چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
بنویسیم و بگوییم
حیات سیاسی و حفظ اصول دموکراتیک در جوامع قبل از آنکه مرهون نظام حقوقی باشد نسبت بسیار نزدیکی با حضور جدی و مستمر فعالان اجتماعی دارد. گفتن، نوشتن و سازماندهی از جمله مهمترین وظایف روشنفکران در راستای تعمیق و توسعه حقوق اساسی مردم است. کافی است تا نگاهی به برخی از کشورهای اطراف ایران در محدوده خاورمیانه بیفکنیم تا عینیت این باور را مشاهده کنیم. سالها است که کشورهایی چون ترکمنستان، تاجیکستان، جمهوری آذربایجان و قزاقستان پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق مستقل و دارای نظامهای حقوقی کاملا دموکراتیک و مبتنی بر اصول پارلمانی هستند اما حاکمیت این کشورها طی سالیان گذشته با تغییرات جزئی در دست گروههایی خاص و بهطور عمده بازمانده از جریانات قدرتمند نظام گذشته باقی مانده است.
در کشور ایران وضعیت کمی پیچیدهتر از همسایگان آن است. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به نحوی رقم خورده که میتوان همزمان تفاسیر متضادی از آن داشت چنانکه در چارچوب همین قانون آزادترین و بستهترین انتخابات نهادهای مربوط به پارلمان، ریاستجمهوری، خبرگان و شوراها به اجرا درآمده است لذا میتوان گفت به دلیل ذکرشده مسوولیت اندیشمندان و فعالان عرصه اجتماعی دوچندان میشود و حفظ اصول و ارزشهای دموکراتیک در قالب گفتمان غالب مهمترین و حیاتیترین وظیفه برای روشناندیشان جامعه به شمار میرود. زنده نگه داشتن این گفتمان به غیر از طبیعت یکنواخت و بعضا محدود آن همراه با پرداخت هزینههای سنگین نیز است علیالخصوص در مواقعی که شرایط اجتماعی تحتتاثیر عوامل بیرونی بستهتر میشود. سه دهه طیشده بعد از پیروزی انقلاب اسلامی گویی به صورت حسابشدهای کیفیت و شیوه مطرح ساختن اندیشهها را در قالب قلم و بیان به سه نوع تقسیم کرده است. دهه اول عمر جمهوری اسلامی از یک طرف مقارن با حرارت آتش انقلاب و حضور کاریزماتیک امام خمینی(ره) و از طرف دیگر تحمیل جنگ از طرف رژیم عراق به ایران که احساسات ملی را طبیعتا به آن سمت میکشاند، به نوعی با سکوت سیاست داخلی همراه بود و گفتار عمومی صاحبنظران و اندیشمندان از نوع فرهنگی و با راهبرد تئوریزه کردن اندیشههای دینی برای استمرار آنها در اداره امور جامعه و حتی در امور علمی و تحقیقاتی بود. تشکیل دهها مجمع، کمیته و انجمن فکری توسط دانشگاهیان و حوزویان، وقایع انقلاب فرهنگی و امثال آنها از این دست بودند. تعداد معدودی از گویندگان و نویسندگان منتقد هم در داخل کشور بیشتر به صورت محفلی یا در نادر نوشتههای چندپهلو مطالبی اظهار میکردند. طی این دهه کمتر جریان سیاسیای در چارچوب نظام جمهوری اسلامی برای دستیابی به قدرت وارد مبارزه یا گفتمان سیاسی شد و تنها مباحث جدی در سطح نخبگان نوع نگرش به وجود ولایت فقیه بود که به تبع آنها جدالهایی چون ولایت مطلقه، احکام مولوی و ارشادی، قدرت ولیفقیه در تعطیلی احکام و فروعات دین، ولایت تئوری و غیرتئوری و امثال آنها را به همراه داشت.
دهه دوم عمر جمهوری اسلامی ایران همزمان با پایان جنگ هشت ساله، فقدان امام خمینی(ره) و شروع دوران سازندگی آغاز میشود و به یکباره بازار داغ جعلهای بیحاصل فرهنگی و ایدئولوژیک جای خود را به مطرح ساختن نظرات اجتماعی و به عبارتی محک زدن واقعیات و عملکردهای قوای سهگانه با معیارهای انقلابی داد. گفتمان انتقادی این سالها از طرف معتقدان به نظام جمهوری اسلامی بیشتر پیرامون شکاف طبقاتی و کمرنگ شدن ارزشها بود. حمله به مظاهر اشرافیت، مقابله با سرمایهگذاری خارجی و مقابله با تسلط تکنوکراتها محورهای اصلی مباحث روز به شمار میرفت و تنها اتفاق مهم سیاسی که منجر به یک مقطع کوتاه از انتقادهای سیاسی جدی شد اولین اقدام شورای نگهبان نسبت به رد صلاحیت گسترده داوطلبان نمایندگی برای مجلس چهارم بود به نحوی که نزدیک به چهل نفر از نمایندگان مجلس سوم نیز در زمره مردودان شورای نگهبان بودند، اشتباه بزرگ فعالان سیاسی نیز در دهه دوم از همینجا شروع شد یعنی به جای پرداختن به جلوگیری از انحرافات اساسی و بسته شدن فضای سیاسی توان گویندگان و نویسندگان وا صحاب رسانهها صرف اموری میشد که برخی از آنها مانند سرمایهگذاری خارجی باید تقویت میشد و برخی موارد هم اصولا آرمانی بود و قابلیت تحقق کامل آنها نه در ایران و نه در هیچ کجای دنیا وجود نداشت اما به هر حال دهه دوم نیز با افت و خیزهای مربوط به خود به پایان رسید.
دهه سوم زمانی آغاز میشود که یک سال از انتخابات دوره هفتم ریاستجمهوری گذشته و آقای سیدمحمد خاتمی در سکوت و سکون تشکلها و فعالان سیاسی به صورت انفجارگونهای توسط مردم انتخاب شده و از این زمان است که مباحث ریشهای سیاسی در دستور کار صاحبان قلم و بیان قرار میگیرد. انتقادها نسبت به اصول قانون اساسی، اختیارات نهادهای مختلف، عملکرد غیرقانونی برخی نهادها و روابط خارجی ایران با سایر کشورها تبدیل به گفتمان مسلط در جبهه حامیان دولت خاتمی شد و هر چند برخی از عناصر به رغم خود و برای میانبر ساختن مسیر دست به پرشهای غیرضروری و بعضا پرضرر کردند اما تاکنون این گفتمان با وجود همه محدودیتها و انگ و برچسبهایی که خورده توانسته است به حیات خود ادامه دهد. به نظر میرسد این رویکرد در شرایط فعلی و حداقل تا چند سال آتی باید محور اطلاعرسانی به مردم در جبهه اصلاحات باشد. در عین حال لازم است دو نکته را با حساسیت رعایت کرد؛ اول، پرهیز از تندروی به معنای بیحوصلگی است چرا که متعادل ساختن انبوهی از مطالبات رسوب داده شده به علت کمکاری یا انتخاب مسیر غلط خودمان در گذشته نیاز به کار مستمر و صبر دارد. دوم بهکارگیری ادبیات سیاسی متناسب با توان برداشت مردم و نشان دادن اثرات پدیدههای سیاسی در زندگی روزمره آنان است.
هدایتالله آقایی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست