شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
آنها در برابر تقدیر سر خم نمی کنند
![آنها در برابر تقدیر سر خم نمی کنند](/web/imgs/16/151/ei3801.jpeg)
یک جور کمنیاوردن مقابل تقدیر است وقتی با عصای سفید به دل خیابانهای شلوغ میزند و با گوشهایش راه میرود. او با ویلچر به دل دنیا زده، سرنوشت به او پای راه رفتن نداده، ولی ویلچر که هست حتی اگر پشت میلههای آهنی خیابانها گیر کند و پشت قطار پلهها بماند.
دنیای گنگ او را آدمهای دیگر نمیفهمند، معادله دودو تا چهار تا برایش غول است، خیلی طول میکشد تا معنی جدول ضرب را درک کند. ترس با او زاییده شده. تا بوده دستش را گرفتهاند و غذا به دهانش گذاشتهاند، البته آنها که مهربان بودهاند. او طرد شدن را خوب میشناسد، معنی متفاوت بودن و البته بنبست را.
معلول، معلول یک ناهنجاری است، زاییده یک ایراد آفرینشی، محصول یک استثنا. تا بوده، معلول محدودیت داشته هرچند تا بوده، عدهای تعارف میکردند که نه. یک کودک کمتوان ذهنی، کسی که اختلال یادگیری دارد، یک کودک ناسازگار، اویی که اختلال گفتاری دارد و شنواییاش نارساست، کودکی که معلول جسمی - حرکتی است و کسی که همزمان با هم چند معلولیت دارد، یک انسان استثنایی است؛ این را نمیشود و نباید انکارکرد.
اما باید نگاهها را عوض کرد. اینکه کسی معلول به دنیا آمده فقط مشکل خودش نیست، این مشکل کل جامعه است و اگر معلولها به حال خودشان رها شوند، مشکل جامعه چند برابر میشود. معلولها تا وقتی بزرگ شوند و پیر شوند یک خواسته دارند و با یک چیز کنار نمیآیند؛ آنها برای زندگی راحتتر امکانات میخواهند و با نگاههای ترحمآمیز مردم میانه خوبی ندارند.
● یک قدم بعد از دلسوزی
کشورهای پیشرفته دنیا سالهاست ترحم به معلولان را کنار گذاشتهاند و به فکر کمک به این دسته از آدمها افتادهاند. آنها در گام نخست به مردمشان یاد دادهاند که یک کودک یا بزرگسال استثنایی یعنی کسی که از نظر هوشی، جسمی، روانی و اجتماعی تا حد زیادی با دیگران فرق دارد و به خاطر همین تفاوت نیازمند آموزشهای خاص و خدمات ویژه است.
آنها به جامعهشان آموختهاند که اگر یک کودک استثنایی اعتماد به نفس ندارد، کاملا به دیگران وابستهاست، مقابل دیگران تسلیم میشود یا کمرو است و از پذیرفتن مسوولیت طفره میرود، به خاطر شرایط خاص جسمی و روانیاش است که باید با آموزشهای ویژه از این لاک استثنایی درآید.
پس آنها یک قدم فراتر از ترحم برداشتهاند و تمام امکانات کشورشان را برای سرویسدهی به معلولان بسیج کردهاند تا آنها رنج معلولیت را احساس نکنند. مثلا آنها شرکتهای خودروسازشان را به این سمت بردهاند تا درصدی از سود سالانه را به انجمنها و موسسات وابسته به معلولان بدهند، همانطور که برجسازان و انبوهسازان را ترغیب کردهاند تا در ازای این ساختوسازهای پولساز، در ساخت مدارس استثنایی به دولت کمک کنند.
نکته: در بسیاری از کشورهای پیشرفته سالهاست به معلولان ترحم نمیکنند بلکه به مردم آموزش میدهند که فرد استثنایی از نظر هوشی، روانی، اجتماعی و جسمی با بقیه متفاوت است و به آموزشهای خاص نیاز دارد
در این کشورها، طرحهای وسیع آموزشی برای معلولان اجرا میشود و مراکز آموزشی طوری ساخته میشود که کمترین فاصله را با محل سکونت معلولان داشته باشد. همچنین باشگاههای ورزشی هر سال بازیهای مهم و معتبری راه میاندازند و سود حاصل از آن را به معلولان اختصاص میدهند.
سرانه ورزشی معلولان در این کشورها نیز هرسال بیشتر از سال قبل میشود، ضمن آنکه شرکتهای بیمه پشتیبانی محکمی از آنها دارند و حق بیمه بیکاری معلولان را تمام و کمال میپردازند و در تمامی ساختوسازهای شهری، معلولان در اولویت قرار میگیرند.
فاصله ما با این کشورها آنقدر مشهود است که نیاز به توضیح نیست. شاید ترحم مردم ما به معلولان هم به همین علت باشد، چون دیدن فردی معلول در حال گدایی آنهم با ظاهری رقتانگیز، حسی جز ترحم به دنبال نمیآورد و دیدن کسی که بسختی خودش را از رکاب اتوبوس و پله مترو بالا میکشد، معنایی جز مساوی بودن معلولیت با درماندگی به ذهن نمیرساند.
● خانه بهترین تقویتکننده
در کشوری که معلولیت را هنوز مشکل خود فرد و خانواده او میدانند، خانوادهها تنها نقطه امید معلولان هستند؛ البته خانوادههایی که نه معلولی وابسته به دیگران که فردی آموزشدیده و متکی به خود تربیت کنند. این کار مسلما سختیهای خاص خودش را دارد و وقت زیادی از خانواده بخصوص پدر و مادر میگیرد، اما نتیجه وقت گذاشتن برای آموزش کودکان استثنایی آنقدر درخشان است که به تحمل فشارهایش میارزد.
بهترین اقدام برای شروع کار این است که پدر و مادرها واقعیت را قبول کنند، یعنی با توجه به توان هرچند محدود کودک، او را همانطور که هست، میپذیرند و به او کمک میکنند. پس از قبول کردن واقعیت، عاقلانهترین تصمیم این است که والدین دنبال مقصر نگردند و بدانند انتقال بیماریهای ارثی و ژنی تقصیر آنها نبوده است. پس به جای بگومگو درباره اینکه چه کسی مقصر است، باید دنبال راهی گشت که به کودک معلول کمک کند و از فشارهای روانی خانواده بکاهد.
در خانوادهای که عضوی معلول دارد، ارتباط مداوم، حرف اول را میزند؛ یعنی پدر و مادر به صورت دائم باید با کودکشان در تماس باشند و در عین حال ارتباطات خاص خودشان را نیز ادامه دهند، چون روابط محبتآمیز میان والدین هم تحمل شرایط را برای آنها آسان میکند و هم فضایی مملو از آرامش خاطر برای کودک معلول به وجود میآورد.
ارتباط برقرار کردن با کودک معلول و دادن آموزشهای لازم به او که متناسب با تواناییهایش باشد، البته کار آسانی نیست، پس بهتر است پدر و مادرها حتما با یک روانپزشک یا روانشناس مشورت کنند و اگر روانپزشک کودک توصیه کرد که درمانهای دارویی برای بهبود وضعیت او لازم است، حتما باید به تجویز او اهمیت داد، چون اگر اوضاع جسمی و روانی کودک در کنترل باشد، بهتر میتوان به او کمک کرد تا مهارتهای لازم برای زندگی را یاد بگیرد.
مریم خباز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست