سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

باجوانان وقتی ماهر شدیم


نظام آموزش و پرورش در كشور ما ایستا عمل می كند در همه طرح هایی كه تصویب شده یا نشده, اجرا نشده یا بد اجرا شده, این ویژگی ایستایی همواره مانع بوده است

این نظام همیشه دیر وارد عمل می شود و زمانی هم كه دست به اقدامی می زند، همین ویژگی ایستایی و نگاه به گذشته و ترس از جلو رفتن، باعث می شود كه آن طرح، موفقیت لازم را نداشته باشد.

در نتیجه مشكل، همان طرح در نظر گرفته می شود، بدون توجه به این كه ساختار ایستا و محافظه كار آموزش و پرورش است كه سبب عدم موفقیت آن طرح شده به این دلیل است كه طرح هایی چون زنگ پرورش (كه اجرا می شود) و زنگ مطالعه (كه اجرا نمی شود) هر دو به یك اندازه بی خاصیت هستند. تصور اینكه مقوله پرورش و تربیت از طریق یك كتاب و با امتحان گرفتن و نمره دادن اتفاق بیفتد؛ تاسف بار است.

اساسا این روحیه ایستایی و محافظه كاری سبب شده كه در برنامه ریزی ها به آموزش مهارت های اساسی زندگی توجهی نشود. مواردی مثل نحوه حضور در اجتماع، نوع ایجاد ارتباط با دیگران، ارتباط با همسالان، آشنایی با مسائل جنسی و بایدها و نبایدهای آن، بیماری ها، بحران بلوغ و ... از جمله موادی هستند كه ما هیچگاه در آموزش رسمی به آنها توجه نداشته ایم.

نهاد آموزش و پرورش یكسره آموزش سنتی را قطع كرده است. اگر آموزش سنتی می بود نهاد خانواده (مادرها و مادربزرگ ها) به خوبی در گذشته می توانستند مسائل لازم را به نوجوانان و جوانان آموزش بدهند به گونه ای كه بدون انحراف از عرف و شرع، با مسائل مورد نیاز آشنا شوند و در زندگی اجتماعی از آن بهره بگیرند. ما آموزش سنتی را قطع كرده ایم. اكنون خانواده ها تمامی وظیفه خود را به دوش نهاد آموزش و پرورش گذاشته و خود را خلاص كرده اند. آموزش و پرورش ( و دیگر نهادهای فرهنگ ساز مثل صدا و سیما، كتاب و مطبوعات) نیز آنها را به تابوهایی تبدیل كرده اند كه نه خود درباره اش حرف می زنند و نه اجازه می دهند كه نوجوانان و جوانان درباره آنها بپرسند. در این زمان نوجوانان و جوانان چه می كنند؟ از كانال های غیررسمی اطلاعات مورد نیاز را به دست می آورند و نتیجه آن، انحراف است. چرا كه كانال های غیر رسمی، هیچگاه مصالح شرع و عرف را در نظر نمی گیرند و رها و بی قید و بند درباره این مسائل، سخن می گویند؛ گاه با صراحت تمام و گاه در هاله ای از ابهام. به گونه ای كه آموزش ناصحیح رخ می دهد و نتیجه آن این است كه یا جوان موضوع را به نادرستی در می یابد و گاه دچار بحران های بسیار جدی می شود یا تابو بودن موضوع را حفظ می كند كه باز هم نابهنجاری هایی را سبب می شود. متاسفانه این تابو بودن را جوان همچنان حفظ می كند و در زمانی كه خود تشكیل خانواده می دهد، این زنجیره ناقص را ادامه می دهد. نتیجه آن، آمار وحشتناك انحرافات و ناهنجاری های جوانان و خانواده های جوان در جامعه ماست.

اكنون قرار است طرح سلامت اجرا شود. من نگران هستم كه این طرح بسیار لازم (و بسیار دیر) دچار همان آفت پیش گفته شود.

یعنی نظام آموزش و پرورش فقط كسب نمره را جلو چشم نوجوان و جوان قرار دهد و با حفظ تابوها، از آموزش لازم جلوگیری كند. اگر این طرح بخواهد اجرا شود، نیازمند هماهنگی دیگر نهادهای فرهنگی با آموزش و پرورش است. صدا وسیما، منابر، مراكز مذهبی- فرهنگی و نشریات باید همگام عمل كنند. یك زنگ و یك كتاب نمی تواند پاسخگوی تمامی نیازهای یك جوان باشد. این طرح باید همراه با خود برنامه های تلویزیونی، صفحات ویژه در نشریات، كتاب های كارشناسانه برای مطالعه آزاد و ... را داشته باشد. اكتفا به حجم محدود مطالب یك كتاب، مانند دروسی دیگر (همچون حرفه و فن) فقط حفظ كردن یك مجموعه اطلاعات را به همراه دارد، در حالی كه هدف تئوریك این طرح، آموزش مهارت های اجتماعی است.

كسب مهارت هم نیازمند تكرار است. یك بار درس معلم و بارها و بارها تكرار در زمینه اجتماع.

امیدوارم این طرح بسیار ضروری گرفتار سرنوشت طرح های خوب دیگر كه ناكارآمد اجرا شده اند، نشود.