانی مذکور استنتاج کند. بدین ترتیب مباحث این نوشته با نگاهی فلسفی به آزادی، به عنوان یکی از مهم‏ترین مؤلفه‏های سیاسی دنبال شده و روش حاکم بر آن نیز روش فلسفی به مفهوم عام آن است.

●معرفی محتوا

این اثر در یک مقدمه، سه بخش و نتیجه‏گیری سامان یافته است. در بخش نخست با عنوان کلیات و مفاهیم نویسنده با این ادعا بحث را آغاز می‏کند که به رغم نظریه رایج که قائل به تعدد مفهوم آزادی است، آزادی دارای مفهومی واحد و جهان شمول است. این دیدگاه که بر اساس تمایز میان مفهوم و برداشت و مأخوذ از مکتوبات مک کالوم است بر این باور است که مفهوم واحد آزادی دارای سه عنصر و مؤلفه به این قرار است: عامل یا فاعل (X)، مانع یا رادع (Y) و غایت و هدف (Z). وی این مفهوم واحد را که از سه مؤلفه مذکور تشکیل شده است این گونه بیان می‏کند: X is free from Y to do or to be Z ز این دیدگاه به رغم وحدت مفهومی آزادی، برداشت‏های متکثّری از این مفهوم واحد صورت گرفته است. مک کالوم معتقد است با تأکید بر هر یک از عناصر مذکور می‏توان تعابیر و برداشت‏های مختلفی از آزادی ارائه کرد. اثر حاضر با مفروض گرفتن و پذیرش وحدت مفهومی آزادی و تکثّر برداشت‏ها از آزادی، در صدد تبیین برداشت خاص فلسفه سیاسی اسلام از آزادی است. نویسنده بر این باور است که بر اساس مبانی مکاتب فکری، برداشت‏های متعددی از آزادی ارائه شده است؛ از این رو طرح آزادی در فلسفه سیاسی اسلام، در کنار سایر مکاتب فکری، را امکان‏پذیر دانسته و معتقد است با توجه به مبانی خاص این فلسفه می‏توان به تبیین برداشت خاص فلسفه سیاسی اسلام از آزادی دست یازید. نویسنده تلاش کرده است با مراجعه به آرا و اندیشه‏های پاره‏ای از متفکران مسلمان گذشته و حاضر، از سویی مفهوم آزادی را بیان کرده و از سوی دیگر میزان توجه آنان را به وجه سیاسی مفهوم آزادی نشان دهد. وی به این نتیجه دست یافته که در آرا و اندیشه‏های فلاسفه مسلمان، آزادی سیاسی طرح گردیده، اما به خوبی تحلیل نشده است. آنان علاوه بر تعریف آزادی، برخی از مصادیق آزادی سیاسی را نیز بیان کرده‏اند، اما تحلیل جامعی از مؤلفه‏ها و عناصر آن به دست نداده‏اند. با توجه به فقدان چنین تحلیلی و با توجه به اهمیت این‏گونه تحلیل، در ادامه پژوهش به تحلیل کوتاهی از مفهوم آزادی سیاسی پرداخته شده است. برای ارائه این تحلیل با استفاده از الگوی نظری مک کالوم و تعمیم آن از مفهوم آزادی به مفهوم آزادی سیاسی، به مؤلفه‏های سه‏گانه آن اشاره کرده است. در این تحلیل، اشخاص و تشکل‏های سیاسی مهم‏ترین مؤلفه نخست یعنی عامل(X)، دولت‏ها مهم‏ترین مؤلفه دوم یعنی مانع(Y) و انجام رفتارهای سیاسی و برخورداری از حقوق اساسی مهم‏ترین مؤلفه سوم یعنی هدف(Z) تلقی شده‏اند. این بحث در واقع ابتکاری‏ترین بحث در مجموعه حاضر است که نویسنده به خوبی از عهده آن برآمده است. بخش دوم اثر حاضر با عنوان «مبانی آزادی در فلسفه سیاسی اسلام» عهده‏دار تبیین مبانی آزادی سیاسی در فلسفه سیاسی اسلام است. مبانی آزادی سیاسی از آن رو اهمیت دارد که در واقع بیانگر عنصر توجیه کننده ارزشمندی آزادی است. نویسنده برای تبیین دقیق‏تر و ایضاح بیشتر برداشت خاص فلسفه سیاسی از آزادی، ابتدا به بررسی و ارزیابی مبانی آزادی سیاسی در فلسفه سیاسی لیبرالیسم پرداخته و این مبانی را به چهار دسته کلی تقسیم کرده است: مبانی هستی شناختی، مبانی انسان شناختی، مبانی معرفت شناختی و مبانی حقوقی - اخلاقی. وی در این بررسی به این نتیجه دست می‏یابد که هیچ یک از این مبانی چهارگانه نمی‏تواند ارزشمندی اصل آزادی را به‏طور مطلق اثبات و توجیه کند. وی آن گاه به بررسی مبانی آزادی در فلسفه سیاسی اسلام پرداخته است. در این زمینه، اصل توحید به عنوان مهم‏ترین مبنای هستی شناختی، عقل و اراده و اختیار به عنوان مهم‏ترین مبنای انسان شناختی و مبانی حق طبیعی - الهی، و رشد و تکامل انسان و اصل مساوات و برابری ذاتی به عنوان مهم‏ترین مبانی حقوقی - اخلاقی تبیین شده‏اند. با توجه به این‏که مهم‏ترین ویژگی مفهوم آزادی سیاسی در فلسفه سیاسی اسلام، الهی بودن آن است، در بخش سوم با عنوان «قلمرو آزادی در فلسفه سیاسی اسلام» قلمرو آن تبیین گردیده است. از این دیدگاه، فلسفه سیاسی اسلام آزادی سیاسی را نه به‏طور مطلق، بلکه با محدودیت هایی مشروع و معتبر دانسته است. البته پیش از آغاز این بحث، همانند بخش دوم، بحثی در قلمرو آزادی سیاسی در فلسفه لیبرالیسم آمده است. مهم‏ترین محدودیت‏هایی که نویسنده برای آزادی سیاسی در فلسفه سیاسی اسلام بیان کرده است عبارتند از: حق الهی، مطابقت با ضوابط عقلی، مصالح فردی، مصالح جمعی و حقوق دیگران. نویسنده آنگاه از زاویه‏ای دیگر با تقسیم رفتارهای فردی به شش قسم، مهم‏ترین محدودیت‏های این رفتارها را بیان کرده و در نهایت به ذکر مهم‏ترین مصادیق آزادی سیاسی و محدودیت‏های آنها پرداخته است. مهم‏ترین مصادیق آزادی سیاسی که نویسنده به بیان محدودیت‏های آن در فلسفه سیاسی پرداخته است عبارتند از: حق تعیین سرنوشت و انتخاب کارگزاران، آزادی بیان و قلم، آزادی تشکیل احزاب، انجمن‏ها و اجتماعات، حق انتخاب شدن، آزادی عقیده و آزادی از تفتیش عقاید و آزادی اندیشه. جمع‏بندی کلی نویسنده از مباحث این است که آزادی سیاسی از نظر فلسفه سیاسی اسلام یکی از حقوق طبیعی - الهی انسان به شمار می‏رود. خداوند آدمی را آزاد آفریده و برای او حق رفتار آزادانه و برخورداری از حقوق اساسی خود را به رسمیت شناخته است. بر اساس مبانی خاص آزادی در فلسفه سیاسی اسلام، آزادی سیاسی محدودیت‏های خاصی دارد؛ از این رو دولت به عنوان مهم‏ترین مؤلفه دوم (مانع‏Y) حق دخالت و ایجاد مانع در این قلمرو را ندارد و آزادی سیاسی برای اشخاص در درون این محدوده کاملاً به رسمیت شناخته شده است. بر این اساس هیچ کس حق دخالت و ایجاد مانع در برابر آزادی سیاسی مذکور را ندارد. بنابراین آزادی در فلسفه سیاسی اسلام به رسمیت شناخته شده و این فلسفه بر اساس مبانی خاصی، حدود خاصی را برای آن در نظر گرفته که در اثر حاضر بیان شده است.

●ملاحظات

یکم، نویسنده در بحث از برداشت‏های مفهوم واحد آزادی به هفت برداشت اشاره کرده است. آنچه در بحث از برداشت‏های هفت‏گانه می‏توان یاد آور شد، گوناگونی برداشت‏ها از مفهوم بسیار کلیدی فلسفه سیاسی یعنی آزادی است. این برداشت‏ها یادآور این نکته‏اند که نمی‏توان به یک برداشت از آزادی تعلق پیدا کرد و به آن تصلب و تعصب ورزید و سایر برداشت‏ها را به کناری نهاد. اما در یک ارزیابی از برداشت‏های ذکر شده درباره آزادی، آنچه با مفهوم آزادی سیاسی ارتباط وثیقی می‏یابد، برداشت سوم از آن یعنی آزادی به عنوان قدرت و برخورداری از توان مؤثر و کارآمد است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.