شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
ماجرای زندگی استاد دکتر سید احمد فردید
سید احمد مهینی یزدی در سال ۱۲۸۹هجری شمسی[۱] در شهر یزد[۲] در خانواده ای[۳] کشاورز[۴] بدنیا آمد. علاوه بر دروس متداول آن روزگار و زبان عربی، زبان فرانسه[۵] و جبر و هندسه[۶] را نیز در یزد آموخت و در همانجا در چهارده سالگی مطالعه فلسفه را آغاز کرد[۷].
وی در سال ۱۳۰۵ به تهران آمد[۸] و در مدرسه سلطانی و دارالفنون[۹] به تحصیل پرداخت واز دارالفنون دیپلم گرفت، در همین حال نزد اساتید فلسفه و حکمت قدیم نیز تحصیل مینمود[۱۰]. سپس وی وارد دانشسرای عالی[۱۱] شد و در رشته فلسفه و علوم تربیتی[۱۲] از دانشسرا فارغ التحصیل شد و در حالی به تدریس در دبیرستانهای تهران پرداخت که دلمشغولی اصلی او مطالعه فلسفه و حکمت جدید و قدیم بود.
مهینی یزدی از سال ۱۳۱۴ شروع به ترجمه مقالات و کتبی در زمینه تعلیم و تربیت و فلسفه نمود[۱۳] و چندین ترجمــــــه و چند مقاله تالیِفی از وی در مطبوعات به چاپ رسید[۱۴] همچنین وی در این ایام بشدت مشغول آموختن زبانهای پهلوی و آلمانی[۱۵] و مطالعه و یادداشت برداری متون فلسفی برای تدوین چند اثر تالیفی فلسفی بود[۱۶]. توجه به اتیمولوژی و اشتقاق کلمات نیز از همین سالها میباید در وی نضج گرفته باشد[۱۷].
درسال ۱۳۲۲ با آغاز بکار مجله سخن[۱۸] به عنوان نامه جامعه لیسانسه های دانشسرای عالی[۱۹]، مهینی یزدی که در سال ۱۳۱۸ به فردید[۲۰] تغییر نام داده بود به عنوان یکی از اعضای هیئت تحریریه با این مجله آغاز به همکاری نمود. حاصل همکاری فردید با مجله سخن دو مقاله نیمه تمام"از کانت[۲۱] تا هیدگر[۲۲]" و "نگاهـــــــــی به نمود شناسی[۲۳] معاصر" بود که سرآغاز آشنائی ایرانیان با هیدگر و هوسرل[۲۴] محسوب میشود، همچنانکه وی در سال ۱۳۱۶ با نگارش مقاله "برگسن و فلسفه های برگسنی" در مجله "مهر"،هانری برگسن[۲۵] را به ایرانیان شناسانده بود .
در همین سالها یعنی در حول و حوش سال ۱۳۲۰ وی که حالا مترجم و مولفی روشنفکر محسوب میشد در محافل روشنفــکری که در کافه های تهران تشکیل میشد و صادق هدایــت[۲۶] مرکز ثقل آنها بود، شرکت میکرد و به تبادل فکری با هدایت میپرداخت[۲۷]. فردید با دیگر محافل فکری آن روزگار نیزبی ارتباط نبود از جمله با انجمن ایرانشناسی که وی مقاله "روابط حکمت اشراق و فلسفه ایران باستان"[۲۸] هانری کربن[۲۹] را برای این انجمن ترجمه کرد.
فردید در اوائل سال ۱۳۲۶ در حالیکه مدرس دانشسرای عالی[۳۰] نیز بود برای ادامه تحصیلات به فرانسه اعزام شد و در دانشگاه سوربن[۳۱] به تحصیل پرداخت[۳۲]. درهمین زمان تحصیل در سوربن با طرح "غربزدگی" گشتی در تفکر وی پدید آمد[۳۳]، با طرح "غربزدگی" در واقع دپاسمان فلسفی فردید پایان یافت[۳۴].
در سال ۱۳۲۷ وی با زنی فرانسوی ازدواج نمود و گویا دارای فرزندی نیز شد[۳۵]. در این سال مهلت بورس تحصیلی وی نیز روبه اتمام بود[۳۶] لذا خواستار انتصاب به شغلی دولتی در ادارات ایرانی در آلمان یا سوئیس گردید و متعاقبا به آلمان نقل مکان نمود و گویا در دانشگاه هایدلبرگ[۳۷] ادامه تحصیل داد[۳۸]. سرانجام سید احمد فردید در سال ۱۳۳۴ [۳۹]در حالیکه مدرک دکتری خود را اخذ نکرده بود[۴۰] به ایران باز گشت.
در ایران فردید همسری ایرانی[۴۱] اختیار نموده و از آنجا که ازکارکنان دانشسرای عالی محسوب میشد در همانجا شروع به تدریس کرد[۴۲]. همزمان وی در دانشکده های الهیات و معارف اسلامی [۴۳]و ادبیات و علوم انسانی [۴۴]دانشگاه تهران نیز به تدریس پرداخت. بعلاوه وی که از نشر آثار خود خودداری میکرد [۴۵]در محافل فکری متعددی حضور بهمرسانیده نظریات خود را مطرح مینمود[۴۶]. کار اصلی دیگر وی علاوه بر مطالعه کتب و دنبال کردن جریانات فلسفی معاصرداخل و خارج[۴۷]، تدوین فرهنگ اشتقاقی فارسی و عربی بود[۴۸].
با انتشار کتاب "غربزدگی"[۴۹] جلال آل احمد[۵۰] در سال ۱۳۴۰ که عنوانش اصطلاحی از فردید است توجه بیشتری به فردید جلب شد.
در سال ۱۳۴۷ با انتصاب فضل الله رضا[۵۱] به ریاست دانشگاه تهران و سید حسین نصر[۵۲] به سرپرستی دانشکده ادبیات و علوم انسانی، تصمیم گرفته شد تعدادی از اساتید مبرز به دانشکده ادبیات منتقل شوند[۵۳] که فردید که اکنون مدرک دکتری او تائید شده[۵۴] و به تازگی به رتبه استادی[۵۵] نیز ارتقاء یافته بود یکی از آنان بود.
فردید در زمانی که در دانشکده ادبیات تدریس میکرد همچنان از انتشار آثار خود خودداری کرد بطوریکه به فیلسوف شفاهی[۵۶] معروف شد، در همین ایام مدتی یک برنامه سخنرانی هفتگی با عنوان "درآمدی به حکمت معنوی" در تلویزیون داشت[۵۷] و متن چند تقریر وی چاپ و منتشر شد[۵۸] و جلسات سخنرانی وی در دانشگاه پر مستمع[۵۹] و حتی برخی از اصطلاحات ابداعی وی برسر زبانها بود[۶۰] در گروه فلسفه دانشکده ادبیات، فردید در بین دانشجویان تا حدی محبوبیت داشت[۶۱] و بسیاری ازاستادان به او احترام میگذاشتند[۶۲] اما بعلت صراحت لهجه و موضع گیری صریح در مورد افراد[۶۳]، دشمنانی نیز برای خود دست و پا کرده بود[۶۴].
فردید در سال ۱۳۵۱ بازنشسته شد[۶۵]، اما دعوت بکار شده و تا مدتی به تدریس ادامه داد[۶۶].
در سال ۱۳۵۵ رژیم پهلوی که چندی قبل با ایجاد حزب رستاخیز[۶۷] کلیه احزاب دیگر را منحل کرده و تنها به این حزب اجازه فعالیت داده بود، به ایجاد فضائی برای بحث و گفتگو در رادیو و تلویزیون و نشریات وابسته[۶۸] به خود پرداخت. گرداننده اصلی مباحث فلسفی و ادبی این جریان علیرضا میبدی[۶۹] بود که مرتبا از فردید برای شرکت در جلسات بحث و مناظره دعوت بعمل میآورد[۷۰]. فردید نیز در تعدادی از این جلسات شرکت کرده با شور و حرارت به بحث میپرداخت. مسائل مطروحه از سوی فردید تا حدی مورد توجه واقع میشد هر چند که همزمان اکثرا اذعان میکردند که از اصل کلام وی چندان سر در نمی آورنــد[۷۱].
با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ فردید از انقلاب استقبال و جلسات سخنرانی منظمی برقرار کرد[۷۲] که از فروردین ۱۳۵۸ تا مهر ۱۳۶۱ تداوم یافت. وی در این سخنرانی ها به بیان نظرات فلسفی و حکمی خود و همچنین موضع گیری صریح سیاسی و اظهارنظرهای تند در باره جریانها و چهره های سیاسی و فکری مطرح آن ایام میپرداخت که این موضوع باعث ایجاد مشکلات و تضییقاتی برای وی شده و نهایتا جلسات را به تعطیلی کشاند[۷۳].
فردید در حمایت از انقلاب اسلامی به سخنرانی اکتفا نکرد، وی درسال ۱۳۵۸ ابتدا نامزد مجلس خبرگان قانون اساسی[۷۴] و سپس نامزد مجلس شورای اسلامی[۷۵] شد که رای لازم را در هیچکدام بدست نیاورد.
با تعطیلی جلسات سخنرانی ها منظم هفتگی، فردید جلساتی با شرکت جمع محدودی در منزل خود تشکیل میداد[۷۶] همچنین از وی یک سلسله سخنرانی تلویزیونی ضبط شد که نهایتا پخش نگردید[۷۷] مصاحبه ای نیز با وی بعمل آمد که بچاپ نرسید[۷۸] اما در همین سالها(۶۱ تا ۶۸) در چند گردهمآئی شرکت نمود که در یک مورد آن سخنرانی فردید چند جلسه ای تداوم یافت[۷۹] .
از سال۱۳۷۰ فردید در حالیکه حدود ۸۰ سال از عمر وی میگذشت جلسات خانگی را نیز تعطیل کرد[۸۰] و دیگر مشکل کسی را در منزل خود میپذیرفت. سر انجام استاد دکتر سید احمد فردید در ۲۵ مرداد ۱۳۷۳ در منزل شخصی خود در حالی جان بجان آفرین تسلیم کرد که همچنان از انتشار آثار خود خودداری کرده بود[۸۱].
توضیحات:
[۱] - سال ۱۲۸۳ که در مدرک تحصیلی دوره اول متوسطه ذکر شده بسیاری از محاسبات را بهم میریزد و احتمالا اشتباه تحریری است. منابع دیگری که نگارنده در مورد سال تولد استاد در اختیار دارد دست دوم است، مانند سال ۱۲۸۹ درفهرست نویسی کتاب دیدار فرهی و فتوحات آخرالزمان و سال ۱۲۹۱ در کتاب گلزار مشاهیر ایران.
[۲] - از استاد فردید نقل شده که خود را بچه "سر دوراه" نامیده که گویا محله ای در شهر است.
[۳] - در اعلامیه فوت استاد از دوبرادر ایشان به نامهای سید محمد مهینی که چشم پزشک و ساکن تهران بوده و سید محمود مهینی که گویا ساکن یزد بوده نام برده شده است.
[۴] - استاد در مصاحبه با علیرضا میبدی بارها به دهقان بودن پدر خود اشاره میکند که البته با توجه به وضع مالی نسبتا خوب این خانواده که استاد در همین مصاحبه به آن اشاره کرده است، باید این خانواده را حداقل کشاورز خرده مالک تلقی نمود.
[۵] - مصاحبه با علیرضا میبدی، روزنامه رستاخیز ۲۰/۷/۱۳۵۵
[۶] - همان
[۷] - همان
[۸] - نقل شده که استاد فردید مدت کوتاهی نیز دراصفهان تحصیل کرده است.
[۹] - در سال ۱۲۲۹ شمسی سنگ بنای دارالفنون بدستور امیرکبیر نهاده شد و با کوششهای وی در سال ۱۲۳۱ شمسی(۱۲۶۸ قمری، ۱۸۵۲ میلادی) در حالی افتتاح گردید که وی در کاشان در تبعید بسر میبرد و ۱۳ روز بعد از افتتاح دارالفنون به قتل رسید. امیر کبیر اساتید دارالفنون را که در واقع یک پلی تکنیک بود از کشورهای اروپائی بجز انگلیس و روسیه و از میان معدود ایرانیان تحصیل کرده فرنگ بخدمت گرفته بود.(منبع : سایت پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش)
[۱۰] - استاد فردید در نوشته ها، مصاحبه ها و سخنرانی هایش نامی از اساتید خود نبرده چرا که ذوق اویسی را میپسندیده است(ولی بنده اصلا مزاجا اینطوریم - نمیگویم واقعا هستم از میان جریانهای حکمت، ذوق اویسی را میپسندم، نمیگویم اویسی هستم، مگر اویسی شدن کار آسانی است، انسان کسب فیض کند از انفاس بزرگان، ولی حالا مراد من کی بوده مرشد من کی بوده، هر کی بوده کار ندارم، استادت کی بوده، پیش کی درس خواندی، پیش کی درس نخواندی، من مخالف نیستم با دیگری، کاری ندارم به حرفهای دیگران، راه و رسم من طور دیگریست .... اویسی، مقصود عبارت از این است که یک عده ای هستند که نمی آیند انگشت بگذارند روی مراد و مرید مثل حافظ . در مقابل کسی هست که اصرار زیادی برای مرادش دارد، احمد فردید، مصاحبه با کیهان فرهنگی، ۱۳۶۵). در اقوال دیگران به سه نفر از اساتید حکمت و فلسفه قدیم اشاره شده است که عبارتند از الف: محمدرضا تنکابنی، تولد ۱۲۸۳ هجری قمری در تنکابن مازندران ، وفات ۱۳۸۵ هجری قمری در تهران. فرزندان آیت الله تنکابنی نام فامیلی "فلسفی" را انتخاب نموده اند که از میان آنان میتوان به واعظ شهیر محمدتقی فلسفی و آیت الله میرزا علی فلسفی اشاره نمود. ب :سید محمد کاظم عصار، تولد نجف اشرف به سال ۱۲۶۴، وفات ۱۳۵۳ تهران، تحصیلات مذهبی در ایران و عراق (گویا مدتی نیز در فرانسه به تحصیل مشغول بوده است). وی ملبس به لباس روحانیت در دانشسرای عالی و دانشکده الهیات و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران فلسفه تدریس مینموده است. (با استفاده از کتاب روشنفکران ایرانی و غرب نوشته مهرزاد بروجردی). از آنجا که وی مدرس دانشسرای عالی نیز بوده ممکن است فردید در دانشسرا دانشجوی وی بوده باشد. ج: رضاقلی شریعت سنگلجی، تولد ۱۲۶۹، وفات ۱۳۲۲ در تهران(روشنفکران ایرانی و غرب نوشته مهرزاد بروجردی)
[۱۱] - در سال ۱۲۹۸ بمنظور تربیت آموزگار برای مدارس ابتدائی یک باب دارالمعلمین مرکزی که برنامه آن تقریبا معادل برنامه دبیرستان بود تاسیس گردید. در سال ۱۳۰۷ آموزشگاهی بنام دارالمعلمین عالی از طرف وزارت فرهنگ تاسیس شد که شامل دوره دوم متوسطه دارالمعلمین مرکزی نیز میگردید. سال اول پنج معلم از فرانسه استخدام شد که بعدها به تعداد آنها اضافه شد. کم کم قسمت متوسطه از قسمت عالی مجزی شد و شرط ورود به دارالمعلمین عالی داشتن گواهینامه دارالمعلمین متوسطه یا دوره کامل دبیرستان مقرر گردید و به محل باغ قوام الدوله خیابان شاهپور و در سال ۱۳۱۱ به محل زمین نگارستان منتقل شد. در اسفند ۱۳۱۲ نام دارالمعلمین عالی به دانشسرای عالی مبدل گردید، (خلاصه شده از گزارش تهیه شده توسط انجمن سالنامه دانشسرای عالی مندرج در ماهنامه ایران امروز شماره یازدهم بهمن ۱۳۱۹)
با تاسیس دانشگاه تهران از سال ۱۳۱۳ دانشسرای عالی نیز از شعب دانشگاه تهران و وابسته به دانشکده ادبیات و علوم انسانی محسوب میشد تا اینکه در سال تحصیلی ۱۳۳۵ - ۱۳۳۴ از دانشکده ادبیات مستقل شده و در سال ۱۳۴۲ تبدیل به دانشگاه تربیت معلم گردید.
[۱۲] - طبق اساسنامه سال ۱۳۰۸ دارالمعلمین عالی دارای دو قسمت علمی و ادبی بود که قسمت ادبی شامل رشته های فلسفه و ادبیات و تاریخ و جغرافیا میشد. پس از تبدیل دارالمعلمین عالی به دانشسرای عالی نخست رشته فلسفه و ادبیات از هم مجزا گردید و بصورت دو رشته ادبیات فارسی و فلسفه و علوم تربیتی درآمد(خلاصه شده از گزارش تهیه شده توسط انجمن سالنامه دانشسرای عالی مندرج در ماهنامه ایران امروز شماره یازدهم بهمن ۱۳۱۹)
[۱۳] - اولین نوشته احمد فردید طبق گفته خود وی مقاله ای است با عنوان "یقینیات اخلاق" که درسال آخر دبیرستان (احتمالا سال ۱۳۱۰) نوشته شده است. اما اولین مقاله چاپ شده وی، مقاله ای است که در سال ۱۳۱۴ در روزنامه شفق سرخ بچاپ رسیده است(مصاحبه با علیرضا میبدی) همچنین وی از بیست و دو سالگی شروع به ترجمه مقالاتی از زبانهای عربی و فرانسه میکند که این ترجمه ها بهمراه مقالات تالیفی استاد درمطبوعات آن زمان بچاپ میرسد و دو ترجمه نیز بصورت کتاب منتشر میگردد. تالیف و ترجمه توسط ایشان تا سال ۱۳۲۵ یعنی ترجمه رساله "محرکهای زردشتی درحکمت اشراق سهروردی" اثر هانری کربن وچاپ آن بصورت کتاب، تداوم مییابد.
[۱۴] - بر اساس اطلاعاتی که تا کنون از چاپ آثار استاد فردید بدست آمده، از ایشان تا قبل از سفر فرنگ حدود ۱۰ مقاله و مطلب تالیفی (حدود ۷۰ صفحه) و ترجمه ۱۴ مقاله و مطلب(حدود ۹۰ صفحه) در مطبوعات بچاپ رسیده است. علاوه بر این دو ترجمه از ایشان بصورت کتاب منتشر شده است.
[۱۵] - در حول وحوش سال ۱۳۲۰ احمد فردید تا بدان حد به زبان پهلوی آشنا بوده که صادق هدایت ترجمه های خود از متون پهلوی(گزارش گمان شکن و زند و هومن یسن) را برای اظهارنظر به وی میداده است.(ماخذ : صادق هدایت، گزارش گمان شکن، حاشیه صفحه ۸ و احمد فردید، تقریر اندیشه های هدایت ۱۳۴۹ ) "بعد آلمانی را درسنین هجده، نوزده سالگی بودند که فرا گرفتند"، محمد رجبی، اسم حقیقت هر چیز، مشرق، دی ۱۳۷۳
[۱۶] - میتوان گفت استاد فردید از ابتدا چند تالیف یا پروژه فکری اساسی را مد نظر داشته و برای به سرانجام رسانیدن آنها مطالعه و یادداشت برداری میکرده است.
[۱۷] - توجه استاد به اتیمولوژی و اشتقاق کلمات در همان مقالات و ترجمه های اولیه وی مشهود است و در سالهای بعد به کمال میرسد استاد خود در تقریری در سال ۱۳۵۰ چنین میگوید:"باید یگویم من از بیست سال پیش همواره به معنی تعاطی کلمات توجه داشته ام و می خواسته ام رسیدگی به الفاظ بکنم"(فرهنگ و زندگی، پاسخ به چند پرسش در باب فرهنگ شرق و غرب).
[۱۸] - اولین شماره مجله سخن در خرداد ۱۳۲۲ با صاحب امتیازی ذبیح الله صفا و سردبیری پرویز ناتل خانلری به عنوان نامه جامعه لیسانسه های دانشسرای عالی منتشر شد. از شماره دوم سال دوم این عنوان از مجله برداشته شده و نام خانلری بعنوان صاحب امتیاز مجله درج گردید که تا شماره آخر یعنی اسفند ۱۳۵۷ بهمین صورت باقی ماند. سخن را میتوان معتبر ترین مجله ادبی - فلسفی روزگار خود دانست که اکثریت صاحبان فکر و اندیشه با آن همکاری داشته اند.
[۱۹] - جامعه لیسانسه های دانشسرای عالی در سال ۱۳۱۱ تشکیل شد و از سال ۱۳۲۱ جان تازه ای گرفت. مجمع عمومی جامعه در شهریور ۱۳۲۲ تشکیل و دکتر محسن هشترودی به عنوان رئیس و احمد بیرشک به عنوان نائب رئیس انتخاب شد.
[۲۰] - در شماره های سال ۱۳۱۸ مجله آموزش و پرورش چند ترجمه و مقاله تالیفی از احمد فردید بچاپ رسیده که تا شماره مرداد با امضای مهینی یزدی و از این شماره با امضای فردید است و نشان میدهد در این تاریخ وی رسما به فردید تغییر شهرت داده است. در سالهای قبل نیز در مواردی ایشان از امضای ا.ف استفاده نموده است. اینکه استاد از این کلمه و از این تغییر نام چه مرادی داشته است هنوز بر نگارنده معلوم نیست.
[۲۱] - ایمانوئل کانت فیلسوف بزرگ آلمانی (۱۷۲۴ - ۱۸۰۴)
[۲۲] - مارتین هیدگر فیلسوف و متفکر آلمانی (۱۸۸۹ - ۱۹۷۶)، یکی از مهمترین و شاید مهمترین فیلسوف قرن بیستم و متهم به ارتباط با نازیسم. در ارتباط با نسبت تفکر فردید با تفکر هیدگر در سالهای اخیر قلمفرسائی زیادی شده است. استاد فردید در سخنان خود مکرر از هیدگر و تفکر وی یاد کرده است.
[۲۳] - "نمود شناسی" معادلی برای "فنومنولوژی" است. استاد در سالهای بعد تعبیر"پدیدار شناسی" را جایگزین فنومنولوژی نموده است.
[۲۴] - ادموند هوسرل فیلسوف یهودی الاصل آلمانی و موسس پدیدارشناسی(۱۸۵۹ - ۱۹۳۸)
[۲۵] - هانری برگسن فیلسوف و نویسنده یهودی الاصل فرانسوی و برنده جایزه نوبل ادبیات (۱۸۵۹ - ۱۹۴۱)
[۲۶] - صادق هدایت ، تولد: تهران ۱۲۸۱ ، درگذشت: پاریس ۱۳۳۰. دیپلم دبیرستان از مدرسه سن لوئی در تهران در سال ۱۳۰۴ ، محصل اعزامی به خارج از کشور (فرانسه) که نیمه کاره تحصیل را رها کرده و به ایران بازگشته است. کارمند بانک و ادارات دولتی ، نویسنده و پژوهشگرادبی و فرهنگی و مهمترین چهره ادبی ایران بعد از مشروطه
[۲۷] - تقریر "اندیشه های هدایت"، چاپ شده در "کتاب صادق هدایت"، ۱۳۴۹
[۲۸] - هانری کربن که گویا اولین مترجم آثار هیدگر به فرانسه نیز هست، در سال ۱۳۲۴ یک سخنرانی که موضوع آن "محرکهای زردشتی درحکمت اشراق سهروردی" بود در انجمن ایرانشناسی ایراد میکند که متعاقبا مقرر میشود بصورت رساله ای همراه با ترجمه فارسی بچاپ برسد. ترجمه این رساله به احمد فردید واگذار و تبدیل به ماجرای جالبی میگردد(این ترجمه با عنوان "روابط حکمت اشراق و فلسفه ایران باستان : محرکهای زردشتی در فلسفه اشراق" توسط انجمن ایرانشناسی بعنوان نشریه شماره ۳ در سال ۱۳۲۵ بچاپ رسیده و در سال ۱۳۸۲ توسط موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران تجدید چاپ شده است . احمد فردید در زیرنویس صفحه ۵۱ چاپ اول توضیح داده است که: ترجمه نگارنده این سطور در اینجا تمام میشود و نظر به عجله ای که آقای هانری کربن در طبع و نشر این رساله داشتند ترجمه فصل سوم را به آقای عبدالحمید گلشن محول فرمودند)
هانری کربن در مصاحبه ای که در شماره اسفند ۱۳۵۵ ماهنامه بنیاد بجاپ رسیده است ماجرائی را به این ترتیب نقل میکند که "وقتی قرار شد رساله "محرک های زردشتی در فلسفه سهروردی" ترجمه شود و مترجم نتوانست آنرا تمام و کمال بزبان فارسی برگرداند ، معین خیلی عصبانی شد . یادم هست توی درشکه نشسته بودیم که یکباره معین مترجم رساله را توی یکی از خیابانهای تهران که حالا یادم نیست کدام خیابان، دید . از درشکه بیرون پرید و همانجا از مترجم گله و شکایت کرد که چرا کار را نیمه تمام باقی گذاشته است".
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست