جمعه, ۱۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 7 June, 2024
مجله ویستا

نقد و نظری پیرامون فلسفه اخلاق هرمنوتیکی


نقد و نظری پیرامون فلسفه اخلاق هرمنوتیکی

بعد از جنگ جهانی دوم، مفهوم هرمنوتیکی اخلاق (‏Hermeneutie‏) وارد حوزه فلسفه اخلاق گردید. فلسفه هرمنوتیکی اخلاق نقطه عزیمت خویش را از مباحث مطروحه در گذشته، آغاز می نماید و بر این باور …

بعد از جنگ جهانی دوم، مفهوم هرمنوتیکی اخلاق (‏Hermeneutie‏) وارد حوزه فلسفه اخلاق گردید. فلسفه هرمنوتیکی اخلاق نقطه عزیمت خویش را از مباحث مطروحه در گذشته، آغاز می نماید و بر این باور که جهت نیل به یک فلسفه ناب و اصیل می بایست به تفسیری نقادانه از فلسفه دست یافت، استوار می گردد. بر این اساس فیلسوفان هرمنوتیک می کوشند تا ضمن مطرح نمودن یک فلسفه عمل گرا، تأملات اخلاقی و فلسفی را به جایگاه و منزلت واقعی خود برسانند. ‏

با این رویکرد آثار فلاسفه پیشین در فلسفه هرمنوتیک، جایگاه ممتازی را به خود اختصاص خواهد داد. در واقع این دیدگاه این امر را که فلاسفه پس از جنگ جهانی دوم به بازنگری و واکاوی فلسفه های پیشین مبادرت می ورزند را تبیین و توجیه می نماید. از این رو نظریات فلسفی افلاطون، ارسطو، رواقیان، کانت، نیچه و هگل به شیوه ای نقادانه در فلسفه هرمنوتیک مورد بررسی، تأمل و بازنگری قرار می گیرد. ‏

در سنت هرمنوتیک دو چشم انداز مختلف را می توان یافت:

۱) جناح اول فلسفه هرمنوتیک به بازنگری فلسفه ارسطو، کانت، هگل و هایدگر مبادرت می ورزد. سردمدار این چشم انداز "گادامر" می باشد.

۲) نقطه عزیمت جنبش دوم، نظریه های فیلسوفان فرانسوی، هایدگر و کانت می باشد. این رویکرد توسط "ریکور" بسط پیدا نمود. این دو رویکرد در ارزیابی و سنجش نقش ارزش ها و قوانین در مباحث اخلاقی دارای تفاوت هایی می باشد.‏

در رویکرد اول یعنی در دیدگاه گادامر، تمایز بین اخلاق عملی و اخلاق نظری مفیده فایده نخواهد بود. گادامر معتقد است این تمایز به ایجاد نتیجه نامطلوب در اخلاق منجر خواهد گشت. وی بر این پندار است که اخلاق از یک معرفت تخصصی برخوردار نیست از این رو در قلمرو اخلاق نمی توان از تقدم علم بر عمل سخن گفت. ‏

وی همچنین معتقد بود که معرفت نظری از برآوردن نیازهای اخلاقی در وضعیت بنیادی اخلاق انسانی، عاجز و ناتوان است. وی همچنین بر این باور است که اخلاق سعادت مدار ارسطو، پدیدار شناسی روح هگل و بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق کانت برای توسعه فلسفه عملی، منابع حائز اهمیتی به شمار می آیند. وی معتقد بود که اختلاف های ظاهری میان فلسفه ارسطو و کانت از طریق نگاه نقادانه و از رهگذر فلسفه هرمنوتیک قابل حل و فصل می باشد. ‏

وی فلسفه ارسطو را فلسفه ای فضیلت مدار تلقی می نماید. به اعتقاد وی ارسطو، شناخت ارزش را تنها هنگامی که به زندگی فضیلت آمیز واقعی منجر گردد را مفید فایده می دانست. به عبارتی چنین شناختی مستلزم نوع خاصی از تعلیم و تربیت اخلاقی نیز می باشد. ولی کانت بر مطلق بودن، بی قید و بند بودن ارزش اعتقاد داشت و ارزش را به علت آنکه فی نفسه ارزش تلقی می گشت، می ستود و به تبعات آن در زندگی توجهی نداشت.وی ترکیب فلسفه عملی ارسطو با نظریه کانت در باب مطلق بودن اخلاق را ممکن می داند. ‏

رویکرد دوم فلسفه هرمنوتیک با مفهوم آزادی و توسط ریکور نضج می یابد. وی مبانی مورد نظر خود را از اندیشه شلر و هارتمن الهام گرفته است. وی در تلاش بود تا مفاهیم هنجار و قانون را از مفهوم ارزش استخراج نماید. از منظر وی فلسفه کانت و اخلاق هگل از منابع فلسفه هرمنوتیک وی محسوب می گردند که مفاهیم قانون، امر و هنجار را می توان در خلال این رهیافت ها مورد بررسی قرار داد.

ریکور آزاد بودن را امری تلقی می نماید که انسان قادر به فهم و ادراک آن نیست، این درحالی است که هر فردی می تواند خود را آزاد فرض نماید. وی اعتقاد داشت که فلسفه اخلاق می بایست بر مفهوم آزادی در دنیای عملی متمرکز شود تا اعتقاد ناسنجیده و کورکورانه به آزادی را از وجهه عملی و عینی آن متمایز سازد.‏

امیر محمد نصیری

منابع:

تاریخ فلسفه اخلاق غرب، لارنس سی. بکر، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۷۸

مبانی اخلاق در فلسفه غرب و در فلسفه اسلامی، حسن معلمی، تهران: موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۸۰‏