دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجموعه شعر کوتاه غمگین
گزیده اشعار کوتاه غمگین در قالب سنتی
ابری رسید و آسمانم از تو پر شد
بارانی
آمد ، آبدانم از تو پر شد
نام تو اول بغض بود و بعد از آن اشک
اول
دلم پس دیدگانم از تو پر شد
حسین
منزوی
~~~~~✦✦✦~~~~~
درد
یعنی بزنی دست به انکار خودت
عاشقش
باشی و افسوس گرفتار خودت
درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد
بگذاری
برود... آه... به اصرار خودت
~~~~~✦✦✦~~~~~
باید چه کنم با غم و تنهایی و دوری
وقتی همه دادند به هم دست تبانی
آیا شده از شدت دلتنگی و غصه
هی بغض کنی، گریه کنی، شعر بخوانی
سیدتقی سیدی
~~~~~✦✦✦~~~~~
مانند
غریقی که پر از وحشت آب است
میگردم
و دستم پی یک تکه طناب است
دلتنگی و تنهایی و اندوه و صبوری
این
عاقبت تیره یک عاشق ناب است
محسن
نظری
~~~~~✦✦✦~~~~~
خانه
بیچارهای که سرنوشتش زلزله است
از همان
روز نخست آوار باشد بهتر است
گاه نفرت حاصلش عشق است، این را درک کن
گاه
اگر از تو دلم بیزار باشد بهتر است
حسین زحمتکش
~~~~~✦✦✦~~~~~
گاهی
مسیر جاده به بن بست میرود
گاهی
تمام حادثه از دست میرود
گاهی غریبهای که به سختی به دل نشست
وقتی
که قلب خون شده بشکست میرود
افشین
یداللهی
~~~~~✦✦✦~~~~~
شکنجه
بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت
کسی
که سهم تو باشد، به دیگران برسد
نجمه
زارع
~~~~~✦✦✦~~~~~
رودی
که می خشکد در او سودای طغیان نیست
دور
از تو حتی گریه کردن کاری آسان نیست
خوارزم بعد از حمله چنگیز خان حتّی
اندازه
من بعدِ دیدار تو ویران نیست
اصغر
عظیمی مهر
~~~~~✦✦✦~~~~~
برم
هر جای این دنیا شبم با بغض دمسازه
آخه
هر جا یه چیزی هست منُ یاد تو بندازه
نمیدونم تو این برزخ کی از این درد میمیرم
نمیدونم
چرا یک شب فراموشی نمیگیرم
~~~~~✦✦✦~~~~~
همچو
عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در
دلم هستی و بین من و تو فاصلههاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال
وقتی قفس پرزدن چلچلههاست
فاضل
نظری
~~~~~✦✦✦~~~~~
امشب
تمام خویش را از غصه پرپر میکنم
گلدان
زرد یاد را با تو معطر میکنم
گر چه شکستی عهد را مثل غرور ترد من
اما
چنان دیوانهام که با غمت سر میکنم
زیبا خدا پشت و پناه چشمهای عاشقت
با
اشک و تکرار و دعا راه تو را تر میکنم
مریم
حیدرزاده
شعر نو کوتاه غمگین
لطفا این شعر را
آهسته
بخوانید
رویِ سطرِ آخرِ گریههاش
خواب
رفته است شاعر
رضا
کاظمی
~~~~~✦✦✦~~~~~
انحنای روح من
شانههای خسته غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریههای بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است
قیصر امین پور
~~~~~✦✦✦~~~~~
آی
آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آب دارد میسپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دایم میزند
روی
این دریای تند و تیره و سنگین که میدانید
آن زمان که مست هستید از خیال دست یازیدن به دشمن
آن زمان که پیش خود بی هوده پندارید
که گرفت استید دست ناتوانی را
تا توانایی بهتر را پدید آرید
آن زمانی که تنگ میبندید
بر
کمر هاتان کمر بند
در چه هنگامی بگویم من؟
یک
نفر در آب دارد میکند بی هوده جان، قربان!
نیما
یوشیج
~~~~~✦✦✦~~~~~
من
اینجا بس دلم تنگ است
و
هر سازی که میبینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم
در راه بیبرگشت بگذاریم
ببینیم
آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟
مهدی
اخوان ثالث
~~~~~✦✦✦~~~~~
با
گریه مادرت
شعلهور میشود
از آه پدرت
نفس
میگیرد
این که میبینی آتش است
و
با کسی شوخی ندارد
اما تو سر شوخی را باز کردهای
و میخواهی با همین دستهای کوچک
آب دریاها را
به
اینجا بیاوری
نمیگویم شوخی نکن
اما قبل از رفتن
به
من بگو
چطور تکه های تن ات را
از
شعله ها پس بگیرم
آرزو
نوری
~~~~~✦✦✦~~~~~
به
تنگی آویخته میمانم
دلخوشِ
آسمانی که روزی نهنگی بزرگ بلعیدش
و وقتی که دیگر خیلی دیر شده بود
تو در خلیج برایم دست تکان دادی
به تنگی آویخته میمانم
و ساده است:
من
باختم
رزا
جمالی
~~~~~✦✦✦~~~~~
حالا
مدام از پی نشانی تو
فنجان
های قهوه را دوره میکنم
مدام این چشمهای بی قرار را
با
بغض و بهانه های باران آشنا میکنم
مدام این دل درمانده را
با باور برودت عشق
آشتی
میدهم
باید این ساده بداند
دیگر
به خانه خواب و خاطره باز نخواهی گشت
گریه میکنم
و شاخه ها صدایم میزنند
که به لانه بازگردم
تو اینجایی
نمیگذاری فراموشت کنم
مهسا چراغعلی
~~~~~✦✦✦~~~~~
وقتی
آدم یک نفر را
دوست
داشته باشد بیشتر تنهاست
چون نمیتواند به هیچ کس
جز همان آدم بگوید که
چه
احساسی دارد
~~~~~✦✦✦~~~~~
حالا
که چمدانم را
این همه سنگین و بی کلید بستهام
تازه
میپرسی کجا؟ از چه سبب؟
یعنی تو داستان دلبستگیهای مرا
به
همین چیزهای معمولی ندانسته ای؟
لااقل
یک بفرمایید ساده، یک سکوت
~~~~~✦✦✦~~~~~
آنکه
رفتنی است به هیچ قیمتی نمیماند
نمیتوانی
به چهارمیخش بکشی
بگذار برود
اصرار
نکن
پیش
از آنکه غرورت را به باد بدهی؛ از فکرت بیرونش بینداز
و تا حد کافری انکارش کن
حتی
اگر خدا باشد
~~~~~✦✦✦~~~~~
من
خانه را تاریک میکنم و هر چه پنجره است با پردهای
سیاه
میپوشانم
از چراغها بیزارم و از ستارگان و مروارید
و
شهر پر از چراغ است
و من
بارها تور نگاهم را به افق های دور انداختم و هیچ صید نشد
نه
ستاره ای و نه مروارید
ساناز
کریمی
~~~~~✦✦✦~~~~~
در
من هزار حرف نگفته
هزار درد نهفته
هزاران
هزار دریا هر لحظه در تپیدن و طغیانند
در من هزار آهوی تشنه
در
خشکسال دشت پریشانند
در من پرندگان مهاجر
ترانههای سفر را
در
باغهای سوخته میخوانند
با
من که در بهار خزانم قصههای فراوانی ست
با من که زخمهای فراوانی
بر
گردهام به طعنه دهان باز کردهاند
اردلان
سرفراز
~~~~~✦✦✦~~~~~
کسی چه میداند
من امروز چند بار فرو ریختم
چند بار دلتنگ شدم
از دیدن کسی که
فقط پیراهنش شبیه تو بود
گاهی اوقات حسرت تکرار یک لحظه
دیوانه ترین حس دنیاست
گروه فرهنگ و هنر وب
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست