چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

آیا دستفروشی در مترو همان تکدیگری است


آیا دستفروشی در مترو همان تکدیگری است

محل ارتزاقشان یکی است و معیشت هر دو گروه به جیب های مسافران وابسته است اگر از مسافران مترو بپرسید, خیلی هایشان معتقدند که هیچ فرقی بین تکدیگری با دستفروشی در مترو وجود ندارد

محل ارتزاقشان یکی است و معیشت هر دو گروه به جیب‌های مسافران وابسته است؛ اگر از مسافران مترو بپرسید، خیلی‌هایشان معتقدند که هیچ فرقی بین تکدیگری با دستفروشی در مترو وجود ندارد.

هر دو باید تحمل نگاه‌های سنگین مردم را به جان بخرند تا به هر طریقی شده روزشان بگذرد و شکمشان سیر شود؛ حتی اگر این کار به قیمت شکستن غرورشان تمام شود.

اما بی‌گمان بین فرد متکدی که خود را در حادترین وضع ممکن می‌بیند یا حداقل خود را به این شکل به مردم نشان می‌دهد، با فردی که از سر بیکاری و شاید در یک دوره مقطعی به دستفروشی در مترو روی آورده است، فرق‌های زیادی وجود دارد.

عمده افرادی که به دستفروشی در مترو روی می‌آورند، در صورت وجود کاری با یک درآمد معقول، دست از این کار می‌کشند و درواقع می‌توان گفت که بیکاری، به عنوان یک عامل مهم در گسترش دستفروشی در مترو است، اما بسیاری از متکدیان حاضر در مترو در صورتی که حتی کاری هم برای آنها مهیا شود، ترجیح می‌دهند که تکدیگری را رها نکنند.

نکته مهم دیگر این است که فرد متکدی در مترو، هیچ ابایی ندارد که از مردم کمک بخواهد و کاملا دست از اعتبار اجتماعی‌اش شسته است، اما برخی دستفروشان مترو، با ماسک زدن روی صورتشان تلاش می‌کنند تا توسط اهالی شناخته نشوند و در واقع همچنان برای آنها اعتبار و وجهه اجتماعی‌شان نزد دوست و فامیل مهم است.

حتی اگر پای حرف‌های دستفروشان و متکدیان مترو هم بنشینید، دیدگاهشان درباره کاری که انجام می‌دهند، متفاوت است.

یک متکدی در مترو، هیچ ابایی ندارد از رنج‌های زندگی‌اش بگوید و خودش هم می‌داند که کارش تکدیگری است، اما یک دستفروش مترو، کارش را نوعی تجارت می‌داند؛ تجارتی که هم با آن شکم خانواده‌اش را سیر می‌کند و هم سود سرشاری می‌برد.

جنس رفتار و حتی مدل نگاه دستفروشان به مردم با نوع برخورد متکدیان با مسافران نیز متفاوت است؛ به طوری که به‌ندرت یک دستفروش مترو را پیدا می‌کنید که بخواهد با عجز و ناله جنس‌هایش را بفروشد و در حقیقت یک دستفروش مترو تلاش می‌کند با روش‌های بازاریابی، زبان ریختن و بدون التماس، اجناسش را آب کند، اما این جنس رفتار در متکدیان دیده نمی‌شود.

البته دلیل این تفاوت برخورد با مردم هم از آنجا ناشی می‌شود که یک دستفروش گمان می‌کند کارش دردی از مردم دوا می‌کند و به همین خاطر هم با اعتماد به نفس بیشتری با مردم سخن می‌گوید، اما متکدی به این دلیل که می‌داند کارش نه تنها کمکی به مردم نمی‌کند، بلکه بار اضافه‌ای را هم به آنها تحمیل می‌کند، با لحن عجز و لابه با مسافران برخورد می‌کند.

از سوی دیگر، اغلب دستفروشان توان بدنی برای انجام کار سخت و طاقت‌فرسایی همچون دستفروشی در مترو را دارند و بسیاری از آنها هم در سنین جوانی هستند، اما متکدیان مترو یا کهنسالند، یا با ناتوانی جسمی روبه‌رو هستند و یا حداقل خود را به ناتوانی می‌زنند تا ترحم مسافران را برانگیزند.

اما جدای از این تفاوت‌ها، شاید بتوان بیشترین وجه تشابه دستفروشی و تکدیگری در مترو را در نحوه تولد این پدیده‌های ناهنجار دانست. یعنی می‌توان گفت که هم دستفروشی و هم تکدیگری، محصول نابسامانی‌های اقتصادی و کژکاردهای نظام اجتماعی کشور است که بی‌گمان راه درمان قطعی این پدیده‌های اجتماعی با مسیر دستگیری و طرح‌های پلیسی، فاصله معناداری دارد.

امین جلالوند‌