جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

نوع دیگری از اضطراب


نوع دیگری از اضطراب

مرثیه ای برای آنچه مقیم بود

عنوان: Resident Evil۶

پلتفرم: PS۳، PC، Xbox۳۶۰

ناشر: Capcom

سازنده: Capcom

سبک: اکشن

امتیاز: ۷.۰

اگر سس‌خور حرفه‌ای باشید، حتما برایتان پیش آمده که در یک فست‌فود، از گارسن تقاضا کنید قوطی سس را در اختیارتان بگذارد تا هر قدر دوست دارید از آن استفاده کنید. به نظرتان اگر دفعه بعد فروشنده علاقه شما به سس را در نظر بگیرد و ساندویچ شما را از سس لبریز کند؛ چه عکس‌العملی نشان می‌دهید؟ اوج هنر در استفاده از تدبیر (Quick-Time Event)QTE را در قسمت چهارم از سری بازی‌های Resident Evil تجربه کردیم.

استاد میکامی با هنرمندی تمام، طوری این لحظه‌ها را در بازی گنجانده بود که بازیکن جرات نمی‌کرد حتی در طول میان‌پرده‌ها هم دسته را به زمین بگذارد. در عین حال این کار طوری به انجام رسیده بود که به اصل گیم‌پلی هیچ لطمه‌ای نخورد و نتیجه نهایی یک تجربه فراموش نشدنی بود.

RE۵ با تمام جذابیت و کنترلی دقیق، باز هم نتوانست موفقیت نسخه قبل را (حداقل نزد منتقدان و هواداران قدیمی) تکرار کند. سراسر بازی پر است از QTEهای عذاب‌آوری که به شکلی شدیدا ابتدایی ساخته و پرداخته شده است. صحنه‌های گیم‌پلی اسکریپت شده هم به این عذاب می‌افزاید که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.

داستان این بخش از بازی، از چهار قسمت مجزا تشکیل شده است. قهرمان یکی از داستان‌ها لئون‌اس. کندی دوست‌داشتنی است که هلنا هارپر، از ماموران امنیتی او را همراهی می‌کند. این خط داستانی، بیشترین وفاداری را به سری RE دارد.

تیراندازی هنگام راه رفتن، پناه گرفتن پشت موانع و یک سری المان دیگر این خط را کاملا از ریشه‌های خود دور می‌کند؛ اما مواردی مانند فضاهای کم‌نور و دشمنانی مانند سگ‌های زامبی خاطرات خوبی را برای هواداران این سری زنده می‌کند. خط داستانی کریس همراه یکی از اعضای BSAA که پیرس‌نیونز نام دارد، حالتی اکشن‌تر به خود گرفته و بیش از خط داستانی لئون از درگیری انباشته شده است. جیک‌میولر، پسر آلبرت وسکر هم با شری برکینز، فرزند همکار سابق آلبرت، متحد می‌شود تا در داستانی پر از فرار و سکانس‌های طولانی و کمترین گیم‌پلی نسبت به دو داستان دیگر، از چنگال مرگ فرار کنند.

پس از اتمام این سه داستان، پخش چهارم باز می‌شود که بازیکن را در هیبت اِیدا ونگ قرار داده و پرده از رازهای پاسخ داده نشده دو داستان قبلی برمی‌دارد. این قسمت از داستان بیشترین گرایش را به سمت حل معما دارد و می‌تواند ذره‌ای برای بازیکنان قدیمی لذت‌بخش واقع شود.

کلیت داستان به زیبایی چیده شده است و داستان‌ها بخوبی با هم تداخل پیدا می‌کند. هرچند، این‌که بازیکن مجبور است برخی صحنه‌ها را به اقتضای چندبخشی بودن داستان دوباره تجربه کند، توی ذوق می‌زند. میان‌پرده‌های داستانی به زیبایی کار شده است.

صحنه‌هایی که کنترل را از دست بازیکن می‌گیرد یا نحوه راه‌رفتن و حرکت او را محدود می‌کند، مانند نشستن بر صندلی پر از سوزن، بر اعصاب بازیکن فشار می‌آورد. دوربین هم کمکی به این مشکل نکرده و با حرکت‌های نابجا و غیرمنطقی، کنترل و عکس‌العمل درست بازیکن را محدود می‌کند. این بازی هم مانند نسخه قبلی خود بویی از Survival یا ابقا ندارد و همه چیز به یک اکشن هالیوودی تبدیل شده است.

حملات دشمن شدیدا سلامت شما را کم می‌کند و پیدا کردن و ترکیب گیاهان دارویی برای ساخت کپسول (در حالی که بازی متوقف نشده و دشمنان باز هم حمله می‌کنند) واقعا مسخره و نابجاست. در قسمت صداگذاری، بازی خوش می‌درخشد. هم افکت‌های صوتی (با همان زیبایی که در دو نسخه قبل دیدیم) و هم موسیقی بازی جذابیت خاصی دارد. گویندگان هم با دل و جان کار کرده و شاهد یکی از بهترین آثار گویندگی در یک سال اخیر هستیم. در این قسمت شاهد خلق دشمنان تازه‌ای هستیم که ظاهرا منطقی‌تر از نسخه قبلی کار شده‌اند و باید برای خلق این نیروهای منزجرکننده تازه و هم برای دوری از خلاقیت بی‌حد و مرز قسمت قبلی، به سازندگان تبریک گفت.

گیم‌پلی بازی نیاز به بحث چندانی ندارد. تقریبا همه چیز همان فرمول دو قسمت قبل را رو می‌کند. دوربین شدیدا به کاراکتر نزدیک است و می‌توانید از روی شانه چپ یا راست هدفگیری کنید، هرچند در این قسمت شاهد بدترین نوع کنترل در سه قسمت اخیر هستیم. هدفگیر تحت تاثیر لگد سلاح از نقطه تمرکز منحرف می‌شود و بیشتر یک عنصر عذاب است تا هیجان. مواد منفجره و اسپری به دکمه‌های جهتی بالا و پایین اختصاص پیدا کرده و دکمه‌های چپ و راست برای انتخاب سلاح استفاده می‌شود. صحنه‌های تک و توک خودروسواری در بازی گنجانده شده است که به واسطه کیفیت پایین، بیشتر از ایجاد تنوع، ایجاد حقارت می‌کند! در این قسمت می‌توانید در حین راه رفتن هم شلیک کنید. حتی می‌توانید غلت خورده و به چهار جهت اصلی جاخالی بدهید، سپس از روی زمین دشمن را هدف بگیرید. البته این قابلیت در فضاهای بسته یک جور خودکشی به حساب می‌آید و اصلا با سیستم اصلی بازی که بیشتر در فضاهای جمع و جور می‌گذرد، جور درنمی‌آید.

به این مساله، اضافه کنید که برخلاف نسخه‌های قبلی، بسیاری از صحنه‌ها قابل جستجوی واقعی نیستند و برخی اتاق‌ها هم صوری و فقط طبق فریضه به روی بازیکن باز هستند. اگر بازی را دو نفره تجربه می‌کنید که خوش به حالتان، در غیر این صورت، هوش مصنوعی این قسمت خیلی بهتر از قسمت قبلی کار شده و می‌توانید روی کمک همراه خود حساب کنید. مد مزدوران هم در این قسمت حضوری مجدد یافته است تا علاقه‌مندان زامبی‌کشی بتوانند قابلیت‌های خود را محک بزنند. در نهایت توصیه می‌کنیم بازی را به عنوان یک نسخه جانبی با خط داستانی مشابه RE و با شرکت کاراکترهای آن خریداری کنید و از آن لذت ببرید. در غیر این صورت با دیدن بلایی که سازندگان کپکام بر سر یکی از عناوین تعیین‌کننده این صنعت آورده‌اند، خون خونتان را خواهد خورد!

سیاوش شهبازی