دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
خاطرات دو سفیر
كتاب "خاطرات دو سفیر" حاوی واگویههای تاریخی "ویلیام سولیوان" و "سر آنتونی پارسونز"- آخرین سفرای آمریكا و انگلیس در ایران در رژیم پهلوی- كه از نزدیك شاهد شكلگیری حركت انقلابی مردم در سال ۵۶ و سپس اوجگیری آن در سال ۵۷ بودهاند، میتواند منبع خوبی برای تأمل و یافتن پاسخ سؤالات مزبور باشد.
انقلاب اسلامی بیتردید یكی از مهمترین تحولات سیاسی بینالمللی در عصر حاضر به شمار میآید كه توجه محققان و اندیشمندان بسیاری را به خود معطوف داشته و طی نزدیك به سه دهه گذشته بحثهای بیشماری حول آن صورت گرفته است. برای صاحبنظرانی كه در این عرصه به تفكر و تأمل پرداختهاند، این سؤال محوری مطرح بوده است كه چرا و چگونه رژیم پهلوی كه بظاهر در اوج اقتدار و ثبات و پایداری به سر میبرد و حاكمیت شاه با تكیه بر نیروهای امنیتی و نظامی و نیز با بهرهگیری از انبوه دلارهای نفتی از "استحكامی پوشالی" برخوردار بود، ناگهان دستخوش چنان تغییر و تحولات سریع و شتابناكی گردید كه دور از انتظار تمامی ناظران و سیاستمداران، راه سقوط را در پیش گرفت و در این مسیر، نه تنها رژیم پهلوی كه نظام شاهنشاهی نیز به كلی از بیخ و بن بركنده شد و به جای آن نظام نوینی برخاسته از اندیشه اسلامی مستقر گردید. سؤالی كه بلافاصله در كنار این مسئله اصلی، خود را نمایانده است این كه آیا آمریكا و انگلیس به عنوان دو قدرت با سابقه و پرنفوذ در ایران، قادر به تشخیص شكلگیری این حركت و اتخاذ سیاستها و برنامههای مناسب در جهت مهار آن در همان مراحل نخستین نبودند؟ آیا پس از ظاهرشدن نشانههای اعتراض و تبدیل آن به حركتهای سراسری انقلابی، این دو قدرت غربی امكانات لازم را برای مقابله با آن در اختیار نداشتند؟ آیا شاه و رژیم او برای آمریكا و انگلیس از آنچنان ارزش و سودمندی برخوردار نبودند كه برای نجاتش از سقوط، هر اقدامی به هر قیمتی صورت گیرد؟ در واقع همینگونه سؤالات است كه در ادامه به نوعی گمانهزنیهای هرچند نه چندان محققانه تبدیل میشود؛ مانند اینكه آیا در سقوط و براندازی رژیم شاه، آمریكا و انگلیس خود دارای نقش نبودند؟
به هرحال مجموعهای از این دست فرضیهها و گمانهها را میتوان در اینجا و آنجا مشاهده كرد و طبعاً چنانچه پاسخهای مستدل و منطقی برای آنها ارائه نگردد، چه بسا كه برخی اذهان را به خود مشغول دارد و دچار بدفهمی در مسائل كند. كتاب "خاطرات دو سفیر" حاوی واگویههای تاریخی "ویلیام سولیوان" و "سر آنتونی پارسونز"- آخرین سفرای آمریكا و انگلیس در ایران در رژیم پهلوی- كه از نزدیك شاهد شكلگیری حركت انقلابی مردم در سال ۵۶ و سپس اوجگیری آن در سال ۵۷ بودهاند، میتواند منبع خوبی برای تأمل و یافتن پاسخ سؤالات مزبور باشد. این كتاب كه به همراه بخشهایی از خاطرات جیمی كارتر (رئیسجمهور وقت آمریكا)، سایروس ونس (وزیر امور خارجه) و زبیگنیو برژینسكی (مشاور امنیت ملی دولت كارتر) به چاپ رسیده، اگرچه تحلیل و تفسیر خاص نامبردگان را به همراه دارد، اما در مجموع حاوی اطلاعات و نكتههایی است كه بیش از همه، سعی و تلاش همهجانبه دولتین آمریكا و انگلیس در حفظ رژیم پهلوی را به معرض نمایش میگذارد و به تمامی خوانندگان، با هر گرایش و اندیشهای، این نكته را گوشزد میكند كه آنچه در آن هنگام به این منظور "شدنی" بود، صورت گرفت و در این میان اگر كوتاهی، تقصیر، اشتباه و خطایی به چشم میخورد، به دلیل مجموعه شرایط و امكانات موجود در آن زمان، ناگزیر و غیرقابل اجتناب بوده است.
در عین حال، خاطرات سفرای مزبور به دلیل سهم و نقش دولتهای آنها در استقرار و استمرار رژیم پهلوی و موقعیت خاصی كه بدین لحاظ آنها در دستگاه حكومتی محمدرضا داشتند، حاوی نكات قابل توجه فراوانی است كه میتواند گوشههایی از تاریخ كشورمان را بخوبی روشن نماید.
نكتهای كه ابتدا توجه خواننده این كتاب را به خود جلب میكند، نوع رابطه دو كشور آمریكا و انگلیس- به عنوان بزرگترین مدعیان دموكراسی و حقوق بشر- با رژیم شاه است. فارغ از كارگردانی انگلیس و آمریكا در طراحی و اجرای كودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، كه دیكتاتوری و اختناق را بر مردم ایران حاكم ساخت، نوع ارتباط این دو كشور با رژیم پهلوی در دهه منتهی به انقلاب اسلامی، خود به تنهایی حاكی از بیتوجهی به حقوق انسانها و جوامع نزد دستگاه فكری و سیاسی مستقر در واشنگتن و لندن است. در مقابل، آنچه از نگاه آنها دارای ارزش و اعتبار واقعی و اهمیت است، منافع كلانی است كه میتوان در پرتو چنین روابطی با یك رژیم وابسته و دست نشانده، به آن دست یافت. ویلیام سولیوان در مورد علت انتخاب خود به سفارت آمریكا در تهران بصراحت از قول وزیر امور خارجه ایالات متحده عنوان میدارد: "علت انتخاب من به این سمت این بوده است كه برای پست سفارت ایران در جستجوی دیپلماتی بودهاند كه در كشورهایی كه با حكومتهای متمركز و استبدادی اداره میشوند تجربه كافی داشته و بتواند با یك زمامدار مقتدر و خودكامه كار كند." (ص۲۴) سر آنتونی پارسونز نیز با اشاره به آگاهی خود از سابقه بد رژیم شاه در مسائل مربوط به حقوق بشر(ص۲۴۶)، بر آنچه همتای آمریكاییاش در این زمینه بیان داشته است، مهر تأیید میزند.
علیرغم این همه، ایران تحت حاكمیت استبدادی و سركوبگر پهلوی، بهشت بازرگانان آمریكایی و انگلیسی و بزرگترین بازار فروش تسلیحات برای این كشورها به حساب میآید. به گفته سولیوان "در سال ۱۹۷۷ سی و پنج هزار آمریكایی در ایران زندگی میكردند كه همه آنها به استثنای قریب دو هزار نفر وابسته به شركتها و مؤسسات خصوصی آمریكایی بودند." (ص۳۵) از سوی دیگر، پارسونز نیز به این مسئله اذعان دارد كه عمده فعالیتهای سفارت این كشور در تهران، معطوف به سازماندهی فعالیتهای بازرگانی و اقتصادی انگلیسیها در ایران بوده و چه بسا كه افراط در این قضیه باعث شده بود تا آن سفارتخانه از پرداختن به امور سیاسی و تأمل در لایههای پنهان مسائل سیاسی و اجتماعی ایران غفلت ورزد: "ما بر تعداد پرسنل این قسمت افزودیم و معاون مطلع و مجرب من "جرج چالمرز" سرپرستی امور بازرگانی و اقتصادی و مالی و نفتی را به عهده گرفت. به این ترتیب قسمت بازرگانی سفارت به مغز و كانون اصلی فعالیتهای سفارت انگلیس در ایران تبدیل شد. حتی وابستههای نظامی سفارت در ارتش و نیروی هوایی و نیروی دریایی ایران هم بیشتر به كار فروش تجهیزات نظامی انگلیس به ایران یا ترتیب اعزام هیئتهایی برای تعلیم استفاده از سلاحهای خریداری شده و مورد سفارش از انگلستان اشتغال داشتند و وظایف سیاسی و اطلاعاتی آنها در درجه دوم اهمیت قرار گرفته بود." (صص۳۰۶-۳۰۷) پارسونز تعداد انگلیسیهای ساكن در ایران را در سال ۱۹۷۵، بین ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر تخمین میزند كه شركتهای پیمانكاری مختلفی را تشكیل داده بودند و در رشتههای گوناگون از قبیل "ساختمان، نیروگاههای برق و تأسیسات نظامی و دریایی، اسكله و كارگاه و مجتمعهای ساختمانی اشتغال داشتند." (ص۳۰۸-۳۰۷) در این حال اگر افزایش درآمدهای نفتی كشور و ریخت و پاشها و فسادهای كلان اقتصادی را- كه البته خانواده سلطنتی در مركز آن قرار داشتند و شركتها و پیمانكاریهای عمدتاً آمریكایی و انگلیسی به عنوان عوامل اجرایی پروژههای مختلف در گرداگرد این مركز مشاهده میشدند- در نظر داشته باشیم، آنگاه میتوان به دلایل عقبماندگی كشور، علیرغم صرف ظاهری میلیاردها دلار در پروژههای مختلف، پی برد.
برای بررسی دقیقتر این مسئله، خریدهای نظامی و تسلیحاتی شاه را باید قبل از هر موضوع دیگری مورد توجه قرار دهیم، چرا كه از نظر محمدرضا مسئلهای با اهمیتتر از افزودن بر انبوه سلاحها و تجهیزات نظامی نبود. این مسئله بیش از آن كه ریشه در واقعیتهای ژئوپولتیك ایران داشته باشد، ناشی از نوعی عقده حقارت و ترس در وجود شاه بود كه وی را به گونهای افراطی و غیرمنطقی به سمت خرید و انباشت سلاحهای مختلف سوق میداد. این روحیه شاه بشدت مورد سوءاستفاده آمریكا و انگلیس و همچنین اسرائیل نیز قرار میگرفت و طبعاً منافع سیاسی و اقتصادی بیكرانی را برای آنها به همراه داشت. شاید بتوان گفت در كنار مجموعهای از عوامل دیگر، وجود چنین روحیهای نزد شاه را هم باید یكی از عواملی به شمار آورد كه دكترین نیكسون در سال ۱۹۷۲ توانست بخوبی بر آن سوار شده و به كار تبدیل ایران به ژاندارم منطقه بپردازد. بر این اساس، آمریكا تمامی هزینههای حفظ منافع خود در این منطقه استراتژیك را بر ایران و نیز تا حدی عربستان سعودی تحمیل كرد و در مقابل، محمدرضا توانست با صرف منابعی كه میبایست در راه عمران و آبادانی كشور و پایهگذاری مبانی توسعه پایدار به كار گرفته میشد، در جهت خریدهای كلان نظامی، به تمایلات و خواستههای شخصی خود پاسخ گوید. پارسونز واقعیت مزبور را در خاطرات خود با این بیان مورد اشاره قرار میدهد: "در جریان بازدید نیكسون از ایران در سال ۱۹۷۲، شاه موفق شد از او برای خرید انواع تسلیحات از آمریكا كارت بلانش بگیرد و بدون هیچگونه كنترل و محدودیتی هر نوع سلاح آمریكایی را به استثنای اسلحه اتمی از آمریكا خریداری كند... با خروج نیروهای انگلیسی از منطقه خلیجفارس در سال ۱۹۷۱ و سلب تعهدات انگلستان برای دفاع از این منطقه، نیكسون تصمیم گرفت این خلاء را با تقویت ایران و سایر كشورهای منطقه پر كند. ایران میتوانست در اجرای دكترین نیكسون كه مبتنی بر تفویض مسئولیتهای دفاعی هر منطقه به كشورهای آن منطقه بود، یك نقش اساسی و نمونه ایفا كند." (ص۳۱۸) واقعیتهای تاریخی حاكی از آنند كه این "كارت بلانش" بیش از آن كه به كار ایران بیاید، عاملی در جهت حفظ منافع آمریكا بود، چرا كه ایران در مدت زمان كوتاهی به بزرگترین خریدار سلاحهای آمریكایی تبدیل شد، تا جایی كه به گفته سایروس ونس وزیر امور خارجه دولت كارتر "ایران به تنهایی خریدار نصف سلاحهای آمریكایی بود كه به كشورهای خارجی صادر میگردید و ارزش كل آن به هشت میلیارد دلار در سال بالغ میشد." (ص۴۶۷)
منبع:دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست