دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

این وام ها شما را به خاک سیاه می نشاند


این وام ها شما را به خاک سیاه می نشاند

در شرایطی که بانک های شناسنامه دار رسمی, بدون سپرده و سفارش به کسی وام نمی دهند, شبه بانک های زیادی هستند که همه جور وام را یک ساعته پرداخت می کنند تفاوتشان هم فقط در مقدار سود, تعداد قسط ها, درصد وام از کل مبلغ سپرده و

در شرایطی که بانک های شناسنامه دار رسمی، بدون سپرده و سفارش به کسی وام نمی دهند، شبه بانک های زیادی هستند که همه جور وام را یک ساعته پرداخت می کنند...چهار صفحه کامل یعنی چیزی حدود ۵۰۰ تا آگهی؛ یعنی ۵۰۰ نفر (یا شرکت و مغازه) در برهوت وام های بانکی، حاضرند به شما وام بدهند. تفاوتشان هم فقط در مقدار سود، تعداد قسط ها، درصد وام از کل مبلغ سپرده و چیزی است که شما باید گرو بگذارید. گرو که چه عرض شود، باید دودستی تقدیمشان کنید.

چنین حجم بالایی از تبلیغات و این سوال که «برای کدوم تبلیغمون تماس گرفتین؟» یعنی چرخ شرکت هایی با این طور خدمات خوب دارد می گردد و لابد کلی آدم گرفتار هم هستند که برای گرفتن وام آویزان این شرکت ها می شوند. یعنی شرایط وام های این شرکت ها خیلی بهتر و راحت تر از هزار و یک بانک دولتی، خصوصی و موسسه مالی و اعتباری است که کارشان این قدر سکه و رو به راه است؛ یعنی اینها با روش و منطق خودشان دارند کار خیلی ها را که از بانک ها ناامید شده اند راه می اندازند اما راه انداختنی که دانستنش خالی از لطف نیست.

صدای پشت تلفن اغلب یک خانم مهربان است که شمرده و ملایم اصل ماجرا را برایت توضیح می دهد. بعد فوری می رود سر اصل مطلب که یعنی چه چیزی در چنته داری و چقدر می خواهی؟ کافی است از این سوال بگذری و بخواهی کمی اطلاعات بگیری، یا مثلا بخواهی شرایط وام ملکی را با وام خودرو مقایسه کنی، تا ناگهان آمپرش بالا برود. مشکوک می شوند و صدای بوق آمپرشان مجبورت می کند تلفن را بگذاری. بعضی هایشان آدرس می دهند و حواله ات می کنند به قرار حضوری و بعضی هایشان که می فهمند مشتری نیستی، قطع می کنند آنها از بقیه باهوش ترند!

● تا ۱ میلیارد بیا جلو

اغلب تبلیغ ها برای شرکت هایی است که اسمشان را ننوشته اند. اصلا اینجا مرسوم نیست که اسم شرکت را بدانی. حتی وقتی تلفنی هم اسم شرکت را بپرسی، می خواهند بدانند چه کار داری. شرکت ها اغلب طبقه چندم یک ساختمان اداری و تجاری در حاشیه میدان های اصلی شهر، مثل صادقیه، تهرانپارس و رسالت هستند و روی تابلوهایشان هم نوشته شرکت مشاورین فلان یا مشاورین مالی بهمان اما تبلیغات شان در روزنامه تحت یک عنوان صریح و روشن آمده است: «شراکت، تامین سرمایه.»

بعضی از شرکت ها سقف مشخصی دارند؛ مثلا تا ۵ میلیون، تا ۲۰ میلیون و همین حدود اما بعضی ها مثل یکی که تیتر زده «۱۰ میلیون تا ۱ میلیارد» معلوم نیست به چه منبع عظیمی از پول نقد وصل است که فقط برایش مهم است شما چقدر بتوانید ضمانت بدهید؛ ضمانت هم بستگی به خودتان دارد. اصلا اینجا برای همه جور سلیقه و هرجور شرایطی راهی به وام پیدا می شود. اگر کارمند یا بازنشسته باشید، می توانید از چک های کارمندیتان مایه بگذارید. اگر خانه و ماشین دارید، آنها را به گرو می گذارید و اگر هم طلا داشته باشید، طلایتان را به آنها می سپارید. مهم ترین ویژگی این وام ها سریع بودنشان است. خیلی هایشان در همان تبلیغ های روزنامه ای نوشته اند دوساعته یا یک روزه. یعنی اینجا هیچ خبری از علافی مرسوم و کاغذبازی های سنگین بانک های دولتی نیست. ضامن هم لازم نیست. همین که خانه و ماشین و چک و طلایتان را دودستی تقدیمشان کنید، برایشان کافی است. اینها، این جور آدم های قانعی هستند!

● ما مراقب خانه تان هستیم

روش کلی کار در تمام شرکت ها یکی است. چیزی را به عنوان ضمانت به شرکت می سپارید و آنها در مقابل آن درصدی از ارزش ضمانت را به شما پول نقد می دهند. بعد هم با یک سود نه چندان ناچیز (البته به حساب خودشان) پول را برمی گردانید و اگر خدا خواست، مورد ضمانت را هم پس می گیرید. منتها این فقط تئوری قضیه است، در عمل ماجرا خیلی پیچیده تر می شود. چیزی که برای ضمانت می خواهند، سند رسمی ملک یا خودرو است. برای وام گرفتن از بانک های دولتی و خصوصی کافی است طبق یک قرارداد رسمی، ملک را در رهن بانک بگذارید و وام بگیرید. این طوری اگر اقساط تان را نپردازید، بانک خانه را برای فروش می گذارد و به اندازه مبلغ باقی مانده از وام برمی دارد و بقیه را هم برای خودتان می گذارد اما در شرکت های بی نام از این خبرها نیست. اینجا برای وام گرفتن باید سند ملک خودرو را به نام شرکت بزنید؛ یعنی انتقال قطعی سند آن وقت بسته به کرم شرکت و ارزش ملک (یا خودرو) درصدی از آن را به شما وام می دهند؛ مثلا برای یک خانه ۲۰۰ میلیونی می توانید حدود ۷۰ تا ۱۰۰ میلیون تومان وام بگیرید. مدت بازپرداخت هم توافقی است و می تواند بین شش ماه تا پنج سال باشد، البته با این حساب که سود، ماهانه یا سالانه حساب می شود و هرچقدر که بیشتر بازپرداخت را کاهش بدهید، باید سود بیشتری بدهید؛ طوری که اگر قضیه خیلی کش پیدا کند، شاید مجبور شوید دو برابر مبلغ دریافتی را برگردانید تا به خانه تان برسید!

سوالی که پیش می آید این است که چه تضمینی وجود دارد بعد از همه این ماجراها و کنده شدن پوست وام گیرنده برای پس دادن اصل پول و سود کلانش، سند ملک یا خودرو دوباره به خودش برگردد؟ یکی از تلفن جواب دهنده ها می گوید: «یک قرارداد محضری با حضور وکیل (لابد وکیل خودشان) در دفترخانه رسمی می بندیم که طبق آن ذکر می شود شما ملک را به عنوان ضمانت به نام شرکت زده اید. وقتی هم که همه اقساط را پرداختید و تمام شد، طبق همین قرارداد ما موظف هستیم ملک را به نام خودتان برگردانیم.» این یعنی اگر شما وسط آن همه قسط، یکی دوتا را نتوانید بدهید، آنها می توانند با استناد به همین قرارداد، خانه تان را (که چندبرابر ارزش وام می ارزد) بالا بکشند و یک لیوان آب خنک هم رویش!

اقای تلفن جواب دهنده دیگری (که برای گفتن نام شرکت من و من می کند) می گوید: «این طوری نیست. اگر شما دو، سه تا قسط را نتوانید بدهید و قبلش خبر بدهید، با هم راه می آییم. اما اگر پول را برداشتید و رفتید و ازتان خبری نشد، خانه تان ضبط می شود. شما هم برای پرداخت هر قسط رسید دارید، با همین رسیدها معلوم است که اقساط را مرتب پرداخت کرده اید و آن وقت ما هم نمی توانیم اعتراضی داشته باشیم.» مشخص نیست که این «نمی توانیم» یک محدودیت قانونی است یا آنها صرفا به خاطر جوانمردی و اصول اخلاقی نمی توانند حق کسی را بخورند.

● اول سود، بعد اصل

نوع دریافت سود وام در شرکت های مختلف متفاوت است اما در نهایت همه شان آدم را یاد یک کلمه نه چندان دوست داشتنی می اندازند؛ نزول مبالغ بالا با اقساط طولانی مدت را معمولا با احتساب سود سالانه وام می دهند؛ مثلا با وام ۱۴ درصد (یعنی برابر سود وام های بانک های رسمی) برای یک وام ۱۰۰ میلیونی پنج ساله، شما باید به جز قسط های ماهانه ۶/۱ میلیونی تان، ۱۴ میلیون هم آخر هر سال تقدیم شرکت کنید.

برای مبالغ کمتر و اقساط کوتاه تر، معمولا سود را ماهانه حساب می کنند یکی از همین شرکت های بی نانم می گوید: «برای گرفتن وام یک ساله ۲۰ میلیونی با ضمانت ملک ۲۰۰ میلیونی، ماهانه پنج درصد سود باید بدهید؛ یعنی آخر هر ماه فقط باید همان پنج درصد سود را (که برای شما می شود یک میلیون) به شرکت بپردازید و آخر سال، آن ۲۰ میلیون اول را هم جرینگی بپردازید؛ یعنی ۳۲ میلیون بازپرداخت برای وامی که تازه یک خانه ۲۰۰ میلیونی را هم به نام شرکت زده اید. خیلی منصفانه به نظر می رسد، نمی رسد؟

این مبالغ در شرکت های مختلف متفاوت است و به خیلی چیزها بستگی دارد. ارزش ملک یا خودرویی که به ضمانت می گذارید، وضعیت خود ملک و خودرو (پایان کار، مدارک معتبر، نقدشوندگی و خلافی)، مدت اقساط و نوع سود ماهانه یا سالانه همه برای تعیین مبلغ سود اهمیت دارند، اما در نهایت معنای همه شان چیزی جز همان نزول بازاری نیست.

● حقوق بگیرها و طلادارها به صف

حساب بانکی کارمند دولتی، یعنی می توانی مطمئن باشی که سنگ هم از آسمان به زمین بیاید، این حساب ماهانه یک چیزی برای برداشتن دارد. برای همین است که بعضی از این شرکت ها، وام های نه خیلی سنگین را با چک های کارمندی و بازنشستگی می دهند. برای بازپرداخت وام باید پیشاپیش قسط هر ماه را در یک چک بدهید و یک چک ضمانت هم برای کل مبلغ وام به شرکت بسپارید. مبلغ سود هم مثل شرکت های دیگر است. این تقریبا مطمئن ترین حال وام گرفتن است که اگر از سود غیرمنصفانه آن بگذرید، از این جهت که شما مجبور نیستید ملک یا خودرو را به نام کسی بزنید، مطمئن است. برای شرکت هم چون شما کارمند دولتید این اطمینان وجود دارد که با وام ۵ و ۱۰ میلیونی شان به کانادا فرار نمی کنید!

یک جور تبلیغ هم هست که ذکر کرده اند «مغازه» هستند. یک مغازه طلافروشی با چند سال سابقه و یک جواز کسب معتبر، به قدر کافی پشتوانه محکمی هست تا طلافروش ها بتوانند بی سند و قرارداد رسمی وام بدهند و بگیرند.

بهترین اطلاعات را یکی از همین طلافروش ها پشت تلفن می دهد. شراریطی که می گوید هم آن قدر خوب هست که آدم فکر می کند برای وقت بیچارگی و بی پولی می تواند رویش حساب کند. «چقدر طلا دارید؟ ۱۰ میلیون؟ طلا را می برد هرجا که دوست داشتید، قیمت می گذارید. قیمت خالص طلا و اگر داشته باشد، جواهر، کارمزد را کسی حساب نمی کند. من ۱۰۰ درصد همین مبلغ را به شما وام می دهم. ۱۰ میلیون را می برید و هرجور دوست داشتید، برمی گردانید. می توانید، یک ساله، نمی توانید، پنج ساله. هرقدر بازپرداخت بیشتر طول بکشد، سودش بیشتر می شود. اصلا بگویید چقدر می توانید ماهانه قسط بدهید، من برایتان تنظیم می کنم.» با حساب طلافروش برای وام یکساله ده میلیونی، باید ماهی یک میلیون و ۲۳۳ هزار تومان پس بدهید؛ یعنی سرجمع حدود ۱۴ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان برای ده میلیون وام باید برگردانید!

ضمانت هم در این نوع وام طلای خودتان، ضمانت وام دهنده هم سابقه طلافروشی اش است (احتمالا مثل خواستگاری باید از همسایه ها در موردش تحقیق کنید!). در این نوع قرار، می توانید هر قسطی را که پرداختید، به اندازه همان، طلایتان را پس بگیرید؛ مثلا وقتی نیمی از قسط ها را دادید، می توانید نیمی از طلایتان را پس بگیرید.

● واقعا می شود به این موسسه ها اعتماد کرد؟

وقتی بانک ها خوابند

در خبرها هر روز چیزهای خوبی درمورد وام های بانکی دولتی شنیده می شود اما در عمل اتفاق خاصی نمی افتد. وقتی فرایند وام گرفتن از بانک ها، نیاز به کلی ضامن معتبر (کارمند دولتی یا حتی کارمند بانک) دارد، وقتی برای هر وامی نیاز به سپرده از چندماه قبل داشته باشی، وقتی کارمندهای بانک هربار با همان لحطن قبلی بگویند «الان وام نداریم»، آن وقت است که چاره ای باقی نمی ماند. اینها را بگذارید کنار وضعیت های اضطراری و بحران های پول لازم، تا متوجه شوید که چرا با وجود این همه ریسک، عدم اطمینان و سود وحشتناک، شرکت های سرمایه گذاری با این استقبال مواجه می شوند.

خودتان را بگذارید جای کسی که چک اش دارد برگشت می خورد یا کسی از نزدیکانش معطل پول برای یک جراحی است، تا بدانید یک وام فوری چقدر می تواند ارزشمند باشد. آن قدر که با این همه بی اعتمادی که برای همه عیان است، باز هم سراغ شان می روند. تازه بعد، وقتی یک اتفاق بدی افتاد و کارتان به جای باریک کشید یادتان می افتد که باید از خودتان می پرسیدید که اگر یک روز رفتید و دیدید هیچ شرکتی نیست و درش هم پلمب شده، می خواهید از چه کسی خانه و خودرو و طلایتان را پس بگیرید؟ وقتی ثبت یک شرکت، فقط با ارائه یک شماره تلفن و حداکثر ۵۰ هزار تومان ممکن است، چطور می شود صلاحیت این شرکت ها را تایید کرد؟ اصلا اگر دست آخر طرف گفت ما در قرارداد ذکر کرده بودیم که باید اقساط را مرتب بپردازید و شما یک ماه، یک روز دیر پرداخت کردید و حالا خانه تان مال ماست، دست تان به کجا بند است؟ یادتان باشد این سوال را اول بپرسید، نه آخر.

● خودشان می گویند

اگر نشه، چی می شه؟

خودشان می گویند در قرارداد رسمی و معتبری که در دفترخانه اسناد رسمی تدوین می شود، ملکی که به نام شرکت می زنید، با عنوان اجاره به شرط تملیک به خودتان اجاره داده می شود. به این ترتیب سندتان هم ممنوع المعامله می شود تا شرکت نتواند آن را بفروشد، اجاره بدهد یا به عنوان ضمانت جایی بگذارد؛ مثلا رهن بانک کند و خودش وام بگیرد.

خودشان می گویند اگر سندتان را گذاشتید و رفتید و پشت سرتان را هم نگاه نکردید، طبق همان قرارداد، ما فقط مبلغی از وام را که مانده برمی داریم و بقیه اش می ماند در یک حساب دولتی، تا خودتان بیایید و بگیریدش.

خودشان می گویند شرکتشان چند سال سابقه دارد و آن قدر معتبر هستند که نخواهند فرار کنند. مغازه دارها هم اعتبار مغازه و جواز کسبشان را دارند و شما را با اینها مطمئن می کنند که قرار نیست طلایتان را بردارند و بروند.

● یک دفترخانه دار می گوید

دستتان به هیچ جا بند نیست!

آقای شاکری، رئیس یکی از دفاتر اسناد رسمی تهران می گوید این شرایط اصلا معقول نیست. طبق قانون، کسی مالک است که سند به نامش باشد؛ یعنی اگر هر اتفاقی بیافتد، آن شرکت که شما سند خانه را به نام او زده اید، از نظر قانونی مالک آن است. حالا شما هستید و یک قرارداد (که معلوم نیست چقدر محکم و دقیق نوشته شده و به شما چه حقی داده است) که تازه باید براساس آن بروید و شکایت تنظیم کنید و بشوید مثل یکی از هزاران نفری که دادگاه ها را به خاطر اموال بالا کشیده شده شان زیر پا می گذارند تا شاید بعد از چند سال بتوانند آن را طلب و وصول کنند. درواقع دست تان به هیچ جا بند نیست. بازهم اگر برابر ارزش ضمانت (ملک یا خودرو) وام گرفته بودید، یک چیزی! اما اینکه ۳۰ یا ۴۰ درصد ارزش ملک را بهتان بدهند، یک کلاهبرداری واقعی است! نه بانک ها این کار را می کنند و نه دفترخانه ها اجازه دارند چنین قراردادی را ببندند.

● یک رئیس شعبه می گوید

بساط وام فروشی است

رئیس جوان شعبه ای از یک موسسه مالی و اعتباری می گوید همه ماجرا اینجاست که قوانین بانک مرکزی عملی نمی شود. در حالی که بانک مرکزی شرایط ضامن وام را ساده تر کرده و گفته بانک ها حق ندارند وام را در ازای سپرده قبلی بدهند اما اغلب بانک ها هم ضامن می خواهند و هم چند ماه سپرده گذاری. به این ترتیب کسی که پول از قبل نداشته و حالا فوری پول لازم دارد، نمی تواندن وام بگیرد. در خیلی از موارد، این شرکت ها خودشان یک سپرده قبلی دارند و بعد سندی را که از متقاضی می گیرند و به نام خودشان می کنند، در رهن بانک می گذارند و وام می گیرند. بعد همان وام را به متقاضی می دهند و سودی بیشتر از سود بانکی هم می گیرند. این یک جور «وام فروشی» است چون متقاضی خودش سپرده ندارد و نمی تواند وام بگیرد، این شرکت ها با سپرده یا رابطه (!) وام می گیرند و آن را مثل یک کالا به مبلغ مشخص (همان سودی که از متقاضی می گیرند) می فروشند. در واقع کسانی متقاضی وام از این شرکت ها هستند که هیچ چیز ندارند و در نهایت بیچارگی تن به سپردن اموال خود به شرکت ها داده اند تا کارشان راه بیافتد.