سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
کاستن فقر مدل رشد محور یا مدل بازتوزیعی

خیلی از کسانی که گرایش چپ دارند، نسبت به ایده کمک رشد اقتصادی به کاهش فقر در کشورهای در حال توسعه مشکوک هستند. آنها اظهار میدارند که سیاستگذاریهای متمایل به رشد به دنبال افزایش تولید ناخالص ملی است، نه به دنبال اصلاح فقر، و برای ادعای خود مدرک مشخصی هم نمیآورند.
از آغاز دهه ۱۹۵۰، اقتصاددانان توسعهگرا دریافتند که رشد در GNP معنای معادلی با افزایش رفاه اجتماعی ندارد. ولی، حتی پیش از دوره استقلال، رهبران هند به رشد به عنوان ضرورتی برای کاهش فقر و افزایش رفاه اجتماعی در کشور نگریستند. در اصطلاح اقتصادی، رشد یک ابزار است و نه یک هدف وسیلهای که با آن مقاصد صحیح مانند کاهش فقر و پیشرفت اجتماعی در بین توده مردم، به دست میآید.
یک ربع قرن پیش، من در مطلبی به دو مسیر مجزا که در آنها رشد اقتصادی دارای چنین تاثیری میباشد، اشاره نمودم. در مورد نخست، رشد منجر به جذب افراد فقیر به سمت مشاغل سودده میشود، که باعث میشود آنها از فقر خارج شوند. درآمدهای بیشتر آنها را قادر میسازد که مصارف شخصی خود را بر آموزش و بهداشت افزایش دهند. درست همانطور که در مورد هند شاهد رخدادن چنین امری در طی دوران اخیر رشد شتابان در این کشور بودهایم.
در مورد مسیر دومی که اشاره کرده بودم، رشد درآمدهای دولت را افزایش میدهد، که به این معنا است که حکومت به صورت بالقوه میتواند مبالغ بیشتری را بر روی بهبود بهداشت و آموزش نسبت به افراد فقیر خرج کند. البته یک کشور نمیتواند ضرورتا به همین دلیل ساده که درآمدش بیشتر شده، مبالغ بیشتری را روی چنین مواردی صرف کند، هر چند که در صورت اجرا هم، طرحی که برای سرمایهگذاری انتخاب کرده، ممکن است کاملا موثر نباشد.
تقریبا اکثر افراد شکاک و سرسختی که بر روی این واقعیت که مدل «رشد-محور» خودش را با زمان اثبات کردهاست، چشمپوشی میکنند، به جای آن از مدل توسعهگرای «بازتوزیعی» (Redistributive) دفاع میکنند. آنها معتقدند که این مدل تاثیر بزرگتری بر کاهش فقر خواهد داشت.
در نقدهای صورت گرفته بر مدل رشدمحور اظهار میشود که بازتوزیع نمودن درآمد و ثروت (تجدید نظر در نحوه توزیع آنها بین افراد)، ضرورتی حتمی است که باید در اسرع وقت اجرا شود. آنها ادعا میکنند که ایالت «کِرالا»ی هند و کشور بنگلادش مثالهایی هستند از جاهایی که اجرای سیاست بازتوزیع (به جای اجرای سیاست رشد) به درآمدهای بیشتری برای مردم فقیر، نسبت به بقیه جاهای کشور هند، منجر شدهاست.
با این حال، همانطور که نتایج کارهای اخیر «آرویند پاناگاریا»، اقتصاددان دانشگاه کلمبیا، نشان میدهد، آمار و شاخصهای مربوط به ایالت کِلارا حتی پیش از اجرای مدل بازتوزیعی فعلی در آن هم، نسبت به سایر جاهای هند وضعیت بهتری را دارا بود. علاوه بر این، پولهایی که کارگرانی از این ایالت که در خاورمیانه کار میکنند به خانههایشان ارسال کردهاند، باعث منفعت بسیار زیادی برای این منطقه شده است، عاملی که ارتباطی به اجرای سیاست بازتوزیع در آنجا ندارد. همینطور در مورد بنگلادش، شاخص توسعه انسانی (Human Development Index) سازمان ملل، که مسلما منبع معتبری محسوب میشود، این کشور را پایینتر از هند ردهبندی کرده است.
در کشورهای فقرزدهای که جمعیت فقیر از جمعیت مرفه به میزان بالایی بیشتر است، بازتوزیع درآمد به حد بسیار کمی به افراد فقیر کمک میکند که مصرف بیشتری داشته باشند یا به عبارتی در حد یک نان چاپانی در روز به توان خریدشان اضافه میشود (چاپانی نانی هندی و بدون گندم است که فقیران این کشور مصرف میکنند مترجم)- و این افزایش جزیی، در فضایی که درآمد اندک و رشد جمعیت بالا وجود دارد، پایدار هم نخواهد بود.
در یک کلام، برای اغلب کشورهای در حال توسعه، سیاست رشد، استراتژی بنیادی برای «توسعه فراگیر» در این کشورهاست. منظور توسعهای است که به صورت آگاهانه همه اعضای حاشیهای و فقیر اجتماع را در بر میگیرد.
ولی پایداری سیاسی مدل رشد نخست، مستلزم تلاشهای هم نمادین و هم مادی زیادی است. زمانی که رشد منجر به منفعت افراد فقیر شود، ثروتمندان معمولا به طور نامتناسبتری سود خواهند برد. (در تناسب با فقرا، سود بیشتری از آن خود خواهند نمود. مترجم) پس، برای اینکه فقرا را در شرایطی که اقتصاد در حال خیزش است همچنان پایبند به سیستم نگه داریم، افراد مرفه باید نسبت به این مساله مطلع شوند که با مصارف و خرجهای پر سر و صدا و چشمگیر باعث تضاد و رنجش بین طبقات جامعه نشوند.
در عین حال (و در درجه بیشتری از اهمیت)، لازم است که فقرا دسترسی بیشتری به آموزش پیدا کنند (و بیشتر در این حیطه خرج کنند) تا بتوانند به فرصتهای اقتصادی بیشتر و تحرک اجتماعی افزونتری دسترسی پیدا کنند. «افراط کمتر و دسترسی بیشتر» (Less excess and more access) باید به اصلی که سیاست توسعه را راهبری میکند تبدیل شود.
نویسنده: جاگدیش بگاواتی*
مترجم: میلاد محمدی**
منبع: پروجکت سیندیکیت***
* جاگدیش بگاواتی، استاد «اقتصاد و حقوق» (Law & Economics) در دانشگاه کلمبیا و از اعضای شاخص «اقتصاد بینالملل» در «انجمن روابط خارجی» است. او همچنین سابقه مدیریت «گروه متخصصان معاملات سطح بالا» (High-Level Trade Experts Group) که توسط دولتهای بریتانیا، آلمان، اندونزی و ترکیه تاسیس شده را نیز، در کارنامه خود دارد.
** Multimilad@yahoo.com
*** متن اصلی (انگلیسی) مقاله، در آدرس زیر قابل دسترسی است:
http://www.project-syndicate.org/commentary / bhagwati۱۸/English
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست