جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مبانی دینی مشارکت سیاسی
مهمترین مبانی دینی مشارکت عبارتند از: نفی سلطه، خلافت عامه انسان، نیاز طبیعی،شورا، امربهمعروف و نهی از منکر، مسؤولیت متقابل دولت و مردم.
باتوجه به مبانی فوق، راه برای مشارکت جدّی مردم در تمامی امور مربوط به خود وسرنوشتشان هموار و باز بوده و مشارکت نه تنها حق، بلکه تکلیف میشود و نه اینکهدیگران برای افراد، تعیین تکلیف میکنند، فرد نیز در مقابل خود، خدا، جامعه و... موظف استکه نسبت به سرنوشت خود حسّاس بوده و از اعوجاج حکومتی، جلوگیری کند و نیز درصحنههای مختلف حضور داشته و از حقوق خود به عنوان یک وظیفه دفاع کند.
نوشتار حاضر با عناوین زیر سامان یافته است:
الف) مدخل بحث
ب) مبانی دینی مشارکت سیاسی
ج) جمعبندی و نتیجهگیری
الف) مدخل بحث، تأملی در مشارکت سیاسی
اصطلاح «مشارکت سیاسی» (Political Participation) بگونهای محکم با بحث توسعه سیاسی گره خورده است; به حدی که برخی از متفکران، پارامتر اصلی توسعه سیاسی را مشارکت سیاسی دانسته و بر این اساس نظامهای سیاسی را تقسیم کردهاند.[۱] و در تعریف آننیز دیدگاههای گوناگون مطرح شده است.
از حد محدودی که گفته شده است:
«مشارکت سیاسی رفتاری است که اثر میگذارد، یا قصد تأثیرگذاری بر نتایجحکومت را دارد.»
تا تعاریف مبسوط تری که معتقدند:
«مشارکت سیاسی هر عمل داوطلبانه موافق یا ناموافق، سازمان یافته یا بدون سازمان،دورهای یا مستمر، شامل به کارگیری روشهای مشروع و یا نامشروع برای تأثیر و انتخابسیاستهای عمومی، اداره امور عمومی، انتخاب رهبران سیاسی در هر سطحی از حکومت محلی یا ملی میباشد.»[۲]
اما اگر بخواهیم بحث مشارکت سیاسی را در جامعه دینی و اسلامی خودمان، ایران مطرحکنیم، تعاریف فوق باید بدین نحو ویرایش و بازسازی شوند و در قالب این پرسش مطرحگردند که، تأثیر و نقش مردم بر ساختار حکومتی و رفتارهای دولتمردان و کلیه امورسیاسی، به صورت نهادینه و با روشهای مشروع، در جامعه و حکومت اسلامی تا چه حدمشروع و موجه است؟
پاسخ این پرسش میتواند چنین باشد که نقش مشارکت جدّی و فعالانه و نهادینه مردمدر حکومت اسلامی نفی میشود، اگر کسی معتقد باشد که:
«مسأله امامت و ولایت از یکدیگر جدا نیستند. سیاست، حکومت و ولایت درشأن روحانیت جامعالشرایط است و در زمانی که فقیه جامع الشرایط و رهبر نظاماسلامی وجود دارد، بقیه حق دخالت در مسائل حکومتی را ندارند.»[۳]
و یا اعتقاد آن باشد که:
«ولیّ باید دنیا و آخرت مردم را تأمین کند. به همین دلیل اگر بگوییم حق مشترک،در واقع همان حقی است که خداوند تعیین کرده که همه امور به دست او است و او است که همه تکالیف را برگردن مردم گذاشته، برای اینکه حق مردم بهتر رعایت شود.»[۴]
و در چنین نگاههایی، حداکثر مشارکت تودهای و منفعلانه در نظام سیاسی قابل قبولاست، که در جهت توجیه و باز تولید نظام سیاسی و رفتارهای حکومتی باشد، که چنیننگاهی به مشارکت سیاسی، حداکثر به مشارکت سیاسی منفعلانه منتج میگردد. نه مشارکتسیاسی فعالانه،[۵] که مردم به صورت نهادینه و در قالب تشکلهای سیاسی و حزبی، میتوانندناقدین دولت و دولتمردان بوده و جوهره مشارکت سیاسی نیز در این نوع مشارکت خود رانشان میدهد.
در این نوشتار فرضیه قابل آزمون آن است که «در یک نگاه دینی و با مراجعه به نصوص ومبانی اسلامی، میتوان از مشارکت سیاسی فعالانه و نهادینه دفاع کرد.»
البته این مدعا بدین معنا نیست که این مبانی تنقیح شده و اجماعیاند، بلکه تمام سخن آناست که فرهنگ اسلامی - شیعی، قابلیت استنباط و انبساط برای پذیرش تکثر و مشارکتسیاسی را به معنایی که در توسعه سیاسی مقصود است، دارد.
این معنا را به صورت عملیاتیتر و در یک تعریف انضمامیتر، میتوان به تعبیر بعضی،این گونه بیان کرد که:
«عمدهترین ابزار نهادی برای سازمان دادن، گسترش اشتراک سیاسی، احزابسیاسی در نظام حزبیاند.»[۶] گرچه بر احزاب سیاسی و کارکردهای آن، اشکالات قابل قبولی وارد شده و از اینرو ممکن است اصل مشارکت سیاسی زیر سؤال برود، اما هانتینگتون به درستی گفته است کهیک نظام حزبی نیرومند میتواند اشتراک سیاسی را از طریق نظام سیاسی گسترش دهد و درنتیجه فعالیتهای سیاسی ناهنجار یا انقلابی را خنثی کرده و یا تغییر جهت دهد و همچنیناشتراک گروههای تازه تحرک یافته را به مسیرهایی هدایت کند که به نظام خلل نرساند.[۷]با این نگاه، فرضیه نوشتار به صورت عملیاتیتر آن میشود که «مبانی احزاب سیاسی بهمعنای جدید آن، در فرهنگ دینیِ ما قابل دفاع است.»
ب) مبانی دینی مشارکت سیاسی
مهمترین مبانی دینی مشارکت عبارتاند از:
۱. نفی سلطه
این اصل را میتوان از حدیث نبوی استخراج نمود:
«الناس مسلطون علی أموالهم».[۸]
«همانا مردم بر اموالشان مسلطاند.»
از مفاد سلبی حدیث، مفهوم اولویتی استنتاج میشود، که اگردیگران در مال انسان حق تصرف نداشته باشند، به طریق اولی در جانو... حق سلطه ندارند. در حالی که هر نظام حکومتی ملازم با سلطههایی بر جان و مال افراد است. اینجا سه راه برای جمع میانسلطه فردی و سلطه دولت در پیشرو است: اول آن که گفته شود مبنا اصل نفی سلطه است، که در این صورت، از حکومت جز اسمینمیماند و مفاسدش به جامعه بر میگردد.
دوم آنکه گفته شود، اصل نفی سلطه فردی را کنار گذارده و به مقتضیات حکومت تن در داده شود، که به معنای نفی مشارکت سیاسی و مردمی است.
راه سومی که جمع هر دو میباشد. این است که حکومت از طریقمردم و با انتخاب مردم برگزیده شود. در نتیجه هم حکومت از اختیارات لازم بهرهمند است و هم با سلطه مردم معارضنخواهدبود، چون مردم با مشارکت مختارانه خود از سلطه فردیکوتاه آمدهاند.[۹]
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رئیس جمهور انتخابات رئیسی دولت سیزدهم مجلس شورای اسلامی دولت سید ابراهیم رئیسی انتخابات مجلس رافائل گروسی مجلس سیدابراهیم رئیسی
پلیس آتش سوزی سیل هواشناسی تهران قتل شهرداری تهران فضای مجازی آموزش و پرورش بارش باران سلامت شهرداری
گاز نفت هوش مصنوعی نمایشگاه نفت قیمت طلا قیمت دلار پالایش و پتروشیمی خودرو قیمت خودرو مالیات مسکن حقوق بازنشستگان
نمایشگاه کتاب کتاب نمایشگاه کتاب تهران تلویزیون سینمای ایران زندان سریال حضرت معصومه (س) محمدمهدی اسماعیلی سینما دفاع مقدس تئاتر
رژیم صهیونیستی روسیه فلسطین حماس جنگ غزه ولادیمیر پوتین حمله به رفح نوار غزه اوکراین چین مصر طوفان الاقصی
فوتبال استقلال رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ لیگ برتر باشگاه استقلال بازی باشگاه پرسپولیس ذوب آهن دورتموند سپاهان
فناوری فیبرنوری ناسا اپل ایلان ماسک آب سامسونگ گوگل پارک فناوری پردیس
تخم مرغ آسم روغن زیتون هندوانه بیماران خاص کبد چرب ناباروری