چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
آنچه باید ماندگار شود, می ماند
● گفتوگو با مجید درخشانی
«مجید درخشانی» طی یکسال حضور مجدد در جامعه موسیقی ایران آن قدر فعال ظاهر شد که دیگر امروز یکی از مهمترین جریانهای موسیقی در ایران محسوب میشود. او با تاسیس گروه سازهای ایرانی «خورشید» بحث گروهنوازی در موسیقی ایرانی را دوباره زنده کرد و خیل عظیمی از جوانان علاقهمند و مستعد موسیقی ایرانی را به صحنه کشاند.
● شما سالها از كشورمان دور بودهاید. از فعالیتهایتان در این دوران بگویید.
من ۲۰ سال پیش از ایران رفتم، البته برای اینكار دلایلی داشتم. من درآن زمان كاری را برای تلویزیون ساخته بودم كه خیلی برایش وقت صرف شده بود. كار در شورای موسیقی تصویب شد و آن را ضبط كردیم. ولی روزی كه كار پخش شد، تنها چیزی كه از آن مانده بود اسم من در تیتراژ بود! یعنی موسیقی دیگری روی كار گذاشته بودند.
من از این مسئله آزردهخاطر شدم و به دنبال علتش رفتم. رئیس شورا كه در آن زمان آقای «بیگلری» بود، به من گفت كه این كار تصویب شده، ولی بعداً یك نفر گفته است كه این موسیقی یادآور موسیقیهای جشن هنر و صدای «پریسا» است و اجازهی پخش ندارد، به همین دلیل موسیقی را كلاً تغییر دادند. این مسئله مرا بسیار دلگیر كرد، چون روی آن كار خیلی وقت و انرژی گذاشته بودم.
از طرف دیگر در همان زمان موسسهای در اتریش بهوسیلهی انجمن فرهنگی اتریش درخواست یك نوازندهی تار كرده بود، كه من پذیرفتم و از آن طریق ویزا گرفتم، كه البته به آن هم نرسیدم و در آلمان ماندگار شدم. در سال اول به فكر این بودم كه در رشتهی آهنگسازی تحصیل كنم، ولی متاسفانه برای ما كه ساز ایرانی مینواختیم، به هیچ وجه ممكن نبود كه به رشتههای عملی در دانشگاههای آلمان وارد شویم، چرا كه حتماً باید یك ساز غربی را در حد خیلی خوب مینواختیم. بالاخره وارد رشتهی موزیكولوژی در دانشگاه كلن شدم.
نیم ترمی هم دراین رشته تحصیل كردم. ولی بعدتر طی صحبتی كه با مرحوم دكتر مسعودیه داشتم از ادامهی تحصیل منصرف شدم. ایشان به من گفتند كه اگر به آهنگسازی یا نوازندگی علاقه داری، این رشته آنقدر وقتگیر است كه نمیگذارد به علاقهات برسی. بنابراین بنا به توصیهی ایشان من تحصیل در رشتهی موزیكولوژی را رها كردم و وارد كار عملی شدم و به تدریس و تجربهی آهنگسازی پرداختم. طی چهار سال اول حضورم در آلمان، به ایران نیامدم، ولی در این مدت كارهایی نوشته بودم كه قصد داشتم آنها را ضبط كنم.
البته طی سفرهایی كه دوستانم به آلمان داشتند، كارهایی را ضبط كردم، ولی چون بقیهی بچههای گروه آماتور بودند و مشكلات سرمایهگذاری هم اضافه بر آن وجود داشت، امكان ضبط مطلوب مهیا نبود. بعضی از كارها به شكل محدود منتشر شد، ولی در نهایت به همان دلایلی كه اشاره كردم، كار را متوقف كردم و برای ضبط آثارم به ایران آمدم.
اولین كاری كه ضبط كردم یك كار بیكلام بود. بعد از آن هم مرتب برای ضبط كارهایم به ایران آمدهام.ولی ضبط بعضی از كارها ممكن بود چندین سفرلازم داشته باشد. برعكس آن هم بود، سعی میكردیم ارتباطها حفظ شود و از آن طرف هم برخی از دوستان و نوازندگان ایرانی را برای فستیوالها و اجرا به آلمان دعوت میكردم.
● آیا متوجه تفاوت یا تفاوتهایی در مدت غیبت خود در فضای موسیقی ایران شدهاید؟
تفاوت زیاد است. قبلاً مثلاً برای یك اثر ۲ یا ۳ نوازندهی نی بیشتر پیدا نمیشد، ولی امروزه امكانات خیلی بیشتر شدهاست و جوانان زیادی را با احساس و تكنیك خوب و شعور موسیقایی بالا میشود پیدا كرد. مسئلهی كمیت خیلی كمك بزرگی است، ولی از آن طرف كیفیت لطمه دیدهاست و هرج و مرجی در موسیقی ایران دیده میشود.
ولی مهم این است كه راههایی در موسیقی ایرانی در حال تجربه شدن هستند كه در دراز مدت هر روندی تصفیه میشود و راه خود را پیدا میكند و آنچه باید ماندگار شود، میماند. خیلیها از وضعیت پیش آمده در موسیقی متاسفند، كه یك مقدار آن به نظر من به خود موسیقیدانان برمیگردد، چرا كه كمكاری زیاد بوده است. ما دورانی طلایی داشتیم كه در آن مردم هم بسیار به این نوع موسیقی علاقه نشان میدادند.
در این دوران موسیقیدانان ما باید میخ را میكوبیدند، ولی آنطوری كه باید كار نشد و تعداد كمی كار ماندگار انجام شد. از دیگر سو، من فكر میكردم كه امروزه دیگر كسی از جوانان دیگر سراغ این نوع از موسیقی نمیرود، ولی میبینم كه اشتباه میكردم. هر بخشی دارد كار خودش را میكند ودر هر زمینهای افراد مستعدی وجود دارند، كه حتماً در آینده كارهایشان به گوش مردم خواهد رسید. البته یكی از مشكلات اساسی ما این موسیقی آسان پسندی است كه به صورت روزمره به گوش میرسد.
این قضیه برای امثال من كمی آزار دهنده است، چرا كه وقتی گوش مردم به نوعی از موسیقی عادت میكند و به عبارتی موسیقی ساده، لحظهای و زودگذر عادت میشود، دیگر كسی تحمل و حوصلهی شنیدن موسیقی جدی و هنری را ندارد. مسبب اصلی دراین تغییر سلیقه نیز رادیو و تلویزیون است. این را هم بگویم كه حضور و وجود موسیقی پاپ ناگزیر است و نبودن این نوع موسیقی به نوعی اشكال به حساب میآید، ولی این نوع موسیقی هم میتواند با كیفیت بالایی ارائه شود.
ضمناً توازن بین انواع موسیقی هم باید حفظ شود. مشكل دیگری كه امروزه در فضای موسیقی ایران وجود دارد، برمیگردد به قطع ارتباط موسیقیدانان جوان با گذشتهشان. هر چند ما موسیقی مكتوب یا شنیداری خیلی كهنی كه ثبت شده باشد در دسترس نداریم، ولی آنچه كه از زمان قاجار به این طرف هم موجود است، چندان برایمان اهمیت ندارد. در صورتی كه به نظر من اینها میتوانند درسهای بزرگی باشند. آشنایی با آثار قدیمی به هنگام آفرینش موسیقی، میتواند بر سلیقهی مردم تاثیر گذار باشد. ولی متاسفانه كمتر نوازندهای میبینیم كه علاقهمند گوش دادن به آثار گذشتگان باشند.
● شما پیشرفت كمی و كیفی موسیقی ایرانی دراین دوران را چگونه ارزیابی میكنید؟
در بخش تكنوازی كیفیت خوب بوده است و استادانی مانند آقایان «لطفی»، «طلایی» و «علیزاده» كارهای خوبی انجام دادهاند. ولی در بخش آهنگسازی متاسفانه كمكاری شده است. ما آهنگسازان درجهی یك ایرانی نظیر آقای «مشكاتیان» و یا آقای علیزاده كم داریم. البته همینها هم در این دوره به دلایلی كمكار كردهاند.
خیلیها هم نوازندگان خوبی بودهاند، ولی در زمینهی آهنگسازی ضعیف عمل كردهاند. چرا كه به صرف اینكه یك نفر نوازندهی خوبی است، نمیتوان انتظار داشت كه آهنگساز خوبی هم باشد. آهنگسازی مثل شعر گفتن است كه در ابتدا طبعی میخواهد و بعد از آن است كه آدم باید ابزارش را هم تهیه كند و تكنیكهایش را فرا بگیرد.
دراین دوره كارهای اركستری معمولاً شبیه به هم، یكنواخت و بدون رنگآمیزی بوده است و در نتیجه نتوانسته مخاطب را جلب كند. حتی در خارج از ایران هم (چون من همیشه كنسرتهای ایرانی در خارج از كشور را دنبال میكنم) میبینم كه تعداد مخاطبین و ایرانیهایی كه به این كنسرتها میآیند به شدت در حال كاهش است.
● در دورانی كه كار در اروپا را تجربه میكردید، برخورد غیر ایرانیها، بهخصوص موسیقیدانها با نوع موسیقی و كار شما چگونه بود؟
در اولین ماهی كه به آلمان رفته بودم، دربارهی پیانیستی شنیدم كه فقط در زمینهی بداههنوازی كار میكند و همچنین به موسیقی ایرانی علاقمند است. كمی بعدتر نوازندگی او را دیدم. خیلی برایم جالب بود و باهم آشنا شدیم. اسمش «كریس جارت» بود، برادر «كیت جارت» معروف. بنا به ابراز علاقهی او، من هم برایش ساز زدم و هم چند نمونهی كار به او دادم، از انواع مختلف : اركستری، تكنوازی، گروه سازهای ایرانی و غیره.
بعد كه كارها را شنید، دربارهی آنها با هم صحبت كردیم. از كارهایی كه با همراهی سازهای غربی و یا براساس اركستراسیون غربی تنظیم شده بودند، اصلاً خوشش نیامده بود. ولی از بعضی از كارها، بهخصوص از تكنوازیها خوشش آمده بود كه یكی «شوشتری» (چاووش ۸) آقای لطفی بود و دیگری فكر كنم یكی از آثار آقای «شهناز». بعد به من پیشنهاد كرد كه شوشتری را با تار بزنم و خودش با پیانو روی آن بداههنوازی كرد.
دیدگاه او و كارهایی كه میكرد خیای برایم جالب بود. این اولین برخورد من با یك موسیقیدان خارجی بود و دیدم بیشتر دوست دارد موسیقی ایرانی را به صورتی كه نزدیك به اصل خودش است بشنود.
گفتوگو: كیوان فرزین
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست